الأحقاف ٢٦

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۲۹ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۰۷:۲۸ توسط 127.0.0.1 (بحث) (Edited by QRobot)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)


ترجمه

ما به آنها [= قوم عاد] قدرتی دادیم که به شما ندادیم، و برای آنان گوش و چشم و دل قرار دادیم؛ (امّا به هنگام نزول عذاب) نه گوشها و چشمها و نه عقلهایشان برای آنان هیچ سودی نداشت، چرا که آیات خدا را انکار می‌کردند؛ و سرانجام آنچه را استهزا می‌کردند بر آنها وارد شد!

|و البته به آنها در چيزهايى قدرت و تمكّن داده بوديم كه شما را در آن تمكّن نداده‌ايم، و براى آنان شنوايى و ديده‌ها و دل‌هايى [نيرومندتر از شما] قرار داده بوديم، ولى چون آيات الهى را انكار كردند، نه شنوايى‌شان و نه ديدگانشان و نه دل‌هايشان به هيچ وجه ب
و به راستى در چيزهايى به آنان امكانات داده بوديم كه به شما در آنها [چنان‌] امكاناتى نداده‌ايم، و براى آنان گوش و ديده‌ها و دلهايى [نيرومندتر از شما] قرار داده بوديم، و[لى‌] چون به نشانه‌هاى خدا انكار ورزيدند [نه‌] گوششان و نه ديدگانشان و نه دلهايشان، به هيچ وجه به دردشان نخورد، و آنچه ريشخندش مى‌كردند به سرشان آمد.
و به آن قوم عاد تمکین و قوتی دادیم که شما امت را چنان نیروی بدنی ندادیم و با آنکه بر آنها گوش و چشم و قلب مدرک قرار دادیم (تا با قوای ادراکی خداشناس شوند) هیچ این قوای مدرکه آنها را از عذاب نرهانید بدین جهت که آیات خدا را انکار می‌کردند، و آن عذابی که بدان استهزا می‌کردند به آنها فرا رسید.
همانا ما به آنان در اموری قدرت و تمکن داده بودیم که شما را در آن امور چنان قدرت و نیرویی نداده ایم، و برای آنان گوش و چشم و دل قرار داده بودیم، ولی گوش و چشم و دلشان چیزی از عذاب را از آنان برطرف نکرد؛ زیرا همواره [با داشتن آن ابزار تشخیص] آیات ما را انکار می کردند، و سرانجام عذابی که همواره آن را مسخره می کردند، آنان را احاطه کرد.
به آنها چنان مكانتى داده بوديم كه به شما نداده‌ايم. برايشان گوش و چشم و دل قرار داديم. ولى گوش و چشم و دلشان به حالشان هيچ سود نكرد، زيرا آيات خدا را انكار مى‌كردند تا آنچه به مسخره‌اش مى‌گرفتند آنها را فروگرفت.
و به راستی به آنان در چیزهایی تمکن داده بودیم که شما را آن تمکن نداده بودیم، و برای آنان گوشها و چشمها و دلها آفریده بودیم، اما گوشها و چشمها و دلهایشان سودی به حالشان نداد، چرا که آیات الهی را انکار می‌کردند و آنچه ریشخندش می‌کردند، ایشان را فروگرفت‌
و هر آينه آنان
ما قوم عاد را از امکاناتی برخوردار کرده بودیم که چنین امکاناتی را به شما نداده‌ایم. ما بدیشان گوشها و چشمها و دلهائی داده بودیم (که در درک و دید و تشخیص واقعیّتها آنان را قویتر از دیگران می‌کرد). امّا گوشها و چشمها و دلهایشان سودی بدانان نبخشید، چرا که آیات خدا را تکذیب می‌کردند و (رهنمودهای پیغمبران را نمی‌پذیرفتند. سرانجام همان) چیزی ایشان را فرو گرفت که مسخره‌اش می‌دانستند (و آن عذاب خدا بود).
و به‌راستی همچنان در چیزی به آنان امکان دادیم، که به شما در آن (چنان) امکانی ندادیم و برای آنان گوش‌ها و دیده‌ها و دل‌هایی شعله‌‌ور [:نیرومندتر از شما] قرار دادیم و چون به نشانه‌های خدا انکار می‌ورزیدند، نه گوش‌هاشان و نه دیدگانشان و نه دل‌های شعله‌ورشان به هیچ وجه از چیزی بی‌نیازشان نکرد و آنچه بدان ریشخندش می‌کردند آنان را فراگرفت.
و هر آینه فرمانرواشان ساختیم در آنچه فرمانروا نساختیم شما را در آن و قرار دادیم برای ایشان گوشی و دیدگانی و دلهائی پس بی‌نیاز نکرد از ایشان گوششان و نه دیدگانشان و نه دلهاشان چیزی را گاهی که بودند برابری (پایمال) کردند آیتهای خدا را و فرود آمد بدیشان آنچه بودند بدان مسخره می‌کردند


الأحقاف ٢٥ آیه ٢٦ الأحقاف ٢٧
سوره : سوره الأحقاف
نزول :
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٣٩
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«مَکَّنَّاهُمْ»: مکانت و قدرتشان دادیم. از امکاناتی برخوردارشان کردیم. مراد قدرت مادی و معنوی است. از نظر ثروت و دارائی، و از لحاظ فرهنگ و دانش، برتر از اهل مکّه و بسیاری از مردم بودند (نگا: فجر - . «إِنْ»: حرف نافیه است و به معنی (ما). «إِذْ»: چرا که. زیرا که. «حَاقَ»: فرو گرفت (نگا: انعام / ، هود / نحل / ).

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر

نکات آیه

۱- قوم عاد، برخوردار از قدرت و امکانات بس فزون تر از مشرکان مکه (و لقد مکّنّ-هم فیما إن مکّنّ-کم فیه) حرف «إن» نافیه است.

۲- هلاکت قوم عاد، به رغم داشتن توان و نیرویى قوى و گسترده، هشدارى است به تمامى مشرکان. (و لقد مکّنّ-هم فیما إن مکّنّ-کم فیه) گرچه مورد آیه، مشرکان مکه است; ولى در هشدار الهى، دیگر مشرکان نیز با آنها تفاوتى ندارند.

۳- تمامى امکانات و توانایى هاى انسان، از آنِ خداوند است. (و لقد مکّنّ-هم فیما إن مکّنّ-کم فیه) صیغه متکلم در «مکّنّاهم» و «مکّنّاکم» به صورت مکرر، تأکیدى است به منظور توجه داشتن انسان به این که امکاناتش از جانب خداوند است.

۴- قوم عاد، برخوردار از ابزار شناخت و درک حقایق (و لقد مکّنّ-هم ... و جعلنا لهم سمعًا و أبصرًا و أفئدة)

۵- بینایى، شنوایى و نیروى ادراک، از پایه هاى مهم شناخت (و جعلنا لهم سمعًا و أبصرًا و أفئدة فما أغنى عنهم) در آیه شریفه «سمع»، «أبصار» و «أفئدة» عواملى کافى براى رهیابى انسان به حقایق معرفى شده است و قوم عاد به خاطر بهره نگرفتن از آنها، مورد سرزنش قرار گرفته اند.

۶- مجازات اقوام مجرم، پس از اتمام حجت و اعطاى ابزار لازم شناخت، به ایشان است. (کذلک نجزى القوم المجرمین ... و جعلنا لهم سمعًا و أبصرًا و أفئدة) تذکر به اعطاى چشم، گوش و قلب به قوم هلاک شده عاد، در حقیقت اشاره به این است که هلاکت آنان، پس از قرار گرفتن امکانات معرفت در اختیار ایشان و اتمام حجت بر آنان، صورت گرفته است.

۷- اهمیت ویژه بینایى، شنوایى و نیروى ادراکى انسان، در مقایسه با سایر نعمت هاى الهى (و لقد مکّنّ-هم ... و جعلنا لهم سمعًا و أبصرًا و أفئدة) از اختصاص به ذکر یافتن چشم، گوش و قلب، مطلب بالا استفاده مى شود.

۸- ابزار حسى و ادراکى شناخت، مکمل یکدیگر (و جعلنا لهم سمعًا و أبصرًا و أفئدة) قرین آمدن شنوایى، بینایى و نیروى ادراک، بیانگر مطلب یاد شده است.

۹- عدم استفاده قوم عاد از ابزار شناخت خود در طریق حق، زمینه ساز سقوط و هلاکت آنان (فأصبحوا لایرى إلاّ مسکنهم ... فما أغنى عنهم سمعهم و لا أبصرهم و لا أفئدتهم من شىء)

۱۰- توانمندى هاى فکرى و مادى بشر، بى اثر در مقابله با عذاب محتوم الهى (و لقد مکّنّ-هم ... فما أغنى عنهم سمعهم و لا أبصرهم و لا أفئدتهم من شىء) واژه «مکّنّا» اشاره به توانمندى مادى و واژه هاى «سمع»، «أبصار» و »أفئدة» اشاره به ابزار علمى و معرفتى است که هیچ یک از اینها براى قوم عاد ثمر نبخشید.

۱۱- ابزار حسى چشم و گوش، وسیله رهیافت حقایق به محدوده ادراک بشر * (جعلنا لهم سمعًا و أبصرًا و أفئدة فما أغنى عنهم سمعهم و لا أبصرهم و لا أفئدتهم) تقدم لفظى «سمع» و «بصر» بر «أفئدة» ممکن است بیانگر تقدم خارجى نیز باشد.

۱۲- روحیه حق ناپذیرى، مانع بهرهورى صحیح انسان از ابزار شناخت (فما أغنى عنهم سمعهم ... إذ کانوا یجحدون بایت اللّه) «إذ...» در عین حالى که ظرف «ما أغنى...» است، بیانگر علت نیز هست و تعبیر «کانوا یجحدون» رساننده استمرار است که در پرتو آن، افعال تبدیل به خصلت و روحیه مى شود.

۱۳- انکار آیات الهى پس از دریافت آن، به هدر دادن ابزار و امکانات معرفت است. (فما أغنى عنهم سمعهم و ... إذ کانوا یجحدون بایت اللّه) مراد از «ما أغنى...» باطل ماندن و هدر رفتن «سمع»، «أبصار» و «أفئدة» است که در اصل، مى توانسته است انسان را در مسیر حق بى نیاز سازد.

۱۴- فراگیرى عذاب بر قوم عاد، پس از حق ناپذیرى هاى مستمر آنان (إذ کانوا یجحدون بایت اللّه و حاق بهم ما کانوا به یستهزءون) «کانوا یجحدون» مفید استمرار است و ارتباط «حاق بهم» با آن، گویاى ترتیبى است که در برداشت آمده است.

۱۵- گرفتار آمدن قوم عاد، به عذاب مورد تمسخر آنان (و حاق بهم ما کانوا به یستهزءون)

۱۶- تمسخر پیام وحى و وعده هاى پیامبران، داراى فرجامى سخت (فأتنا بما تعدنا إن کنت من الصدقین ... و حاق بهم ما کانوابه یستهزءون)

موضوعات مرتبط

  • آیات خدا: تکذیب آیات خدا ۱۳
  • اتمام حجت: آثار اتمام حجت ۶
  • ادراک: اهمیت قواى ادراکى ۷; نقش قواى ادراکى ۵
  • اقوام پیشین: اتمام حجت بر اقوام پیشین ۶
  • امکانات: مالک امکانات ۳; منشأ امکانات ۳
  • انبیا: فرجام شوم استهزاى انبیا ۱۶
  • انسان: عجز انسان ۱۰
  • بینایى: اهمیت بینایى ۷; نقش بینایى ۵
  • چشم: فواید چشم ۱۱
  • حق: آثار حق ناپذیرى ۱۲، ۱۴
  • خدا: استهزاى عذابهاى خدا ۱۵; حتمیت عذابهاى خدا ۱۰; مالکیت خدا ۳; نعمتهاى خدا ۷
  • شناخت: ابزار شناخت ۴، ۵، ۱۱; ابزار شناخت حسى ۸; ابزار شناخت عقلى ۸; اتلاف ابزار شناخت ۱۳; استفاده از ابزار شناخت ۹; موانع استفاده از ابزار شناخت ۱۲; نقش ابزار شناخت ۸
  • شنوایى: اهمیت شنوایى ۷; نقش شنوایى ۵
  • قوم عاد: استهزاهاى قوم عاد ۱۵; امکانات قوم عاد ۱; تاریخ قوم عاد ۱۵; حق ناپذیرى قوم عاد ۱۴; زمینه هلاکت قوم عاد ۹; عذاب قوم عاد ۱۵; قدرت قوم عاد ۱، ۲; موجبات عذاب قوم عاد ۱۴; نعمتهاى قوم عاد ۴; وسعت عذاب قوم عاد ۱۴; هلاکت قوم عاد ۲
  • گناهکاران: اتمام حجت بر گناهکاران ۶; قانونمندى کیفر گناهکاران ۶
  • گوش: فواید گوش ۱۱
  • مشرکان: هشدار به مشرکان ۲
  • مشرکان مکه: امکانات مشرکان مکه ۱; قدرت مشرکان مکه ۱
  • نظام جزایى :۶
  • وحى: فرجام شوم استهزاى وحى ۱۶

منابع