روایت:الکافی جلد ۱ ش ۲۶۸
آدرس: الكافي، جلد ۱، كِتَابُ التَّوْحِيدِ
علي بن ابراهيم عن العباس بن معروف عن ابن ابي نجران عن حماد بن عثمان عن عبد الرحيم بن عتيك القصير قال :
الکافی جلد ۱ ش ۲۶۷ | حدیث | الکافی جلد ۱ ش ۲۶۹ | |||||||||||||
|
ترجمه
کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۱, ۲۹۱
عبد الرحيم بن عتيك قصير گويد بوسيله عبد الملك بن اعين بامام صادق (ع) نوشتم كه جمعى در عراق خدا را متصف به صورت و نقشه مىدانند، خدا مرا قربانت كند اگر صلاح مىدانيد عقيده درست توحيد را به من بنويسيد، چنين به من پاسخ نوشت: خدايت رحمت كناد، از توحيد و مذهب هموطنان خود پرسيدى؟ برتر است آن خدائى كه به مانندش چيزى نيست و او شنوا و بينا است برتر است از آنچه وصف تراشان و تشبيهكنندگان خدا به خلقش و افتراء گويندگان او را وصف كنند، بدان (خدايت رحمت كناد) كه مذهب درست توحيد همان است كه در قرآن راجع به صفات خداى عز و جل نازل شده، از خداى تعالى نيستى و تشبيه به خلق را نفى كن، نه خدا نبودن درست است و نه خداى شبيه به خلق بايد معتقد بود كه او است خداى ثابت و موجود و برتر است از آنچه وصف تراشان گويند، شما پاى از قرآن فراتر ننهيد تا پس از توضيح حق گمراه شويد.
مصطفوى, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۱, ۱۳۵
ابن عتيك گويد: بامام صادق (ع) نامه نوشتم و توسط عبد الملك بن اعين فرستادم كه: مردمى در عراق خدا را بشكل و ترسيم وصف ميكنند، اگر صلاح دانيد- خدا مرا قربانت كند- روش درست خداشناسى را برايم مرقوم داريد. حضرت بمن چنين نوشت: خدايت رحمت كناد از خداشناسى و عقيده مردم معاصرت سؤال كردى، برتر است آن خدائى كه چيزى مانند او نيست و او شنوا و بيناست، برتر است از آنچه توصيف كنند: توصيفكنندگانى كه او را بمخلوقش تشبيه كنند و بر او تهمت زنند، بدان كه- خدايت رحمت كناد- روش درست خداشناسى آنست كه قرآن در باره صفات خداى- جل و عز- بآن نازل شده- بطلان و تشبيه را از خدا بر كنار ساز، نه سلب درست است و نه تشبيه (يعنى نه نفى و انكار خدا و نه تشبيه او بمخلوق) اوست خداى ثابت موجود، برتر است خدا از آنچه واصفان گويند، از قرآن تجاوز نكنيد كه پس از توضيح حق گمراه شويد.
محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۱, ۳۲۷
على بن ابراهيم، از عباس بن معروف، از ابن ابى نجران، از حمّاد بن عثمان، از عبدالرحيم بن عَتيك قصير روايت كرده است كه گفت:عريضه به خدمت امام جعفر صادق عليه السلام نوشتم و به دست عبدالملك بن اعيَن دادم كه به آن حضرت برساند، به اين مضمون كه: گروهى در عراق، خداى تعالى را به صورت و شكل وصف مىكنند و مىگويند كه در صورت انسان است، و بعضى مىگويند كه جوانى است نو خط كه خطش تازه دميده. پس اگر صلاح دانى- خدا مرا فداى تو گرداند- كه مذهب درست از توحيد را به سوى من بنويسى، بنويس كه بسيار به جا است. پس حضرت به سوى من نوشت كه: «سؤال نمودى- خدا تو را رحمت كند- از توحيد و آنچه به سوى آن رفتهاند كسانى كه در نزد تواند، برتر است آن كسى كه مانند او چيزى نيست، و او شنواست و بينا، و برتر است از آنچه وصف كنندگانى كه خدا را به خلق تشبيه مىكنند، آن را وصف مىنمايند، و بر خدا افترا مىبندند. پس بدان- خدا تو را رحمت كند- كه مذهب صحيح در توحيد، آن چيزى است كه قرآن با آن فرود آمده از صفات خدا. پس از خدا بطلان و تشبيه را دور كن كه نفى و تشبيه، روا نيست. اوست خدا كه ثابت و موجود است و برتر است از آنچه وصف كنندگان آن را وصف مىكنند. و از قرآن در مگذريد كه بعد از بيان، گمراه مىشويد».