روایت:من لايحضره الفقيه جلد ۳ ش ۶۷۱
از الکتاب
آدرس: من لا يحضره الفقيه، جلد ۳، كِتَابُ الْمَعِيشَة
:
من لايحضره الفقيه جلد ۳ ش ۶۷۰ | حدیث | من لايحضره الفقيه جلد ۳ ش ۶۷۲ | |||||||||||||
|
ترجمه
محمد جواد غفارى, من لا يحضره الفقيه - جلد ۴ - ترجمه على اكبر و محمد جواد غفارى و صدر بلاغى, ۳۲۹
و أيضا نوشت كه شخصى داراى چند قطعه زمين است در قريهاى كه از منزلش دور مىباشد، و ايّام زيارت مكّه و مسافرت پيش آمده و آنقدر فرصت ندارد كه حدود و مساحت زمينهاى خود را در قريه معيّن كند و فقط حدود چهارگانه قريه را معرّفى كرده است و به شهود مىگويد: شاهد باشيد كه من به فلان شخص (خريدار) فروختم همه قريهاى را كه يك حدّ آن به كجا و حدّ ديگرش به كجا و همين طور ... تا چهار حدّ، و وى در آن قريه چند قطعه زمين داراست. آيا اين ايجاب با اين وضع براى مشترى كافى است با آنكه لفظ مالك همه قريه بوده و قصدش قسمتى از آن؟ امام عليه السّلام در پاسخ نامه مرقوم فرمودند: بر او جايز نيست فروختن آنچه كه مالك نيست، و تنها بدان مقدار از اراضى قريه كه مالك بوده معامله واقع شده است.