روایت:الکافی جلد ۱ ش ۷۱۶
آدرس: الكافي، جلد ۱، كِتَابُ الْعَقْلِ وَ الْجَهْل
محمد بن يحيي عن عمران بن موسي عن موسي بن جعفر عن علي بن اسباط عن محمد بن الفضيل عن ابي حمزه قال :
الکافی جلد ۱ ش ۷۱۵ | حدیث | الکافی جلد ۱ ش ۷۱۷ | |||||||||||||
|
ترجمه
کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۲, ۳۴۹
ابى حمزه گويد: از امام صادق (ع) پرسيدم، علم و دانش همان است كه از دهان مردم مىآموزند و از استاد ياد مىگيرند و يا اين كه در كتابى باشد نزد خود شما كه آن را مىخوانيد و ياد مى گيرند؟ فرمود: موضوع علم از اين مهمتر و ثابتتر است، مگر قول خداى عز و جل را نشنيدى (۵۲ سوره شورى): «و هم چنين به تو وحى كرديم يك روحى از امر خود، تو نمىدانستى كه كتاب چيست؟ و نه ايمان چيست؟» سپس فرمود: اصحاب شما در اين آيه چه مىگويند؟ آيا اعتراف مىكنند كه آن حضرت در حالى هم به سر برد كه نمى دانست كتاب چيست و ايمان چيست، گفتم: قربانت، من نمىدانم چه مىگويند، به من فرمود: آرى، در حالى هم بود كه نمىدانست كتاب چيست و نه ايمان چيست تا خدا روحى كه در قرآن نام برده بعث كرد و چون آن را به وى وحى كرد، علم و فهم را بدان آموخت و دانست، و اين روحى است كه خدا به هر كه خواهد عطا كند و چون آن را به بندهاى عطا كرد، به او فهم آموزد.
مصطفوى, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۲, ۱۹
بو حمزه گويد: از امام صادق عليه السلام راجع بعلم امام پرسيدم، كه آيا امام آن علم را از دهان رجال علم فرا ميگيرد يا آنكه نزد شما كتابيست كه آن را ميخوانيد و فرا ميگيريد؟ فرمود: اين مطلب از آنچه تو گفتى بزرگتر و استوارتر است، مگر نشنيدهئى قول خداى عز و جل را: «و همچنين روحى از امر خود بتو وحى كرديم، و تو نميدانستى كه كتاب و ايمان چيست- ۵۲ سوره ۴۲-». سپس فرمود: اصحاب شما در باره اين آيه چه ميگويند؟ آيا اقرار دارند كه پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله در حالى بود كه كتاب و ايمان نمىدانست؟ عرضكردم: قربانت گردم، نميدانم چه ميگويند فرمود: آرى در حالى بسر ميبرد كه نميدانست كتاب و ايمان چيست، تا آنكه خداى تعالى روحى را كه در كتابش ذكر ميكند مبعوث كرد، و چون آن را بسوى او وحى فرمود: بسبب آن علم و فهم آموخت، و آن همان روحست كه خداى تعالى بهر كه خواهد عطا كند، و چون آن را به بندهئى عطا فرمايد، باو فهم آموزد.
محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۱, ۸۶۵
محمد بن يحيى، از عمران بن موسى، از موسى بن جعفر، از على بن اسباط، از محمد بن فُضيل، از ابو حمزه روايت كرده است كه گفت: از امام جعفر صادق عليه السلام سؤال كردم از علم امام كه آيا آن علم چيزى است كه عالم (يعنى: امام) آن را از دهانهاى مردان تعليم مىگيرد، و از استادان مىشنود، يا آن را مىخوانيد در كتابى كه در نزد شما است؟ (يعنى: مطالعه مىكنيد و از آن علم به هم مىرسانيد؟). حضرت فرمود كه: «امر علم ما، از اين بزرگتر و سزاوارتر است كه به درس خواندن و مطالعه كردن حاصل شود. آيا قول خداى عزّوجلّ را نشنيدهاى كه مىفرمايد: «وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا ما كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتابُ وَ لَا الْإِيمانُ»». بعد از آن فرمود كه: «اصحاب شما در اين آيه، چه چيز مىگويند، آيا اقرار مىكنند كه پيغمبر صلى الله عليه و آله در حالى چنان بود كه نمىدانست كه كتاب و ايمان چيست؟». من عرض كردم كه: فداى تو گردم، نمىدانم كه ايشان چه مىگويند؟ حضرت فرمود: «بلى، پيغمبر در حالى چنان بود كه نمىدانست كه كتاب و ايمان چيست، تا آنكه خداى عزّوجلّ مبعوث گردانيد آن روح را كه در كتاب خود ذكر فرموده، و چون آن روح را به سوى آن حضرت وحى فرمود، به واسطه آن، علم و فهم را دانست و آن، روحى است كه خداى عزّوجلّ به هر كه خواهد، آن را عطا مىفرمايد. پس چون آن را به بندهاى عطا كند، فهم را به او تعليم دهد».