القيامة ١٣
ترجمه
القيامة ١٢ | آیه ١٣ | القيامة ١٤ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«یُنَبَّأُ»: باخبر گردانده میشود. در رسمالخطّ قرآنی الف زائدی در آخر دارد. «مَا قَدَّمَ وَ أَخَّرَ»: چیزهائی که پیشاپیش فرستاده است و برجای گذاشته است. همه کارهائی که کرده است و نکرده است.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
يَوْمَ تَجِدُ کُلُ نَفْسٍ مَا... (۰) هُنَالِکَ تَبْلُو کُلُ نَفْسٍ مَا... (۰) وَ وُضِعَ الْکِتَابُ فَتَرَى... (۰) أَلاَ إِنَ لِلَّهِ مَا فِي... (۱) وَ تَرَى کُلَ أُمَّةٍ جَاثِيَةً کُلُ... (۰) وَ وُضِعَ الْکِتَابُ فَتَرَى... (۰) إِنَّا أَنْذَرْنَاکُمْ عَذَاباً... (۱) عَلِمَتْ نَفْسٌ مَا أَحْضَرَتْ (۰)
تفسیر
- آيات ۱ - ۱۵، سوره قيامت
- مقصود از ((نفس لوّامه )) كه بدان قسم ياد شده است
- آزادى طلبى انسان براى انجام هر كار دلخواه ، انگيزه تكذيب قيامت و پرسش انكارآميز اززمان آن است
- اشاره به اينكه جستجو گريزگاه در قيامت از باب ظهور ملكات آدمى است ،
- و بيان مراد از اينكه در روز قيامت ((مستقّر انسان فقط به سوى پروردگار است ))
- وجوهى كه درباره مقصود از ((ماقدّم و اخّر)) گفته شده است
- مراد از اينكه انسان بر نفس خود بصيرة است
- (رواياتى در ذيل برخى آيات گذشته : نفس لّوامه ، وجدان ، و...)
تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَإِذا بَرِقَ الْبَصَرُ «7» وَ خَسَفَ الْقَمَرُ «8» وَ جُمِعَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ «9» يَقُولُ الْإِنْسانُ يَوْمَئِذٍ أَيْنَ الْمَفَرُّ «10» كَلَّا لا وَزَرَ «11» إِلى رَبِّكَ يَوْمَئِذٍ الْمُسْتَقَرُّ «12» يُنَبَّؤُا الْإِنْسانُ يَوْمَئِذٍ بِما قَدَّمَ وَ أَخَّرَ «13» بَلِ الْإِنْسانُ عَلى نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ «14» وَ لَوْ أَلْقى مَعاذِيرَهُ «15»
پس آنگاه كه (در آستانه قيامت) چشمها خيره گردد. و ماه تاريك شود و خورشيد و ماه جمع شوند. در آن روز انسان خواهد گفت: گريزگاه كجاست؟ هرگز، ملجأ و پناهگاهى نيست. آن روز قرارگاه فقط نزد پروردگار توست. آن روز انسان به آنچه پيش فرستاده و آنچه به جا گذاشته است خبر داده مىشود. با آن كه انسان بر (نيك و بد) نفس خويش بينا است (كه چه كرده و چه مىكند). اگر عذرهايى بتراشد.
«1». اعلى، 2.
جلد 10 - صفحه 308
نکته ها
كلمه «بَرِقَ» آنگاه كه به چشم نسبت داده مىشود به معناى حالتى برخاسته از ترس و وحشت شديد است.
«وَزَرَ» به معناى پناهگاهى چون كوه و قلعه است و گشتن انسان به دنبال پناهگاه در قيامت، يا به خاطر شرم و حيا از خداوند است و يا به خاطر فرار از حساب و كتاب، يا دوزخ و يا رسوايى و شايد همه اينها باشد.
«معاذير» جمع معذرت به معناى پيدا كردن چيزى است كه آثار گناه را محو كند، خواه بجا و خواه عذر به جا باشد و يا بىجا.
معمولًا انسان براى توجيه كارهاى خلاف خود عذرتراشى مىكند كه به نمونههايى از آن در قرآن اشاره مىكنيم:
گاهى مىگويد: غفلت كرديم: «إِنَّا كُنَّا عَنْ هذا غافِلِينَ» «1»
گاهى مىگويد: بزرگان و سران قوم، ما را گمراه كردند: «هؤُلاءِ أَضَلُّونا» «2»
گاهى مىگويد: شيطان ما را گمراه كرد، امّا شيطان پاسخ مىدهد: مرا ملامت نكنيد زيرا خودتان مقصّر هستيد: «فَلا تَلُومُونِي وَ لُومُوا أَنْفُسَكُمْ» «3»
امام باقر عليه السلام در توضيح آيه «بِما قَدَّمَ وَ أَخَّرَ» فرمود: فما سن من سنة ليستن بها من بعده فان كان شرا كان عليه مثل وزرهم ... و ان كان خيرا كان له مثل اجورهم «4» هر كس راه و روش بد يا خوبى را پايهگذارى كند، پس از او هر كس به آن عمل كند، اگر بد باشد كيفرى مثل كيفر گناهكار و اگر خوب باشد، پاداشى همانند عمل كننده آن نيز به او داده مىشود.
پیام ها
1- نظام موجود جهان، در قيامت از هم فرو مىپاشد. «وَ جُمِعَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ»
2- وحشت ناشى از وقوع قيامت، هم وجود انسان را فرامىگيرد:
«1». اعراف، 172.
«2». اعراف، 38.
«3». ابراهيم، 22.
«4». تفسير كنزالدقائق.
جلد 10 - صفحه 309
چشم: «بَرِقَ الْبَصَرُ» ديدگان را برق مىگيرد.
دل: «قلوبهم واجفة» دلها را لرزه فرامىگيرد.
عقل: «تَرَى النَّاسَ سُكارى» مردم را مست مىبينى.
3- در قيامت، خلافكارىها به مجرمان تفهيم مىشود. «يُنَبَّؤُا الْإِنْسانُ يَوْمَئِذٍ بِما قَدَّمَ وَ أَخَّرَ»
4- انسان علاوه بر اعمالى كه خود انجام داده، مسئوليّت اعمالى را كه ديگران، پس از او و به پيروى از او انجام مىدهند، به عهده دارد. «قَدَّمَ وَ أَخَّرَ»
5- وجدان انسان بهترين شاهد عليه او در دادگاه قيامت است. «بَلِ الْإِنْسانُ عَلى نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ»
6- انسان، خودش هم به عذرهايى كه مىآورد ايمان ندارد. «وَ لَوْ أَلْقى مَعاذِيرَهُ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
يُنَبَّؤُا الْإِنْسانُ يَوْمَئِذٍ بِما قَدَّمَ وَ أَخَّرَ «13»
يُنَبَّؤُا الْإِنْسانُ: آگاه و خبر داده شود انسان، يَوْمَئِذٍ بِما قَدَّمَ وَ أَخَّرَ: در آن روز به آنچه پيش فرستاده از عملى كه كرده و آنچه تأخير كرده از آن، يعنى عملى نكرده يا آنچه مقدم داشته از عمل خير و شر و طاعت و معصيت، آگاه شود به جزاى آن و آنچه مؤخر داشته، يعنى مردم را به آن واداشته كه بعد از او به جا آورند از كار خوب و بد.
تنبيه: آيه شريفه آگاهى است به اينكه جزا، مترتب شود بر عمل انسانى آنچه در مدت عمر خود بجا آورده از خير و شر و طاعت و معصيت، و آنچه را سبب شود كه بعد از او آثارش بقا و جريان داشته باشد از خير و شر و صلاح و فساد تا مادامى كه باقى است، بانى آن شريك خواهد بود. و احاديث بسيار در آن وارد شده از جمله:
1- ثواب الاعمال- از حضرت باقر عليه السّلام: ايّما عبد من عباد اللّه سنّ سنّة هدى كان له اجر مثل اجر من عمل بذلك من غير ان ينقص من اجرهم شىء، و ايّما عبد من عباد اللّه سنّ سنّة ضلالة كان عليه مثل وزر من فعل ذلك من غير ان ينقص من اوزارهم شىء: «1» هر بندهاى از بندگان خدا تأسيس كند سنت هدايتى را، باشد براى او اجر مثل اجر كسانى كه عمل كنند به آن بدون اينكه ناقص شود از اجر آنها چيزى.
«1» به نقل از سفينه البحار، جلد 1، صفحه 665.
جلد 13 - صفحه 396
و هر بندهاى از بندگان خدا تأسيس كند سنت ضلالتى را، باشد براى او وزر، مثل وزر كسانى كه گمراه شدند به آن بدون نقصان وزر آنان.
2- در امالى- از حضرت صادق عليه السّلام قال: ليس يتبع الرّجل بعد موته من الاجر الا ثلث خصال: صدقة اجراها فى حياته فهى تجرى بعد موته، و سنّة هدى سنّها فهى تعمل بها بعد موته، و ولد صالح يستغفر له. «1» فرمود: نيست تابع شود شخص را بعد از مردنش از اجر، مگر سه چيز:
صدقهاى كه جارى سازد آن را در زندگانى خود، پس جارى باشد بعد از موتش، و سنت هدايتى كه تأسيس كند و عمل شود به آن بعد از موت او، و اولاد صالح كه استغفار كند براى او.
بنابراين شامل است تمام مؤسسات خير مانند بناء مساجد و مشاهد و آب انبارها و پلها و غير آن، و همچنين مؤسسات شر و فساد مانند آرايشگاه و نمايشگاه و تئاتر و سينما كه در عصر اخير متداول شده، تا مدامى كه باقى است، صاحبان آن شريكند در آثار آن از اجر و وزر.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
لا أُقْسِمُ بِيَوْمِ الْقِيامَةِ «1» وَ لا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ «2» أَ يَحْسَبُ الْإِنْسانُ أَلَّنْ نَجْمَعَ عِظامَهُ «3» بَلى قادِرِينَ عَلى أَنْ نُسَوِّيَ بَنانَهُ «4»
بَلْ يُرِيدُ الْإِنْسانُ لِيَفْجُرَ أَمامَهُ «5» يَسْئَلُ أَيَّانَ يَوْمُ الْقِيامَةِ «6» فَإِذا بَرِقَ الْبَصَرُ «7» وَ خَسَفَ الْقَمَرُ «8» وَ جُمِعَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ «9»
يَقُولُ الْإِنْسانُ يَوْمَئِذٍ أَيْنَ الْمَفَرُّ «10» كَلاَّ لا وَزَرَ «11» إِلى رَبِّكَ يَوْمَئِذٍ الْمُسْتَقَرُّ «12» يُنَبَّؤُا الْإِنْسانُ يَوْمَئِذٍ بِما قَدَّمَ وَ أَخَّرَ «13» بَلِ الْإِنْسانُ عَلى نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ «14»
وَ لَوْ أَلْقى مَعاذِيرَهُ «15»
ترجمه
قسم نميخورم بروز قيامت
و قسم نميخورم بنفس ملامت كننده خود را
آيا گمان ميكند انسان كه جمع نخواهيم كرد استخوانهاى او را
آرى توانائيم بر اينكه راست و درست نمائيم سر انگشتان او را
بلكه ميخواهد انسان كه كار بد كند در آنچه پيش رو دارد
از عمر ميپرسد كى خواهد بود روز قيامت
پس وقتى كه خيره شود چشم
و تيره گردد ماه
و جمع كرده شوند خورشيد و ماه
ميگويد آدمى در چنين روز كجا است گريزگاه
نه چنين است پناهگاهى نيست
بسوى پروردگار تو در چنين روز قرار گاه است
خبر داده ميشود انسان در چنين روز به آنچه پيش فرستاد و آنچه مؤخر داشت
بلكه انسان بر نفس خود بينا است
و اگر چه بياورد عذرهاى خود را.
تفسير
گفته شده نازل گرديده در باره عدى بن ربيعه كه پرسيد از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از امر قيامت و آنحضرت فرمود حق است پس او گفت اگر به بينم آنروز را تصديق نميكنم تو را آيا چنين چيزى ميشود كه خدا جمع كند اين استخوانها را و بنابر اين محتمل است كلمه لا در دو آيه اشاره باشد بنفى قول او يعنى نه چنين
جلد 5 صفحه 309
است كه تو تصوّر نمودى قسم بروز قيامت كه روز بزرگ مهمّى است و قسم بجان كسيكه ملامت ميكند خود را بر تقصير در طاعت اگر چه سعى نموده باشد در امتثال اوامر حق بقدر استطاعت چون چنين نفسى بسيار شريف است و لطف كلام در آنستكه بقسم بيان شده تحقق و اهميّت و شرافت آنروز و آنكه هر چه براى آنروز آدمى كار كند كم كرده و باز مستحق ملامت است و محتمل است لا زائده باشد چنانچه گفتهاند كه اين معمول است در كلام عرب و بنابر اين متعلّق قسم محذوف است يعنى سوگند بروز قيامت و نفس بسيار ملامت كننده خود را كه آنروز خواهد آمد و محتمل است مراد آن باشد كه قسم نميخورم بروز قيامت و قسم نميخورم بجان كسيكه ملامت كننده است خود را براى آنكه بيان قدرت خدا محتاج بقسم نيست تمام مردم زنده خواهند شد بقدرت خدا و اين نوع كلام در افاده تأكيد مانند قسم ياد نمودن است اگر چه گوينده قسم ياد ننموده است و در هر حال سؤال در ايحسب الانسان براى انكار است يعنى نبايد انسان چنين گمانى كند كه ما قادر نيستيم بجمع آورى استخوانهاى پوسيده او آرى قادريم استخوانهاى كوچك سر انگشتان او را جمع آورى نمائيم و راست و درست كنيم خطوط آنرا چه رسد باستخوانهاى بزرگ او ولى آدمى باين انكار ميخواهد در آتيه خود هر قدر از زمان در مقابل داشته باشد مشغول بفسق و فجور گردد و قمّى ره نقل فرموده كه مراد آنستكه پيش مىاندازد گناه را و عقب مىاندازد توبه را و ميگويد بعد از اين توبه ميكنم و بطور استهزاء ميگويد چه زمان خواهد بود روز قيامت پس وقتى كه از شدّت هول و وحشت چشم متحيّر و خيره گردد و قمّى ره نقل فرموده كه خيره ميشود چشم بطوريكه نتواند آنرا بهم زند و بفتح راء نيز قرائت شده و ماه بىنور گردد و آفتاب و ماه با هم يكجا جمع شوند و ستارهها در اطراف آندو حلقه زنند چنانچه مستفاد از بعضى روايات است يا جمع شوند با يكديگر در بىنورى و خسوف تا آنكه ظلمت عالم را فرا گيرد چنانچه گفتهاند و بعيد نيست مراد برچيده شدن دستگاه گردش افلاك و پيدايش شبانه روز و ماه و سال باشد به تبع فناء آفتاب و ماه و بهم خوردن اوضاع اينعالم در هر حال در چنين وقتى و
جلد 5 صفحه 310
چنين روزى آدمى ميگويد كجا بايد فرار كرد يا كجا است فرار گاه يعنى آرزوى خام ميكند و خدا ميفرمايد نه فرار گاهى است و نه ميتوان فرار نمود هيچ ملجأ و پناه و مركز ثقلى كه بتوان در آن آرامشى پيدا كرد نيست فقط در آنروز محلّ قرار و استقرار محضر عدل الهى و حكم و فرمان او است خبر داده ميشود بآدمى در آنروز از آنچه در زمان حياتش بجا آورده از خير و شرّ و آنچه بعد از فوتش باو ميرسد از آن دو چنانچه از امام باقر عليه السّلام نقل شده كه مراد هر چيزى است كه مقدّم داشته از خير و شرّ و آنچه را مؤخّر داشته چون كسيكه سنّتى بگذارد براى آنكه بعد از خودش بآن عمل شود پس اگر شرّ باشد براى او است وزر كسانيكه بآن عمل ميكنند و از وزر عمل كنندگان بآن چيزى كم نميشود و اگر خير باشد براى او است مانند اجور ايشان و از اجر آنها چيزى كم نميشود ولى آدمى خودش حجّت و گواه بر نفس خودش ميباشد و محتاج نيست باو خبر داده شود چون خودش بهتر از حال و كار خودش خبر دارد و اعضاء و جوارحش شهادت ميدهند يا خودش ديده بينا است براى خودش اگر بصيرة صفت عين باشد كه حذف شده و الا بمعناى حجّت و بيّنه است كه ذكر شد اگر چه در مقام اعتذار براى خود عذر تراشىها نمايد چنانچه قمى ره نقل فرموده كه مراد آنستكه ميداند چه كرده اگر چه عذر ميخواهد و در كافى و عيّاشى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده اين چه كارى است شما ميكنيد كه خوبى را اظهار و بدى را مستور ميداريد آيا چنين نيست كه اگر مراجعه بنفس خودتان بنمائيد ميدانيد كه اينطور نيست و خدا ميفرمايد بل الانسان على نفسه بصيره وقتى باطن خوب شد ظاهر هم خوب ميشود و در روايت ديگر است كه آنحضرت اين آيه را تلاوت فرمود و فرمود چه كارى است كه آدمى عذر جوئى كند براى مردم بر خلاف آنچه خدا ميداند از او پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرموده هر كس پنهان كند سريره خود را خدا آنرا در بر او مانند لباس آشكار كند اگر خير است خير و اگر شرّ است شرّ و ظاهرا مراد از معاذير عذرهاى غير موجّهى است كه براى ترك طاعت يا فعل معصيت يا خوى بد ميآورند و بعضى آنرا بستور و پردهها تفسير نمودهاند و بنابر اين مراد پرده پوشى نمودن از گناه است براى اشتباه كارى و تبرئه نفس نه براى حفظ احترام نهى
جلد 5 صفحه 311
الهى چون آن خوب است و اللّه اعلم بحقائق الامور.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
يُنَبَّؤُا الإِنسانُ يَومَئِذٍ بِما قَدَّمَ وَ أَخَّرَ «13»
خبر داده ميشود انسان در آن روز بآنچه پيش انداخته و باز پس داده. بعضي گفتند: مراد جميع اعمال است از اول تا بآخر چنانچه در بسياري از آيات تصريح فرموده مثل: لِيُرَوا أَعمالَهُم و مثل: وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً و غير اينها، بعضي گفتند: مراد آنچه خود عمل كرده در زمان حياة و آنچه سبب شده که ديگران بعد از او عمل ميكنند چنانچه ميفرمايد:
(من سن سنة حسنة کان له اجرها و اجر من عمل بها الي يوم القيامة، و من سن سنة سيئة کان له وزرها و وزر من عمل بها الي يوم القيامة)
و گفتند: سه قسم فاعل داريم فاعل بالمباشرة و فاعل بالتسبيب و فاعل بالرضا، بعضي گفتند: مراد از ما قدم فعل معاصي است و مراد از ما أخر ترك الواجبات و طاعت است،
جلد 17 - صفحه 297
بعضي گفتند: مراد ما اخذ و ما تدك، بعضي گفتند: مراد آنچه مقدم داشته از طاعات و آنچه ترك كرده از واجبات بعضي گفتند مراد اموال او است آنچه پيش فرستاده براي آخرت خود و آنچه گذاشته براي ورثه.
اقول: آنچه انسان فرداي قيامت مسئول او است و موجب قابليت تفضل دارد يا مورث استحقاق عذاب باو خبر ميدهند فعل واجب يا مستحبّ باشد يا ترك واجب و چه فعل حرام باشد يا اجتناب و تقوي از حرام، بلي مباحاتي که نه قابليت تفضل ميآورد و نه استحقاق عقوبت صرف نظر ميشود و منبئ او نامه عمل و شهادت اعضا و جوارح و ملائكه كتبه و ساير شهود قيامت است.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 13)- سپس میافزاید: «در آن روز انسان را از تمام کارهائی که از پیش یا پس فرستاده آگاه میکنند» (ینبؤا الانسان یؤمئذ بما قدم و اخر)
.منظور از این دو تعبیر اعمالی است که در حیات خود از پیش فرستاده، یا آثاری که بعد از مرگ از او باقیمانده، اعم از سنت نیک و بد که در میان مردم گذاشته و به آن عمل میکنند و حسنات و سیئاتش به او میرسد، و یا کتاب و نوشتهها، و بناهای خیر و شر، و فرزندان صالح و ناصالح، که آثارش به او میرسد.
در حدیثی از امام باقر علیه السّلام در تفسیر این آیه آمده است که فرمود: «در آن روز به انسان خبر میدهند آنچه از خیر و شر را مقدم داشته، و آنچه مؤخر نموده است، از سنتهائی که از خود به یادگار گذارده، تا کسانی که بعد از او میآیند به آن عمل کنند، اگر سنت بدی بوده به اندازه گناه عمل کنندگان بر او خواهد بود، بیآنکه چیزی از گناه آنان بکاهد، و اگر سنّت خیری بوده همانند پاداشهای آنها برای او خواهد بود بیآنکه چیزی از اجر آنها کاسته شود».
نکات آیه
۱ - آگاه شدن انسان ها در قیامت، از تمامى کرده هاى خویش در دنیا، از نخستین تا آخرین آنها (ینبّؤا الإنسن یومئذ بما قدّم و أخّر) مفسران در تبیین «بما قدّم و أخّر» سه احتمال بیان کرده اند: ۱- مقصود از«بما قدّم» اعمالى است که در آغاز زندگى انجام داده نشده و مراد از «أخّر»انجام دادن عمل در پایان عمر است. ۲- مراد از «بما قدّم» اعمالى است که در دنیا پایان مى پذیرد (مانند نماز) و مقصود از «أخّر» اعمالى است که ثواب آنها پایان ندارد (مانند صدقه جاریه و سنت حسنه). ۳- مقصود از «بما قدّم» اقدام به عمل و مراد از «أخّر» به تأخیر انداختن و انجام ندادن آن است. برداشت یاد شده، مبتنى بر احتمال نخست است.
۲ - اطلاع یافتن انسان در قیامت، از تمامى اعمال خود در طول عمرش و اثر آنها پس از مرگ خویش (مانند صدقه جاریه و سنت حسنه یا سیئه) (ینبّؤا الإنسن یومئذ بما قدّم و أخّر)
۳ - آگاه شدن انسان ها در قیامت، از تمامى تکالیفى که انجام داده و یا وظایفى که ترک کرده اند. (ینبّؤا الإنسن یومئذ بما قدّم و أخّر)
۴ - تمام نشدن پرونده اعمال انسان ها پس از مرگ (ینبّؤا الإنسن یومئذ بما قدّم و أخّر) برداشت یاد شده، براساس احتمال دوم در آیه شریفه است.
۵ - سرنوشت انسان در قیامت، در گرو رفتار و کردار دنیایى او است. (ینبّؤا الإنسن یومئذ بما قدّم و أخّر)
روایات و احادیث
۶ - «عن أبى جعفر(ع) فى قوله: «ینبّؤا الإنسان یومئذ بما قدّم و أخّر» بما قدّم من خیر و شرّ و ما أخّر ممّا سَنَّ من سُنّة لیَسْتَنَّ بها مَن بعده فإن کان شرّاً کان علیه مثل وِزْرِهم و لایَنْقُصُ من وزرهم شىءٌ و ان کان خیراً کان له مثل اُجورهم و لاینقص من اُجورهم شىء;[۱] از امام باقر(ع) درباره سخن خداوند: «ینبّؤا الإنسان یومئذ بما قدّم و أخّر» روایت شده که فرمود: [انسان آگاه مى شود] به آنچه از خوبى و بدى از پیش فرستاده و آنچه در پس خود نهاده و برخاسته از سنت هایى بوده که بنیان گذارى کرده است تا افراد بعد از او به آن عمل کنند. اگر آن سنت ها بد بوده به اندازه گناه عمل کنندگان براى سنت گذار گناه هست، بدون این که از گناه عمل کنندگان کاسته شود و اگر خیر بوده، براى او مثل پاداش عمل کنندگان هست; در عین حال که از پاداش آنان هیچ کاسته نخواهد شد».
موضوعات مرتبط
- انسان: انسان ها پس از مرگ ۴; علم اخروى انسان ها ۱، ۲، ۳، ۶; فرجام اخروى انسان ۵
- عمل: آثار عمل ۵; تداوم ثبت عمل ۴
- قیامت: ظهور حقایق در قیامت ۱; علم به عمل در قیامت ۱، ۲، ۳، ۶
- نامه عمل :۴
منابع
- ↑ تفسیر قمى، ج ۲، ص ۳۹۷; نورالثقلین، ۵، ص ۴۱۶- ، ح ۵.