القصص ٦٨
کپی متن آیه |
---|
وَ رَبُّکَ يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ وَ يَخْتَارُ مَا کَانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ تَعَالَى عَمَّا يُشْرِکُونَ |
ترجمه
القصص ٦٧ | آیه ٦٨ | القصص ٦٩ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«الْخِیَرَة»: حق انتخاب. گزینش. مراد این است که انسان در برابر حکم خدا، صاحب اختیار نبوده و حق چانه زدن ندارد (نگا: احزاب / ).
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۵۷ - ۷۵، سوره قصص
- غرض كلى آيات : بيان بهانه ديگرى از مشركين بر عدم ايمانشان به قرآن
- پاسخ به اين عذر و بهانه مشركين كه اگر ايمان بياوريم از سرزمينمان رانده مىشويم
- جواب ديگرى به آن بهانه : تنعم و بهره مندى مادى درحال كفر و بى ايمانى ، در معرض هلاكت و فنا است
- ترجيح پيروى هدى بر ترك آن با مقايسه حال پيروان هدايت باحال پيروان هوى
- سخن پيشوايان شرك در روز قيامت كه در مقام بيزارى جستن از پيروان خود (مشركين )
- معناى و مراد از جمله ((اءغوينا هم كما غوينا))
- معناى اينكه كورى به اخبار نسبت داده شده ((فعميت عليهم الانباء)) نه به خود مشركين
- پاسخ ديگر به عذر و بهانه مشركين
- بيان اينكه خداوند داراى اختيار تكوينى (يخلق ما يشاء) و تشريعى (ويختار) است
- معناى مختار بودن انسان و بيان اينكه او در برابر اراده تكوينى و تشريعى خدا اختيارىندارد
- مقصود از اينكه فرمود: ((ما كان لهم الخيرة ))
- سه وجه براى اينكه فقط خدا مستحق پرستش است : ((له الحمد فى الاولى و الاخرة و لهالحكم و اليه ترجعون ))
- اثبات توحيد ربوبى خداى تعالى با بيان عجز آلهه مشركين از آوردن نور يا يا آوردنشب
- در قيامت كه روز كشف حقائق است بطلان پندار مشركان آشكار مى گردد (فعلمواان الحق لله...)
- بحث روايتى (چند روايت در ذيل برخى آيات گذشته )
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ رَبُّكَ يَخْلُقُ ما يَشاءُ وَ يَخْتارُ ما كانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ سُبْحانَ اللَّهِ وَ تَعالى عَمَّا يُشْرِكُونَ «68»
و پروردگارت آنچه را بخواهد مىآفريند و (آنچه را بخواهد) برمىگزيند، براى آنان (در برابر خداوند) حقّ انتخابى نيست، منزّه است خدا وبرتر است از آنچه (براى او) شرك مىورزند.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ رَبُّكَ يَخْلُقُ ما يَشاءُ وَ يَخْتارُ ما كانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ سُبْحانَ اللَّهِ وَ تَعالى عَمَّا يُشْرِكُونَ (68)
شأن نزول: صناديد قريش طعنه مىزدند كه خدا چرا حضرت محمد صلّى اللّه عليه و آله را براى نبوت اختيار كرده، بايستى كه چنين منصب عالى به بزرگى از اهل طائف و مكه برسد؛ حق تعالى در جواب ايشان فرمود كه:
وَ رَبُّكَ يَخْلُقُ ما يَشاءُ: و پروردگار تو مىآفريند آنچه مىخواهد بىمانعى، وَ يَخْتارُ: و اختيار مىفرمايد و برمىگزيند هر كه را مىخواهد براى رسالت. ما كانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ: نيست و نباشد مر كافران و ساير طاغيان را اختيارى در آن، يعنى ايشان را نسزد و سزاوار نيست كه براى نبوّت كسى را اختيار كنند و برگزينند، زيرا زمام اختيار در قبضه اختيار قادر مختار است، هر كه را مصلحت داند و حكمت او اقتضا كند رتبه رسالت عطا فرمايد، و هر كه را مصلحت نداند مرحمت نكند. سُبْحانَ اللَّهِ: منزه و مبراست خدا از آنكه كسى را فوق اختيار
جلد 10 - صفحه 171
او اختيارى باشد و او را شريكى در خلق و اختيار اصلح باشد و جرأت نمايد در اختيار كردن آنچه اصنام و شريك او قرار دهند.
شيخ طبرسى در مجمع «1» فرموده مفسرين را در اين آيه دو وجه باشد:
1- آنكه مىآفريند آفريدگار آنچه مىخواهد و اختيار فرمايد تدبير بندگان را بر آنچه اصلح است براى ايشان، پس برمىگزيند براى رسالت آن كسى را كه اصلح است براى ايشان و نيست ايشان را اختيارى بر خدا، بلكه خداى را بر ايشان اختيار است؛ و بنابراين «ما» حرف نفى است و در قرائت، وقف بر «يختار» بايد نمود و در اين وجه رد است بر مشركان كه مىگفتند «لَوْ لا نُزِّلَ هذَا الْقُرْآنُ عَلى رَجُلٍ مِنَ الْقَرْيَتَيْنِ عَظِيمٍ» «2» چرا نازل نشده قرآن بر مردى صاحب شأن از مكه و طائف مانند وليد بن مغيره و عروة بن مسعود ثقفى.
وجه دوم- آنكه «ما» در آيه به معنى «الّذى» است، يعنى اختيار مىفرمايد آن چيزى را كه ايشان را خير و صلاح است، يعنى اختيار آن چيزى كه مخصوص است به او سبحانه، زيرا اختيار واجب است كه بر وجه علم باشد به احوال مختار؛ و غير از ذات حق تعالى، عالم به جميع احوال مختار نيست و وجوه صحت و مصالح بندگان را جز علام الغيوب نمىداند، و ديگر آن كه اختيار به معنى اخذ خير است، و چگونه اخذ خير كند از اشياء آن كسى كه عالم به خير نباشد در آنها. و بنابراين وجه وقف مىبايد بر «يَخْلُقُ ما يَشاءُ» شود، و چون اين دو جمله در حكم تفسير «يختار» است كه قبل از او واقع شده، از اين جهت حرف عطف بر آن داخل نشده.
«1» تفسير مجمع البيان، (چ 1403 هجرى) ج 4، ص 263- 262.
«2» سوره زخرف، آيه 31.
جلد 10 - صفحه 172
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
فَأَمَّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَعَسى أَنْ يَكُونَ مِنَ الْمُفْلِحِينَ (67) وَ رَبُّكَ يَخْلُقُ ما يَشاءُ وَ يَخْتارُ ما كانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ سُبْحانَ اللَّهِ وَ تَعالى عَمَّا يُشْرِكُونَ (68) وَ رَبُّكَ يَعْلَمُ ما تُكِنُّ صُدُورُهُمْ وَ ما يُعْلِنُونَ (69) وَ هُوَ اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ لَهُ الْحَمْدُ فِي الْأُولى وَ الْآخِرَةِ وَ لَهُ الْحُكْمُ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ (70)
ترجمه
پس اما كسيكه توبه كرد و ايمان آورد و كردكار شايسته پس اميد است كه بوده باشد از رستگاران
و پروردگار تو مىآفريند آنچه مىخواهد و اختيار ميكند نباشد مر آنانرا حق اختيار منزّه است خدا و برتر است از آنچه شريك قرار مىدهند
و پروردگار تو ميداند آنچه را پنهان ميدارد سينههاشان و آنچه را آشكار ميكنند
و او است خدا نيست خدائى مگر او مر او را است ستايش در دنيا و آخرت و مر او را است حكم و بسوى او برگردانده مىشويد.
تفسير
خداوند سبحان پس از بيان احوال كفّار در آيات سابقه براى استثناء كسانيكه بعدا قبول اسلام نمايند فرموده و اما كسيكه توبه نمود از كفر و عصيان و مفتخر شد بايمان و اعمال صالحه پس اميد است كه به اين باقى بماند و پيرامون گناه نگردد تا از رستگاران و نجات يافتگان از عذاب الهى باشد و گفتهاند لفظ عسى در تمام قرآن استعمال در وجوب شده چون خداوند كريم و عادت كرام جارى بر انجاز و عداست و خداوند خلق ميكند هر چه را بخواهد از اشياء و اختيار ميكند هر كه را بخواهد از اشخاص براى رسالت از طرف خود و امامت بر خلق و نبوده و نخواهد بود براى خلق اختيارى در تعيين پيغمبر و نصب امام چون اختيار از كسى بطور قطع و يقين بجا و در محلّ لايق واقع ميشود كه عالم باشد بباطن و ضمير مختار كه مصلح است يا مفسد و كسى جز خداوند كه خالق موجودات است چنين علم و اطلاعى را ندارد لذا شخص ممكن است بگمان خود اختيار نمايد مفسد را بجاى مصلح چنانچه در اختيار حضرت موسى هفتاد مرد را براى ميقات از اخيار بنى اسرائيل روى داد و آنها تقاضاى بيجا نمودند و بصاعقه هلاك شدند با آنكه
جلد 4 صفحه 203
پيغمبر اولو العزم بود چه رسد برعيّت كه بخواهند امام اختيار نمايند يا براى امر رسالت اشخاص معيّنى را در نظر بگيرند و ترجيح دهند آنها را بر مختار خدا و بگويند وليد بن مغيره از مكّه و عروة بن مسعود ثقفى از طائف لايق براى اين مقام است نه يتيم ابو طالب يا آن سه خليفه مقدّمند بر امير المؤمنين عليه السّلام در خلافت از پيغمبر و زعامت بر امّت و از اين قبيل هفوات غير قابل استماع چنانچه مفسّرين نقل نمودهاند و در اخبار ائمه اطهار بامر امامت تصريح شده و باين آيه استدلال فرمودهاند بر آنكه مردم حق نصب امام را ندارند و اين توهّم فاسد ريشه و پايه مفاسد و مظالم و گمراهيهاى اين امّت شده چنانچه خداوند در جاى ديگر فرموده ما كان لمؤمن و لا مؤمنة اذا قضى اللّه و رسوله امرا أن يكون لهم الخيرة من امرهم و بنابراين مراد از اختيار نداشتن خلق اختيار نداشتن آنها است در مقابل اختيار خدا و در مورديكه علم بآن ندارند و محتمل است مراد اختيار نداشتن آنها باشد مگر باختيار او بدليل آنكه لا حول و لا قوّة الّا باللّه العلىّ العظيم و لا مؤثّر فى الوجود الا اللّه و هو القاهر فوق عباده و هو اللّطيف الخبير و او است خداوند و معبود بحقّى كه متّصف است بتمام صفات كمال و منزّه است از تمام عيوب و نيست معبود بحقّى جز او و مخصوص باو است ستايش در دنيا و آخرت و اختصاص باو دارد حكم بحق و فرمانفرمائى مطلق و تميز بين اهل حق و باطل و بسوى او و حكم او و جزاى او است بازگشت خلائق تمامى در روز قيامت و هر نعمتى از او شروع شده و باو ختم خواهد شد.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ رَبُّكَ يَخلُقُ ما يَشاءُ وَ يَختارُ ما كانَ لَهُمُ الخِيَرَةُ سُبحانَ اللّهِ وَ تَعالي عَمّا يُشرِكُونَ (68)
و پروردگار تو خلق ميكند آنچه را که بخواهد و اختيار ميكند آنكه را که صلاح داند نيست از براي آنها اختياري منزه است خداوند و بلندتر است از آنچه شرك ميآورند.
وَ رَبُّكَ يَخلُقُ ما يَشاءُ راجع بامور تكوينيه است که ايجاد مخلوقات بيد قدرت او است و آنچه صلاح ميداند و حكمتش اقتضاء ميكند ايجاد ميكند احدي را نميرسد که در امر خلقت نظري دهد چون عالم بحكم و مصالح نيستند حتي ملائكه که موقعي که فرمود وَ إِذ قالَ رَبُّكَ لِلمَلائِكَةِ إِنِّي جاعِلٌ فِي الأَرضِ خَلِيفَةً قالُوا أَ تَجعَلُ فِيها مَن يُفسِدُ فِيها وَ يَسفِكُ الدِّماءَ وَ نَحنُ نُسَبِّحُ بِحَمدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ قالَ إِنِّي أَعلَمُ ما لا تَعلَمُونَ (بقره 30) پس احدي را نميرسد که بگويد چرا فلان را غني كردي و فلان را فقير يا باو عزت دادي و باين ذلت او را ولود قرار دادي او را عقيم او را پسر دادي او را دختر او را متنعم فرمودي او را مبتلي او را حسن و جمال دادي او را قبيح المنظر چرا باران آمد چرا نيامد چرا شيطان را خلق كردي چرا مهلت دادي و امثال اينکه چون و چراها در السنه بسياري متداول است چون عالم بحكم و مصالح نيستند بايد تسليم صرف شد او ميداند هر چه حكمت اقتضاء كند و مصلحت داشته باشد ايجاد ميفرمايد:
وَ يَختارُ راجع بتشريعيات است كي لياقت نبوت و رسالت و امامت دارد او را جعل
جلد 14 - صفحه 267
ميفرمايد دستورات آنچه صلاح باشد جعل ميكند از تكليفيات و وضعيات از واجب و حرام چه كتابي نازل كند و چه نحوه نازل شود چنانچه گفتند وَ قالُوا لَو لا نُزِّلَ هذَا القُرآنُ عَلي رَجُلٍ مِنَ القَريَتَينِ عَظِيمٍ (زخرف آيه 31) يا گفتند قالَ الَّذِينَ لا يَرجُونَ لِقاءَنَا ائتِ بِقُرآنٍ غَيرِ هذا أَو بَدِّلهُ قُل ما يَكُونُ لِي أَن أُبَدِّلَهُ مِن تِلقاءِ نَفسِي إِن أَتَّبِعُ إِلّا ما يُوحي إِلَيَّ (يونس آيه 15) و همچنين جعل امام و خليفه چنانچه در حق آدم فرمود إِنِّي جاعِلٌ فِي الأَرضِ خَلِيفَةً و در حق داود فرمود يا داوُدُ إِنّا جَعَلناكَ خَلِيفَةً فِي الأَرضِ (ص آيه 26) و در حق ابراهيم ميفرمايد إِنِّي جاعِلُكَ لِلنّاسِ إِماماً (بقره آيه 124) و در حق ابراهيم و اسحق و يعقوب ميفرمايد وَ جَعَلناهُم أَئِمَّةً يَهدُونَ بِأَمرِنا (انبياء آيه 73) و غير اينها.
ما كانَ لَهُمُ الخِيَرَةُ اينکه جمله را دو نحوه ميتوان تفسير كرد ولي برگشت هر دو بيك مطلب است نحوه اولي ما نافيه باشد و جمله مستقله چنانچه در ترجمه اشاره شد يعني مردم اختيار جعل نبي و امام و خليفه ندارند چون شرايطي در آنها معتبر است که جز ذات اقدس حق نميداند پس بقلدري و به شوري و بجور نميتوان جعل خليفه كرد. نحوه ثانيه ما موصوله باشد و مفعول و يختار يعني خدا اختيار ميفرمايد آنچه که خير و صلاح باشد براي ناس و ناس خير و صلاح خود را نميدانند که بتوانند جعل نبي يا كتاب يا امام يا خليفه كنند.
سُبحانَ اللّهِ وَ تَعالي عَمّا يُشرِكُونَ که شريك براي خدا قرار ميدهند در امر خلقت و جعل احكام و جعل نبي و رسول و امام.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 68)- این آیه در حقیقت دلیلی است بر نفی شرک و بطلان عقیده مشرکان، میفرماید: «و پروردگار تو هر چه را بخواهد خلق میکند، و (هر چه را بخواهد) برمیگزیند» وَ رَبُّکَ یَخْلُقُ ما یَشاءُ وَ یَخْتارُ.
آفرینش به دست اوست و تدبیر و اختیار و گزینش نیز به اراده و فرمان اوست.
«آنها در برابر او اختیاری ندارند» ما کانَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ.
اختیار آفرینش با اوست، اختیار شفاعت به دست او، و اختیار ارسال پیامبران نیز به اراده اوست، خلاصه اختیار همه چیز بستگی به مشیت ذات پاک او دارد. با این حال چگونه آنه راه شرک میپویند و چگونه به سوی غیر خدا میروند؟! لذا در پایان آیه میفرماید: «منزه است خداوند و برتر و بالاتر است از همتایانی که برای او قائل میشوند» سُبْحانَ اللَّهِ وَ تَعالی عَمَّا یُشْرِکُونَ.
نکات آیه
۱ - خداوند، توانا بر آفرینش هر چه بخواهد. (و ربّک یخلق ما یشاء)
۲ - پیامبر(ص)، مورد لطف و عنایت ویژه خداوند (و ربّک یخلق) اضافه در «ربّک» تشریفیه و بیانگر مطلب یاد شده است.
۳ - تعیین تکلیف براى خلق، در حیطه اختیار خداوند (و ربّک یخلق ما یشاء و یختار) جمله «یخلق مایشاء» بیانگر مشیت و اراده تکوینى خدا و جمله «یختار» بیانگر اراده تشریعى او است; یعنى، «و یختار للخلق ما یشاء».
۴ - انتخاب پیامبر، در قلمرو و اختیار خداوند است. (و ربّک یخلق ما یشاء و یختار) جمله «یختار» مى تواند اشاره به برگزیدن پیامبران از میان خلق باشد.
۵ - بشر، فاقد صلاحیت گزینش پیامبر و تشریع قانون براى مردم (و ربّک ... یختار ما کان لهم الخیرة) «خیرة» به معناى «تخیّر» (اختیار کردن) است; مانند «طیرة» که به معناى «تطیّر» مى باشد.
۶ - گزینش پیامبر و تبیین وظایف خلق، از شؤون ربوبیت خداوند است. (و ربّک یخلق ما یشاء و یختار)
۷ - اعتقاد به توحید و یگانگى خدا، مقتضى اعتقاد به عدم صلاحیت غیر او براى تشریع قانون و تعیین تکلیف براى خلق (و ربّک یخلق ما یشاء و یختار ما کان لهم الخیرة) ذیل آیه بیانگر آن است که کسانى که پنداشته بودند مى توانند قانون وضع نمایند و یا پیامبر تعیین کنند، ناخواسته به دامن شرک غلتیدند; زیرا تشریع قانون و انتخاب پیامبر، تنها در اختیار کسى است که ربوبیت داشته باشد و ربوبیت تنها از آنِ خداوند است.
۸ - اعتقاد به صلاحیت غیرخدا براى قانون گذارى، اعتقادى شرک آلود و ناسازگار با توحید ربوبى است. (و ربّک یخلق ... سبحن اللّه و تعلى عمّا یشرکون)
۹ - خدا، کمال مطلق و به دور از هر عیب و نقص (سبحن اللّه)
۱۰ - ساحت خداوند از داشتن انباز در آفرینش و تدبیر خلق منزه و برتر است. (و ربّک یخلق ... سبحن اللّه و تعلى عمّا یشرکون)
موضوعات مرتبط
- احکام: منشأ تشریع احکام ۷
- اسماء و صفات: صفات جلال ۹، ۱۰
- انبیا: منشأ گزینش انبیا ۴، ۵، ۶
- انسان: عجز انسان ۵
- تکلیف: منشأ تکلیف ۳، ۶
- جهان بینى: جهان بینى توحیدى ۱۰
- حقوق: حق تشریع ۳
- خدا: آثار ربوبیت خدا ۶; اختیارات خدا ۳، ۴; تنزیه خدا۱۰; خالقیت خدا ۱; خدا و شریک ۱۰; خدا و نقص ۹; قدرت خدا ۱; کمال خدا ۹; مشیت خدا ۱، ۳
- شرک: موارد شرک ۸
- عقیده: آثار عقیده به توحید ۷; عقیده به تشریع غیرخدا ۸
- قانونگذارى: منشأ قانونگذارى ۵
- لطف خدا: مشمولان لطف خدا ۲
- محمد(ص): فضایل محمد(ص) ۲
منابع