القصص ٧٦
کپی متن آیه |
---|
إِنَ قَارُونَ کَانَ مِنْ قَوْمِ مُوسَى فَبَغَى عَلَيْهِمْ وَ آتَيْنَاهُ مِنَ الْکُنُوزِ مَا إِنَ مَفَاتِحَهُ لَتَنُوءُ بِالْعُصْبَةِ أُولِي الْقُوَّةِ إِذْ قَالَ لَهُ قَوْمُهُ لاَ تَفْرَحْ إِنَ اللَّهَ لاَ يُحِبُ الْفَرِحِينَ |
ترجمه
القصص ٧٥ | آیه ٧٦ | القصص ٧٧ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«بَغی»: سرکشی کرد. تکبّر ورزید. خود را بزرگتر از دیگران دید و دیگران را پائینتر از خویش. «الْکُنُوزِ»: جمع کَنْز، گنجینه. دفینه. «ما»: چیزی که. مقداری که. موصول است و به معنی (ألَّتی) است. «مَفَاتِحَ»: جمع مَفْتَح، به فتح میم، مخزن. خزینه. صندوق و ظروف گنج (نگا: انعام / ، نور / ). «تَنُوأُُ»: سنگینی میکند. به رنج و مشقّت میاندازد. «الْعُصْبَةِ»: جماعت زیاد. گروه فراوان (نگا: یوسف / . «أُولِی الْقُوَّةِ»: زورمندان. قدرتمندان. «الْفَرِحِینَ»: افراد شادمان. مراد کسانی است که بر اثر فرا چنگ آوردن اموال و داشتن مادیات فراوان مغرور و متکبّر شوند و از باده پیروزی سرمست گردند و از خوشحالی در پوست نگنجند.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۷۶ - ۸۴، سوره قصص
- بيان آيات مربوط به قارون كه بهره مندى ازمال و ثروت او را از خدا غافل ساخته به هلاكتش انجاميد
- اشاره اى لطيف به كثرت فراوان ثروت قارون ((ان مفاتحة لتنوء بالصبة اولى القوة))
- گفتگوى مؤ منين با قارون و اندرزدادن به او به اينكه سرمستى نكند و با انفاقاموال براى آخرت توشه بياندوزد
- پاسخ مستكبرانه قارون : اموال من حاصل كاردانى و مهارت خودم مى باشد و كسى در آنسهيم نبوده حق مداخله ندارد
- جواب به قارون با يادآورى اينكه خداوند پيش از او كسانى توانگرتر از او را هلاكساخته است بدون اينكه علم و نيرويشان مانع از هلاكتشان شوند
- وجوهى كه در معنااى جواب قارون (انما اوتيته على علم عندى ) گفته شده است
- ديدگاه يكدسته (دنياپرستان ): تمناى داشتن ثروتى چون ثروت قارون
- دسته اى ديگر (مؤ منان ): ((ثوب اللدخير...))
- بعد از هلاكت قارون ، برآرزومندان ثروت او معلوم گشت كه وسعت و تنگى رزق تابعمشيت خدا است .
- بهشت مختص كسانى است كه در اين دنيا خواهان برترى جوئى و فساد نباشند
- اشاره به اينكه ملاك در ثواب و عقاب ، آثارحاصل از اعمال است
- بحث روايتى (رواياتى درباره داستان قارون و آيات مربوط به آن )
- داستان قارون در تورات حاضر
- چند روايت درباره تواضع و بيان اينكه بسا مى شود كه بند كفش كسى موجب عجب واستعلاى او مى شود
تفسیر نور (محسن قرائتی)
إِنَّ قارُونَ كانَ مِنْ قَوْمِ مُوسى فَبَغى عَلَيْهِمْ وَ آتَيْناهُ مِنَ الْكُنُوزِ ما إِنَّ مَفاتِحَهُ لَتَنُوأُ بِالْعُصْبَةِ أُولِي الْقُوَّةِ إِذْ قالَ لَهُ قَوْمُهُ لا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْفَرِحِينَ «76»
همانا قارون از قوم موسى بود و بر آنان ستم نمود، با آن كه ما آنقدر از گنجها (و صندوق جواهرات) به او داده بوديم كه حمل كليدهايش بر گروه نيرومند نيز سنگين بود. روزى قومش به او گفتند: مغرورانه شادى مكن، به درستى كه خداوند شادمانان مغرور را دوست نمىدارد.
نکته ها
در تفسير مجمعالبيان حديثى نقل شده كه قارون پسرخالهى حضرت موسى و انسانى دانشمند بود و در خواندن تورات، مهارت بىنظيرى داشت. او ابتدا از ياران موسى عليه السلام و از جمله گروه هفتاد نفرى ملازم آن حضرت براى اعزام به كوه طور و مناجات در آنجا بود؛ امّا به واسطه بدست آوردن ثروت بىحساب، عَلَم مخالفت برداشت و سرانجام مورد خشم و قهر الهى واقع گرديد.
حضرت موسى درطول دوران مبارزهاش با سه محور اصلى فساد و طغيان، درگير بود: يكى محور قدرت و زور كه فرعون، سردمدار آن بود. ديگرى اهرم ثروت و زَر كه قارون، مظهر آن بشمار مىرفت، و سومى عامل فريب و تزوير كه سامرى رهبرى آن را به عهده داشت. به عبارت ديگر، حضرت موسى با مثلّث شومِ زور، زر و تزوير، دست به گريبان بود.
پیام ها
1- ذكر نمونههاى تاريخى، مايهى عبرتِ آيندگان است. إِنَّ قارُونَ ...
2- سابقهى خوب، دليل برآينده خوب و يا چشمپوشى از انحرافات امروز نيست. «كانَ مِنْ قَوْمِ مُوسى»
3- فاميل پيامبر بودن، به تنهايى عامل موفّقيّت ونجات نيست. «كانَ مِنْ قَوْمِ مُوسى»
4- وجود بستگان منحرف، نبايد از مقام افراد صالح و مصلح بكاهد. «إِنَّ قارُونَ
جلد 7 - صفحه 93
كانَ مِنْ قَوْمِ مُوسى»
5- ثروت بدون حساب، وسيلهى قدرت و قدرت، عاملى براى تجاوزگرى و عيّاشى است. «الْكُنُوزِ- فَبَغى عَلَيْهِمْ- لا تَفْرَحْ»
6- ثروت، ما را مغرور و سرمست نسازد. «لا تَفْرَحْ»
7- نهى از منكر در مقابل سرمايهداران؛ حتّى بر طبقه محروم نيز لازم است. «قالَ لَهُ قَوْمُهُ لا تَفْرَحْ»
8- افراد سرمست، از محبّت الهى محرومند. «إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْفَرِحِينَ» (آرى؛ ثروت و دارايى نشانهى محبوبيّت نزد خداوند نيست.)
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
إِنَّ قارُونَ كانَ مِنْ قَوْمِ مُوسى فَبَغى عَلَيْهِمْ وَ آتَيْناهُ مِنَ الْكُنُوزِ ما إِنَّ مَفاتِحَهُ لَتَنُوأُ بِالْعُصْبَةِ أُولِي الْقُوَّةِ إِذْ قالَ لَهُ قَوْمُهُ لا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْفَرِحِينَ (76)
چون حق تعالى افتتاح اين سوره فرمود به بيان گزارش موسى عليه السّلام و فرعون، اختتام آن را به ذكر قصه قارون كه از قوم موسى بود مىفرمايد:
إِنَّ قارُونَ كانَ مِنْ قَوْمِ مُوسى: بدرستى كه قارون بود از قوم موسى. از
«1» تفسير على بن ابراهيم قمى (چ نجف 1387 هجرى) ج 2، ص 144- 143.
«2» وسائل الشيعة، ج 18 ص 31 روايت 30 بنقل از على بن محمد الخزاز در كتاب الكفاية. و نيز در كتاب معانى الاخبار شيخ صدوق، ص 323. (چ حيدرى 1379 هجرى)
جلد 10 - صفحه 178
حضرت صادق عليه السّلام مروى است كه قارون پسر خاله موسى بود «1». ابن جريح گفته: پسر عم موسى بوده و از غايت خوبى صورت و زيبائى طلعت، او را منوّن خواندى. و در قرائت تورات از تمام بنى اسرائيل بهتر تلاوت نمودى، و يكى از آن هفتاد نفرى بود كه اختيار شدند براى رفتن به كوه طور و شنيدن كلام الهى. و در زمان فقر و احتياج مردى متواضع و متخلق، و ايمان آورده بود به موسى. و نزد بعضى ايمانش ظاهرى و در باطن كافر بود مانند سامرىّ، حق تعالى او را ممتحن ساخت تا كفرش بر عالميان ظاهر گردد. پس مال زياد به او مرحمت فرمود «2».
فَبَغى عَلَيْهِمْ: پس سركشى و تكبر نمود بر قوم موسى و خواست كه همه در تحت حكم او باشند. شهر بن حوشب گفته كه بزرگى و تكبر مىكرد بر بنى اسرائيل به پوشيدن لباسهاى دراز كه يك شبر جامهاش از جامه آنها بلندتر بود «3». وَ آتَيْناهُ مِنَ الْكُنُوزِ: و عطا كرديم او را گنجهاى مدخره و مالهاى فراهم شده. ما إِنَّ مَفاتِحَهُ: آن مقدارى كه از زيادتى بحدى رسيده بود كه براى برداشتن كليدهاى آن، لَتَنُوأُ بِالْعُصْبَةِ: هر آينه به رنج مىآورد گروهى بسيار از مردمان را، أُولِي الْقُوَّةِ: كه صاحبان قوه و قدرت بودند و پشت ايشان را دو تا مىكرد از سنگينى. زمخشرى در كشاف نقل نموده كه شصت شتر كليد گنجهاى او را مىكشيدند، هر خزينه را كليدى و هيچ كليدى از انگشت زيادتر نبود و از پوست حيوانات ساخته بودند تا سبك باشد «4».
إِذْ قالَ لَهُ قَوْمُهُ: ياد بياور زمانى را كه گفتند قارون را قوم او كه مؤمنان بودند، لا تَفْرَحْ: شادى مكن به مال خود و ناسپاسى منما و مغرور مشو به آن، إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْفَرِحِينَ: بدرستى كه خدا دوست نمىدارد خوشحالى كنندگان را به دنيا و حطام و زخارف آن، مغرور شوندگان به آن و ناسپاسى كنندگان به آن، زيرا دنيا مبغوض حق است و غرور به آن موجب دورى از رحمت و مانع از تدارك امر آخرت است.
«1» مجمع البيان، ج 4، ص 266.
«2» مجمع البيان، ج 4، ص 266.
«3» شبيه به اين مضمون در مجمع البيان، ج 4، ص 266. يك شبر: يعنى يك وجب.
«4» تفسير كشاف زمخشرى (چ مصر 1354 هجرى) ج 3، ص 178.
جلد 10 - صفحه 179
تنبيه: يكى از سموم مهلكه سعادت انسانى، فرح به مال و منال دنيوى، كه موجب نخوت و غرور گردد، زيرا علقه به آن سبب غفلت، و سلب كند الطاف الهى را، و لذا تعليل فرموده نهى در آيه شريفه را به اينكه «إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْفَرِحِينَ» و بدين فرمايش آگاه فرمايد به آنكه محبت مال و جاه، منتج غرور و بطر، و دو مخاطره عظيمى است؛ و مؤمنين بايد هشيار باشند از فريب خوردن به آن و محرومى از محبت حضرت سبحان.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
إِنَّ قارُونَ كانَ مِنْ قَوْمِ مُوسى فَبَغى عَلَيْهِمْ وَ آتَيْناهُ مِنَ الْكُنُوزِ ما إِنَّ مَفاتِحَهُ لَتَنُوأُ بِالْعُصْبَةِ أُولِي الْقُوَّةِ إِذْ قالَ لَهُ قَوْمُهُ لا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْفَرِحِينَ (76) وَ ابْتَغِ فِيما آتاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَ لا تَنْسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيا وَ أَحْسِنْ كَما أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْكَ وَ لا تَبْغِ الْفَسادَ فِي الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ (77) قالَ إِنَّما أُوتِيتُهُ عَلى عِلْمٍ عِنْدِي أَ وَ لَمْ يَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَهْلَكَ مِنْ قَبْلِهِ مِنَ الْقُرُونِ مَنْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُ قُوَّةً وَ أَكْثَرُ جَمْعاً وَ لا يُسْئَلُ عَنْ ذُنُوبِهِمُ الْمُجْرِمُونَ (78)
ترجمه
همانا قارون بود از قوم موسى پس ستم كرد بر آنان و داديم او را از گنجها مقدارى كه همانا كليدهايش گرانى ميكرد بگروهى صاحبان قوّت هنگاميكه گفتند باو قومش شاد مباش همانا خداوند دوست ندارد بسيار شادمانان را
و طلب كن به آنچه داد تو را خدا سراى آخرت را و فراموش مكن بهرهات را از دنيا و نيكى كن همچنانكه نيكى كرد خدا بتو و مخواه فساد را در زمين همانا خدا دوست نميدارد فساد كنندگانرا
گفت جز اين نيست كه داده شدم آنرا براى دانشى كه نزد من است آيا ندانست كه خدا بتحقيق هلاك كرد پيش از او از اهل اعصار گذشته كسيرا كه شديدتر بود از او از حيث قوّت و زيادتر بود از جهت ثروت و پرسيده نميشوند از گناهانشان گناهكاران.
تفسير
خداوند متعال براى بيان بىاعتبارى مال دنيا و سوء عاقبت مغرورين
جلد 4 صفحه 206
بآن شمّهاى از احوال قارون را كه پسر خاله حضرت موسى بروايت مجمع از امام صادق عليه السّلام بوده ذكر فرموده كه بر بنى اسرائيل بزرگ منشى و تكبر و تفرعن بنا حق مينمود و حق آنها را ادا نميكرد و خداوند بقدرى مال و ثروت باو عنايت فرموده بود كه صندوقهاى اموالش سنگينى مينمود در وقت حمل و نقل بر جماعتى از مردم نيرومند و قمى ره فرموده از ده نفر تا نوزده نفر كليدهاى خزانههاى او را حمل مينمودند و اينمعنى بالغت موافقتر است ولى در مجمع نسبت بأكثر مفسرين داده كه مراد از مفاتح اينجا خزائن است چنانچه در قول خداوند و عنده مفاتح الغيب به اين معنى استعمال شده و آن با اعتبار موافقتر است چون كليد مخزنها اين قدر باشد مستبعد است در هر حال گفتهاند او پسر عموى حضرت موسى يصهر بن فاهت بن لاوى و از مؤمنين بآنحضرت بود و اين منافات با روايت مجمع ندارد چون ميشود هر دو نسبت را داشته باشد و قوم او را ملامت نمودند كه اينقدر سرگرم و دلخوش بزخارف دنيا نباش خداوند اين نوع دلخوشى و مسرّت را دوست ندارد در خصال از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه خداوند بموسى عليه السّلام وحى فرمود كه خوشحال مباش بزيادى مال و وامگذار ياد مرا در هر حال همانا زيادى مال موجب فراموشى گناهان شود و ترك ياد من سبب قساوت قلب گردد و در توحيد از آن حضرت نقل نموده كه اگر عقوبت از خداى تعالى حق باشد پس خوشحالى براى چيست و نيز او را نصيحت نمودند كه مال دنيا براى صرف در تحصيل عقبى خوب است حال كه خدا بتو ثروت و مكنت عنايت فرموده آنرا در طلب رضاى خدا و بدست آوردن اجر اخروى صرف كن و بهره خود را از دنيا كه مزرعه آخرت است از دست مده يا بقدر لازم براى توسعه بر خود و اهل و عيالت خرج كن و ما بقى را در راه خدا انفاق نما و نيكى كن به بندگان خدا چنانچه خداوند بتو نيكى كرد و مال داد يا شكر خدا را بجا آور چنانچه او بتو نعمت داد و اين ثروت و مكنت را وسيله فتنه و فساد در زمين قرار مده چون خداوند اهل فتنه و فساد را دوست ندارد در معانى از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه فراموش نكن صحت و قوّت و فراغت و جوانى و نشاط خود را كه طلب نمائى بآنها آخرت را و اين مؤيد معناى اول است كه براى و لا تنس نصيبك من الدّنيا ذكر شد و در مجمع آنرا باكثر مفسرين نسبت
جلد 4 صفحه 207
داده و فرموده حقيقت نصيب انسان از دنيا آنستكه صرف در تحصيل آخرت شود چون آن باقى و باقى فانى است و در مصباح الشريعه از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه بزرگترين فساد آنستكه بنده راضى شود بغفلت از ياد خدا و اين فساد متولد ميشود از درازى آرزو و حرص و تكبر چنانچه خداوند خبر داده در قصه قارون در قول خود و لا تبغ الفساد فى الارض انّ اللّه لا يحبّ المفسدين كه اين صفات در او بود و اصل آنها حب دنيا و جاه و مال آن و متابعت هواى نفس و شهوات آن و گامهاى شياطين است و قارون در جواب آنها گفت اين اموال را من براى علم و دانشى كه دارم پيدا كردم كه شما آنعلم را نداريد و نميتوانيد پيدا كنيد چون گفتهاند او از تمام بنى اسرائيل بصيرتر بود بطرق كسب و تجارت و زراعت و قمى ره فرموده او كيمياگر بود و بعضى گفتهاند مرادش آن بود كه خداوند اين مال را براى مزيّت علمى و فضلى من بر شما بمن عطا فرموده و بشما نداده و من مستحق آن بودم نه شما و در هر حال جوابى خارج از رسم ادب بنده در پيشگاه مولى داد لذا خداوند براى توبيخ و ملامت او فرموده آيا قارون با اينكه ادعاى علم و دانش داشت ندانست كه خداوند اهل اعصار سابقه بر او را بعذاب خود هلاك فرمود با آنكه بمراتب قوّت و قدرت و ثروت و مكنتشان بيش از او بود پس نبايد بتوانائى و توانگرى مغرور و مأمون از مكر خدا شد و در وقت نزول عذاب كسى از گناهكاران نميپرسد گناه شما چه بود كه بعذاب الهى گرفتار شديد تا آنها عذرخواهى نمايند يا در قيامت بدون سؤال و حساب بجهنم ميروند چون بسيماشان شناخته و بدوزخ كشيده ميشوند و قمى ره فرموده مراد آنستكه سؤال كرده نميشوند مجرمين قبلى از گناهان حاضرين كه فعلا معذب شدهاند و اللّه اعلم بمراده.
جلد 4 صفحه 208
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
إِنَّ قارُونَ كانَ مِن قَومِ مُوسي فَبَغي عَلَيهِم وَ آتَيناهُ مِنَ الكُنُوزِ ما إِنَّ مَفاتِحَهُ لَتَنُوأُ بِالعُصبَةِ أُولِي القُوَّةِ إِذ قالَ لَهُ قَومُهُ لا تَفرَح إِنَّ اللّهَ لا يُحِبُّ الفَرِحِينَ (76)
بدرستي که قارون بود از قوم موسي از بني اسرائيل پس تعدي و تجاوز و برتري كرد بر آن ها و داديم ما او را از گنجها باندازهاي که مفاتيح آنها را ميبردند جماعتي که صاحب قوه بودند زماني که گفتند باو قوم او که فرحناك نباش باين مال و منال بدرستي که خدا دوست نميدارد فرحناكها را.
إِنَّ قارُونَ كانَ مِن قَومِ مُوسي بعضي گفتند با موسي پسر خاله بودند که مادر موسي و مادر قارون دو خواهر بودند. در مجمع دارد «روي ذلک عن ابي عبد اللّه (ع)» بعضي گفتند پسر عمو بودند قارون پسر يصهر بود و موسي پسر عمران و اينکه دو برادر بودند و جمع بين اينکه دو ممكن است که دو برادر دو خواهر را ازدواج كنند و اما قول به اينكه عم موسي بوده منطبق با اينکه دو نميشود.
فَبَغي عَلَيهِم بغي سركشي و تعدي و تجاوز از حد خود و بزرگ منشي است.
وَ آتَيناهُ مِنَ الكُنُوزِ گفتند علم كيمياء داشته که بمس بزنند طلا شود و گفتند نبود در بني اسرائيل كسي بهتر از او در قرائت تورات لكن در باطن منافق بود مثل سامري.
ما إِنَّ مَفاتِحَهُ مفاتح را بسياري گفتند مراد خزائن اموال او است نظير قوله تعالي.
وَ عِندَهُ مَفاتِحُ الغَيبِ (انعام آيه 59) و بعضي گفتند كليد گنجهاي او.
لَتَنُوأُ بِالعُصبَةِ يعني بزحمت ميانداخت و خستگي جماعتي را در حمل و نقل آنها و عصبه را بعضي گفتند ما بين ده الي پانزده بعضي گفتند ما بين سه الي ده بعضي گفتند ما بين ده الي چهل و ظاهرا مراد جمعي را بزحمت ميانداخت آنهم جمعي که (أُولِي القُوَّةِ) بودند.
جلد 14 - صفحه 276
إِذ قالَ لَهُ قَومُهُ خويشان و اقرباء او از بني اسرائيل.
لا تَفرَح يعني بمالت منال و فيس نكن و نخوت مورز «که مال تا لب گور است و بعد از آن اعمال».
إِنَّ اللّهَ لا يُحِبُّ الفَرِحِينَ كساني که بمال و جاه مغرور ميشوند «بحسنت مناز که بيك تبست و بمالت مناز که يك شبست» المالُ وَ البَنُونَ زِينَةُ الحَياةِ الدُّنيا وَ الباقِياتُ الصّالِحاتُ خَيرٌ عِندَ رَبِّكَ ثَواباً وَ خَيرٌ أَمَلًا (كهف آيه 46).
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 76)- ثروتمند خود خواه بنی اسرائیل: سر گذشت عجیب موسی و مبارزه او با فرعون در بخشی از آیات این سوره مشروحا گذشت.
در این بخش از آیات این سوره سخن از در گیری دیگر بنی اسرائیل با مردی ثروتمند و سر کش از خودشان به نام قارون به میان میآورد.
معروف است که او از بستگان نزدیک موسی (ع) بود، و از نظر اطلاعات و آگاهی از تورات معلومات قابل ملاحظهای داشت، نخست در صف مؤمنان بود، ولی غرور ثروت او را به آغوش کفر کشید و به قعر زمین فرستاد، او را به مبارزه با پیامبر خدا وادار نمود و مرگ عبرتانگیزش درسی برای همگان شد.
نخست میگوید: «قارون از قوم موسی بود اما بر آنها ستم و ظلم کرد» (إِنَّ قارُونَ کانَ مِنْ قَوْمِ مُوسی فَبَغی عَلَیْهِمْ).
علت این بغی و ظلم آن بود که ثروت سرشاری به دست آورده بود.
قرآن میگوید: «ما آنقدر اموال و ذخائر و گنج به او دادیم که حمل خزائن او برای یک گروه زورمند، مشکل بود» (وَ آتَیْناهُ مِنَ الْکُنُوزِ ما إِنَّ مَفاتِحَهُ لَتَنُوأُ بِالْعُصْبَةِ أُولِی الْقُوَّةِ).
ببینیم بنی اسرائیل به قارون چه گفتند؟
قرآن میگوید: «به خاطر بیاور زمانی را که قومش به او گفتند: این همه خوشحالی (آمیخته با غرور و غفلت و تکبر) نداشته باش که خدا شادی کنندگان مغرور را دوست نمیدارد» (إِذْ قالَ لَهُ قَوْمُهُ لا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْفَرِحِینَ).
ج3، ص478
نکات آیه
۱ - قارون، از قوم موسى (از تبار بنى اسرائیل) بود. (إنّ قرون کان من قوم موسى)
۲ - قارون، عنصرى متجاوز و طغیانگر بود. (إنّ قرون کان من قوم موسى فبغى علیهم) «بَغْى» (مصدر «بغى») به معناى ظلم و تجاوز است.
۳ - رفتار ظالمانه و تجاوزکارانه قارون علیه بنى اسرائیل، على رغم پیوند نژادى وى با آنان (إنّ قرون کان من قوم موسى فبغى علیهم)
۴ - قارون، اندوخته هاى بسیارى داشت. (و ءاتینه من الکنوز ما إنّ مفاتحه لتنوأُ بالعصبة أُولى القوّة)
۵ - حمل کلید صندوق هاى گنج قارون، کارى دشوار بود حتى براى جماعتى نیرومند. (إنّ مفاتحه لتنوأُ بالعصبة أُولى القوّة)
۶ - ثروت افسانه اى قارون، موجب طغیان وى علیه ملت خود گردید. (و ءاتینه من الکنوز) بازگو کردن ثروت فراوان قارون، پس از معرفى وى به عنوان فردى متجاوز و طغیانگر، مى تواند توضیح دهنده علیت این طغیان و تجاوز باشد.
۷ - مال و ثروت، داده خدا و عطایى از جانب او (و ءاتینه من الکنوز)
۸ - ثروت فراوان، زمینه ساز طغیان و تجاوز در جامعه (و ءاتینه من الکنوز)
۹ - شادمانى مغرورانه قارون به خاطر ثروت افسانه اى خویش (و ءاتینه من الکنوز ... إذ قال له قومه لاتفرح)
۱۰ - قارون، فردى سنگ دل و بى رحم بود. (إذ قال له قومه لاتفرح) از این که قارون علیه ملت و مردم هم نژاد خود دست به ظلم و تجاوز زد، مى تواند به سنگ دلى و بى رحمى او پى برد.
۱۱ - ثروت فراوان و نخوت آفرین، زمینه ساز سنگ دلى و بى رحمى است. (إذ قال له قومه لاتفرح)
۱۲ - اقدام قوم قارون (بنى اسرائیل) به نصیحت کردن و برحذر داشتن وى از شادمانى و غرور بى جا (إذ قال له قومه لاتفرح)
۱۳ - رفتار ناصحانه قوم قارون با وى، امرى شایان توجه و یادآورى است. (إذ قال له قومه لاتفرح) «إذ» در محل نصب و مفعول براى فعل محذوف است; یعنى، «اذکروا إذ قال له قومه...».
۱۴ - برخوردارى از مال و ثروت فراوان، زمینه ساز غرور و سرمستى است. (و ءاتینه من الکنوز ... إذ قال له قومه لاتفرح)
۱۵ - غرور و سرمستى، امرى مذموم در بینش الهى (إذ قال له قومه لاتفرح إنّ اللّه لایحبّ الفرحین)
۱۶ - انسان هاى مغرور و سرمست، محروم از لطف و محبت خداوند (إنّ اللّه لایحبّ الفرحین)
۱۷ - لزوم تلاش در جهت جلب محبت خدا و اجتناب از موجبات محرومیت از آن (لاتفرح إنّ اللّه لایحبّ الفرحین)
روایات و احادیث
۱۸ - «إنّ قارون کان من قوم موسى» أى کان من بنى اسرائیل ثمّ من سبط موسى و هو ابن خالته ... روى ذلک عن أبى عبداللّه(ع);[۱] از امام صادق(ع) درباره سخن خداوند: «إنّ قارون کان من قوم موسى» روایت شده که قارون از قوم بنى اسرائیل و از تیره موسى(ع) و پسرخاله آن حضرت بود».
موضوعات مرتبط
- بنى اسرائیل: تاریخ بنى اسرائیل ۱۲; تجاوز به بنى اسرائیل ۳; ظلم به بنى اسرائیل ۳; موعظه بنى اسرائیل ۱۲
- تجاوز: زمینه تجاوز ۸
- تکبر: زمینه تکبر ۱۴; سرزنش تکبر ۱۵
- ثروت: آثار ثروت ۸، ۱۴; آثار کثرت ثروت ۱۱; منشأ ثروت ۷
- خدا: اهمیت جلب محبت خدا ۱۷; سرزنشهاى خدا ۱۵; عطایاى خدا ۷
- ذکر: ذکر مواعظ بنى اسرائیل ۱۳
- سرمستان: محرومیت سرمستان ۱۶
- سرمستى: زمینه سرمستى ۱۴
- طغیان: زمینه طغیان ۸; سرزنش طغیان ۱۵
- قارون: آثار ثروت قارون ۶، ۹; تجاوزگرى قارون ۲; ثروت قارون ۴، ۵; خویشاوندى قارون و موسى(ع) ۱۸; سختى حمل کلیدهاى گنج قارون ۵; طغیانگرى قارون ۲، ۳; ظلم قارون ۳; عوامل تکبر قارون ۹; عوامل سرور قارون ۹; عوامل طغیانگرى قارون ۶; قارون از بنى اسرائیل ۱; قساوت قلب قارون ۱۰; قصه قارون ۴; موعظه به قارون ۱۲، ۱۳; نژاد قارون ۱، ۳، ۱۸
- قلب: زمینه قساوت قلب ۱۱
- لطف خدا: محرومان از لطف خدا ۱۶
- متکبران: محرومیت متکبران ۱۶
- محبت خدا: محرومان از محبت خدا ۱۶
منابع
- ↑ مجمع البیان، ج ۷، ص ۴۱۵; نورالثقلین، ج ۴- ، ص ۱۳۸، ح ۱۰۲.