الزخرف ٣٦

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۲۹ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۰۷:۲۰ توسط 127.0.0.1 (بحث) (Edited by QRobot)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)


ترجمه

و هر کس از یاد خدا روی‌گردان شود شیطان را به سراغ او میفرستیم پس همواره قرین اوست!

|و هر كه از ياد [خداى‌] رحمان دل بگرداند، شيطانى بر او مى‌گماريم كه همدم او گردد
و هر كس از ياد [خداى‌] رحمان دل بگرداند، بر او شيطانى مى‌گماريم تا براى وى دمسازى باشد.
و هر که از یاد خدا (و حکم قرآن) رخ بتابد شیطانی را بر او برانگیزیم تا یار و همنشین دایم وی باشد.
و هر کس خود را از یاد [خدای] رحمان به کوردلی و حجاب باطن بزند، شیطانی بر او می گماریم که آن شیطان ملازم و دمسازش باشد.
هر كس كه از ياد خداى رحمان روى گرداند، شيطانى بر او مى‌گماريم كه همواره همراهش باشد.
و هر کس از یاد خدای رحمان دل بگرداند، برای او شیطانی بگماریم که او همنشین اوست‌
و هر كه از يادكرد خداى رحمان روى برتابد- يا: چشم بپوشد و بگردد-، شيطانى براى او برانگيزيم- برگماريم- كه او را دمساز و همنشين باشد.
هر کس از یاد خدا غافل و روگردان شود، اهریمنی را مأمور او می‌سازیم، و چنین اهریمنی همواره همدم وی می‌گردد (و گمراه و سرگشته‌اش می‌سازد).
و هر کس از یاد (خدای) رحمان دل بگرداند، برایش شیطانی بر می‌گماریم؛ پس برای وی قرین و همنشین است.
و هر که روی برتابد از یاد خدای مهربان برمی‌انگیزیم برایش شیطانی پس او است وی را همنشین‌


الزخرف ٣٥ آیه ٣٦ الزخرف ٣٧
سوره : سوره الزخرف
نزول :
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٢
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«یَعْشُ»: غافل شود. رخ بتابد و روی بگرداند. کور شود. کم‌سو شود. «ذِکْرِ»: یاد. قرآن (نگا: آل‌عمران / ، اعراف / ، حجر / و . «ذِکْرِ الرَّحْمنِ»: قرآن خدا. خدا را یاد کردن. تذکیر و اندرز خدا. «نُقَیِّضْ»: آماده می‌سازیم. فراهم می‌آوریم. تهیّه می‌بینیم. (نگا: فصّلت / ) «قَرِینٌ»: همنشین. همدم.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر

نکات آیه

۱ - روى گردانان از یاد خدا، همواره تحت سلطه نیرویى شیطانى و اغواگراند. (و من یعش عن ذکر الرحمن نقیّض له شیطنًا)

۲ - همدمى با شیطان، کیفر الهى براى اعراض کنندگان از یاد او (و من یعش عن ذکر الرحمن نقیّض له شیطنًا)

۳ - یاد خداوند، ایمنى بخش انسان از سلطه شیطان و همدمى با او (و من یعش عن ذکر الرحمن نقیّض له شیطنًا فهو له قرین)

۴ - دلبستگى به تجملات زندگى دنیایى، عامل روى گردانى از یاد خدا است. (و إن کلّ ذلک لمّا متع الحیوة الدنیا ... و من یعش عن ذکرالرحمن)

۵ - تمامى موجودات هستى، حتى شیاطین، مسخر خدا و محکوم اراده اویند. (و من یعش عن ذکر الرحمن نقیّض له شیطنًا) از این که خداوند، تسلط شیطان را بر غافلان از یاد خودش، به خود نسبت داده (نقیّض)، مطلب بالا استفاده مى شود.

۶ - ایمان آورندگان به قرآن و پیام وحى، ایمن از سلطه شیاطین (و من یعش عن ذکر الرحمن نقیّض له شیطنًا) برداشت یاد شده بنابر این نکته است که مراد از «ذکر»، قرآن باشد. شاهد آن، آیات پیشین است که در مورد قرآن بود.

۷ - قرآن، مظهر و نمود کامل رحمت الهى براى انسان ها است. (و من یعش عن ذکر الرحمن) تعبیر «ذکر رحمان» براى قرآن اشاره به آن دارد که آن، از سرچشمه نامتناهى رحمت الهى، نازل شده و در اختیار بشر قرار گرفته است.

۸ - گمراهى انسان و تسلط شیطان بر وى، نتیجه عملکرد تباه کننده خود او است. (و من یعش ... نقیّض له)

۹ - روى گردانان از یاد خدا و پیام وحى، هر یک گرفتار شیطان خاص خویش (و من یعش عن ذکر الرحمن نقیّض له شیطنًا فهو له قرین) تکرار «له» ممکن است اشاره به این جهت داشته باشد که هر فردى، براى خود شیطانى خاص دارد.

روایات و احادیث

۱۰ - «عن أمیرالمؤمنین(ع): من تصدّى بالإثم أعشى عن ذکر اللّه تعالى و من ترک الأخذ عمّن أمر اللّه بطاعته قیّض له شیطاناً فهو له قرین;[۱] از امیرالمؤمنین(ع) روایت شده: هر کس مرتکب گناه شود از یاد خدا روى گردان شده و کوردل مى گردد و کسى که ترک کند گرفتن [معارف دین] را از کسى که خداوند اطاعت او را فرمان داده است، خداوند شیطانى را براى او قرار مى هد که همدم او خواهد بود».

موضوعات مرتبط

  • خدا: حاکمیت اراده خدا ۵
  • دنیاطلبى: آثار دنیاطلبى ۴
  • ذکر: آثار ذکر خدا ۳
  • شیطان: آثار دوستى با شیطان ۲; تسخیر شیاطین ۵; زمینه سلطه شیطان ۱; زمینه همنشینى با شیطان ۱۰; عوامل سلطه شیطان ۸; موانع دوستى شیطان ۳; موانع سلطه شیطان ۳، ۶; همنشینان شیطان ۹
  • عصیان: آثار عصیان ۱۰
  • عمل: آثار عمل ۸
  • غفلت: عوامل غفلت از خدا ۴، ۱۰
  • قرآن: فضایل قرآن ۷; فضایل مؤمنان به قرآن ۶; نشانه هاى رحمت قرآن ۷
  • گمراهى: عوامل گمراهى ۸
  • گناه: آثار گناه ۱۰
  • معرضان ازخدا: اغواپذیرى معرضان ازخدا ۱، ۹; کیفرمعرضان ازخدا ۲
  • موجودات: تسخیر موجودات ۵

منابع

  1. بحارالأنوار، ج ۶۰، ص ۱۹۲; خصال صدوق، ج ۲- ، ص ۶۳۳ و ۶۳۴ حدیث اربعمأة.