سبإ ٨
ترجمه
سبإ ٧ | آیه ٨ | سبإ ٩ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«أَفْتَری»: در اصل چنین است: أَإِفْتَری؟ همزه وصل حذف شده و همزه استفهام به حال خود مانده است. «جِنَّةٌ»: جنون. دیوانگی (نگا: اعراف / مؤمنون / و ). «بَلْ»: حرفی است که بر ابطال ماقبل، و اثبات مابعد دلالت میکند. «فِی الْعَذَابِ ...»: مراد عذاب و سرگشتگی دنیوی است که هم اینک در آنند، و یا این که مراد شکنجه و ویلانی اخروی است که چون محقّقاً گریبانگیر کفّار میگردد، انگار هم اکنون در آنند. «الضَّلالِ الْبَعیدِ»: (نگا: نساء / و و و ابراهیم / و ).
تفسیر
- آيات ۱ - ۹، سوره سبا
- موضوعاتى كه در سوره مباركه سباء از آن بحث شده
- استدلال بر بعث و جزا با استناد به عموميت ملك ، وكمال علم خداى تعالى
- پاسخ به منكرين معاد با بيان عموميت علم خدا و وسعت آن
- استهزاى كفار پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) را در اختيارش از معاد، و جواببه آنان و تهديدشان به عذاب و هلاكت
- اندرز كفار و تهديد آنان بجهت تكذيب پيامبر و استهزاء آنحضرت
تفسیر نور (محسن قرائتی)
أَفْتَرى عَلَى اللَّهِ كَذِباً أَمْ بِهِ جِنَّةٌ بَلِ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ فِي الْعَذابِ وَ الضَّلالِ الْبَعِيدِ «8»
آيا او (دانسته) بر خدا دروغى بسته يا جنونى در اوست؟ (نه، چنين نيست) بلكه كسانى كه به آخرت ايمان ندارند در عذاب و گمراهى دورى (از نجات و حقّ) هستند.
پیام ها
1- برخى كفّار خدا را قبول دارند و با اينكه معاد را قبول ندارند، دروغ بستن به خدا را بد مىدانند. «أَفْتَرى عَلَى اللَّهِ»
2- كافران، همهى راههاى انحرافى را مىروند ولى ايمان نمىآورند. «أَفْتَرى- أَمْ بِهِ جِنَّةٌ- لا يُؤْمِنُونَ»
3- بى ايمانى به آخرت، نوعى عذاب است، هم در دنيا و هم در آخرت. (نگرانى از پوچى، ترس از مرگ و هدر رفتن تلاشها، بزرگترين عذاب دنيوى است.) «فِي الْعَذابِ»
4- كسى كه قيامت را نپذيرد، هيچ راهى براى نجاتش نيست. «الضَّلالِ الْبَعِيدِ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
أَفْتَرى عَلَى اللَّهِ كَذِباً أَمْ بِهِ جِنَّةٌ بَلِ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ فِي الْعَذابِ وَ الضَّلالِ الْبَعِيدِ «8»
بعد از آن از روى انكار و استبعاد در بعث گفتند:
أَفْتَرى عَلَى اللَّهِ كَذِباً: آيا مىبندد بر خداى تعالى دروغ را متعمدا، أَمْ بِهِ جِنَّةٌ: يا آيا به او جنونى هست كه اين را در وهم او مىاندازد و به عبث بر لسان القا كند. حاصل آنكه كفار به جهت انكار نشور، حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله را دروغگو يا ديوانه مىدانستند، حق تعالى رد اين ترديد نمود بر ايشان كه: بَلِ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ: بلكه آنانكه ايمان نمىآورند به آخرت و قيامت، فِي الْعَذابِ وَ الضَّلالِ الْبَعِيدِ: در عذابند در آن جهان و در گمراهى دورند از طريق هدايت و حق در اين جهان، بر وجهى كه اميد خلاصى نيست از آن و از آنچه مؤدى ايشان است از كفر و طغيان.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ يَرَى الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ الَّذِي أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ هُوَ الْحَقَّ وَ يَهْدِي إِلى صِراطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ «6» وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا هَلْ نَدُلُّكُمْ عَلى رَجُلٍ يُنَبِّئُكُمْ إِذا مُزِّقْتُمْ كُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّكُمْ لَفِي خَلْقٍ جَدِيدٍ «7» أَفْتَرى عَلَى اللَّهِ كَذِباً أَمْ بِهِ جِنَّةٌ بَلِ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ فِي الْعَذابِ وَ الضَّلالِ الْبَعِيدِ «8» أَ فَلَمْ يَرَوْا إِلى ما بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِنْ نَشَأْ نَخْسِفْ بِهِمُ الْأَرْضَ أَوْ نُسْقِطْ عَلَيْهِمْ كِسَفاً مِنَ السَّماءِ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لِكُلِّ عَبْدٍ مُنِيبٍ «9»
ترجمه
و مىبينند آنانكه داده شدند دانش را آنچه فرو فرستاده شد بتو از پروردگارت آن راست و درست است و هدايت ميكند براه خداى غالب ستوده
و گفتند آنها كه كافر شدند آيا راهنمائى كنيم شما را بر مردى كه خبر دهد شما را چون پاره كرده شديد پاره كردنى تامّ و تمام همانا شما در آفرينش تازهايد
آيا نسبت داد بخدا دروغى را يا در او است جنونى بلكه آنانكه ايمان نميآورند بآن جهان در عذاب و گمراهى دورند
آيا نظر نكردند بآنچه در پيش رويشان است و آنچه باشد پشت سرشان از آسمان و زمين اگر بخواهيم فرو ميبريم آنها را بزمين يا مىافكنيم بر آنها پارههائى از آسمان همانا در اين هر آينه نشانهايست براى هر بنده بازگشت كنندهئى.
تفسير
خداوند متعال بعد از بيان امكان معاد در آيات سابقه اثبات آنرا فرموده به بيان جامعى از اين قرار كه علماء و دانشمندان عالم ميدانند و تصديق
جلد 4 صفحه 349
ميكنند كه قرآن تو حق است و از جانب خدا است چون كسى نتوانسته و نتواند مانند آن بياورد و تمام احكامش مطابق با حكمت و مصلحت و موجب هدايت مردم است بدين خداوند قادر توانايى كه ستوده است در جميع افعال و غالب است در تمام احوال لذا ديده ميشود كه علماء اهل كتاب با آنكه تمام منافع دنيوى آنها بقبول اسلام از دستشان ميرود بتدريج قرآن را مىبينند و مسلمان ميشوند و در آن تصريحات زياد بقيامت و معاد شده و معلوم ميشود آن حق است و هر چه در قرآن است حق و آورنده آن بر حق و با وجود اين كفّار از روى تعجّب ميگويند با يكديگر آيا ميخواهيد بشما ارائه دهيم مرديرا كه ميگويد وقتى شما مرديد و خاك شديد و اجزاء بدن شما پاره پاره و متفرّق شد و هر پاره و جزئى از آن در جائى قرار گرفت همانا شما دو مرتبه آفريده شده و در افراد مردم جديدى قرار خواهيد گرفت از يكى از اين دو امر خارج نيست يا اين مرد براى پيشرفت مقاصد خودش اين كار را بخدا نسبت ميدهد بدروغ و افترا ميزند يا ديوانه است كه چنين امر عجيبى را ادّعا ميكند و مقصودشان از آنمرد عقل كلّ و خاتم رسل صلّى اللّه عليه و اله و سلم بود لذا خداوند هر دو طرف ترديد آنها را منع فرموده به بليغترين بيان مختصرى كه نه چنين است بلكه كسانيكه ايمان بدار جزاء و روز بازپسين ندارند در عذاب آنروز مخلّد و بلوازم و تبعات اين بىاعتقادى در دنيا معذّب و در وادى ضلالت و گمراهى و دورى از حق و حقيقت و اله و سر گردانند و تقديم عذاب بر ضلال با آنكه در رتبه مؤخّر است و اخبار از فعليّت آن براى اشاره بتحقّق آن است و تهديد آنها بعذاب دنيوى و اشاره بناراحتيهاى صاحبان اين فكر در دنيا كه اميدى بتلافى آنها در آخرت ندارند و استدلال فرموده بر آن باين تقريب كه آيا نظر نمىاندازند بسوى جهت مقابل و غير مقابل خودشان از آسمان و زمين كه بآنها از جوانب احاطه نموده بطوريكه راه گريز ندارند و در تحت سلطنت و قدرت و در ملك ما ميباشند اگر بخواهيم مانند قارون آنها را بزمين فرو بريم ميبريم و اگر بخواهيم مانند قوم شعيب پاره آتشى از آسمان بر سر آنها فرود آريم ميآوريم با چنين وسعت ملك و احاطه و قدرت و سلطنتى چگونه نميتوانيم اجزاء متفرّقه آنها را جمع آورى و حيات دهيم در اين ملاحظات دليل روشنى است بر معاد از براى هر بندهاى كه رجوع بحق و آثار دالّه بر آن نموده و
جلد 4 صفحه 350
بدرگاه بارى انابه و توبه ميكند براى درك حقائق و بخشش گناهان خود و ان يشأ يخسف او يسقط هر سه بياء نيز قرائت شده است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
أَفتَري عَلَي اللّهِ كَذِباً أَم بِهِ جِنَّةٌ بَلِ الَّذِينَ لا يُؤمِنُونَ بِالآخِرَةِ فِي العَذابِ وَ الضَّلالِ البَعِيدِ «8»
آيا اينکه رجل افتري ميزند به خداوند متعال يا آن که ديوانگي به او عارض شده بلكه كساني که ايمان به آخرت ندارند در عذاب و در گمراهي بسيار دوري هستند.
بسيار تعجب است که اينهايي که منكر معاد شدند از كفار طبيعي مذهب نبودند زيرا خدا را معترف بودند که گفتند: «أَفتَري عَلَي اللّهِ كَذِباً» همزه استفهام است أ افتري بوده و چون افتري باب افتعال است و همزه وصل است ساقط شده و اينها معترف بودند به وجود اللّه که گفتند: «أَفتَري عَلَي اللّهِ كَذِباً». و در مفهوم افترا بر كذب دلالت دارد يعني دروغ به خدا بسته و لفظ كذبا تأكيد در كذب است.
أَم بِهِ جِنَّةٌ زيرا آدم عاقل زير بار اينکه که عالم ديگري است و بشر دو مرتبه زنده ميشود و پاداش اعمال خود را ميبيند نميرود خداوند ميفرمايد:
بَلِ الَّذِينَ بل دلالت دارد بر نفي ما سبق نه افتراء علي اللّه است و نه به جنه است بلكه كساني که:
لا يُؤمِنُونَ بِالآخِرَةِ اينها، فِي العَذابِ در عذاب جهنم هستند.
وَ الضَّلالِ البَعِيدِ گمراهي دوري دارند که از قابليت هدايت افتادهاند.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 8)- و عجب این که آنها این سخن را دلیل بر دروغگویی و یا جنون گویندهاش میگرفتند، و میگفتند: «آیا او بر خدا دروغ بسته؟ یا نوعی جنون دارد»؟
(أَفْتَری عَلَی اللَّهِ کَذِباً أَمْ بِهِ جِنَّةٌ). و گر نه آدم راستگو و عاقل چگونه ممکن است لب به چنین سخنی بگشاید؟! ولی قرآن به طرز قاطعی به آنها چنین پاسخ میگوید: چنین نیست نه او دیوانه است و نه دروغگو «بلکه آنها که ایمان به آخرت ندارند (هم اکنون) در عذاب و گمراهی دوری هستند» (بَلِ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ فِی الْعَذابِ وَ الضَّلالِ الْبَعِیدِ). چه گمراهی از این آشکارتر که انسان منکر معاد شود.
به راستی اگر زندگی محدود به همین چند روز عمر دنیا بود تصور مرگ برای هر انسانی کابوس وحشتناکی میشد به همین دلیل منکران معاد همیشه در یک نوع نگرانی جانکاه و عذاب الیم به سر میبرند در حالی که مؤمنان به معاد مرگ را دریچهای به سوی جهان بقا، و وسیلهای برای شکسته شدن قفس و آزادی از این زندان میشمرند.
نکات آیه
۱ - کافران، اظهارات پیامبر(ص) را درباره تجدید حیات انسان ها پس از مرگ، افتراى او بر خدا مى دانستند. (و قال الذین کفروا هل ندلّکم على رجل ینبّئکم ... أفترى على اللّه کذبًا)
۲ - کافران، در اظهار نظرشان درباره پیامبر(ص) و تبلیغ آن حضرت از معاد، مردد بودند و نظرى ثابت و قطعى نداشتند. (رجل ینبّئکم إذا مزّقتم کلّ ممزّق إنّکم لفى خلق جدید . أفترى على اللّه کذبًا أم به جنّة) «أم» حرف عطف و براى تردید است; یعنى، طبق نظر کافران پیامبر(ص) یا مى داند که معاد، شدنى نیست و در عین حال از آن خبر مى دهد - که افترا به خدا است - و یا از آن خبر ندارد و سخنى جنون آمیز بر زبان جارى مى سازد.
۳ - اظهار تعجب کافران از اظهارات پیامبر(ص) درباره تحقق قطعى معاد (ینبّئکم إذا مزّقتم کلّ ممزّق إنّکم لفى خلق جدید . أفترى على اللّه) همزه «أفترى» براى استفهام تعجیبى است و حکایت از اظهار شگفتى کافران از اظهار نظر پیامبر(ص) درباره معاد مى کند.
۴ - کافران، بازآفرینى انسان ها را - پس از قطعه قطعه شدن - از سوى خداوند، امرى ناشدنى مى دانستند. (هل ندلّکم على رجل ینبّئکم إذا مزّقتم کلّ ممزّق إنّکم ...أفترى على اللّه) کافران مدعى بودند که امر بازآفرینى انسان ها در قیامت - که پیامبر(ص) مطرح مى کند - افترا به خداوند است. احتمال دارد از این جهت باشد که آنان این امر را حتى براى خدا ناشدنى مى دانستند. ازاین رو مى گفتند اسناد چنین امرى به خدا، دروغ بستن به او است.
۵ - کافران، پیامبر(ص) را به خاطر اظهار امکان بازآفرینى انسان ها در قیامت، متهم به جنون مى کردند. (و قال الذین کفروا هل ندلّکم على رجل ... أم به جنّة)
۶ - کافران، امکان بازآفرینى انسان ها را پس از قطعه قطعه و پراکنده شدن، امرى عقلانى نمى دانستند. (و قال الذین کفروا ... إذا مزّقتم کلّ ممزّق إنّکم لفى خلق جدید . أفترى على اللّه کذبًا أم به جنّة) این که کافران به خاطر اظهار امکان تجدید حیات انسان ها پس از مرگ، به آن حضرت نسبت جنون دادند; به دست مى آید که احتمالاً آنان چنین اظهاراتى را اصلاً عاقلانه نمى دانستند.
۷ - دفاع خداوند از پیامبر(ص)، به خاطر اتهامى که کافران به آن حضرت نسبت داده بودند. (أفترى على اللّه کذبًا أم به جنّة بل) «بل» براى اضراب و رد تردیدى است که کافران درباره حضرت رسول(ص) مطرح کردند; یعنى، آنچه کافران مى گویند، هیچ کدام درست نیست.
۸ - کسانى که به آخرت ایمان نمى آورند ، گرفتار عذاب خواهند شد. (الذین لایؤمنون بالأخرة فى العذاب)
۹ - کسانى که به عالم آخرت ایمان نمى آورند، در گمراهى ژرف اند. (الذین لایؤمنون بالأخرة فى العذاب و الضلل البعید)
۱۰ - ایمان نیاوردن به آخرت، کیفر دارد و انسان را در وادى بس بى راهه قرار مى دهد. (الذین لایؤمنون بالأخرة فى العذاب و الضلل البعید) آوردن موصول به جاى اسم ظاهر (الکافرون) دلالت مى کند که ایمان نیاوردن، علت گرفتارى در عذاب و واقع شدن در گمراهى دور و دراز است.
موضوعات مرتبط
- آخرت: عذاب مکذبان آخرت ۸; گمراهى مکذبان آخرت ۹
- اسلام: تاریخ صدر اسلام ۱، ۲، ۳
- افترا: افترا به خدا ۱
- انسان: تجدید حیات انسان ها ۴
- عذاب: اهل عذاب ۸; موجبات عذاب ۸
- کافران: بینش کافران ۴، ۶; بینش کافران صدراسلام ۱، ۲; تعجب کافران صدراسلام ۳; تهمتهاى کافران صدراسلام ۱، ۷; شک کافران صدراسلام ۲; کافران صدراسلام و محمد(ص)۳; نعمتهاى کافران صدراسلام ۵
- کفر: آثار کفر به آخرت ۱۰; کیفر کفر به آخرت ۱۰
- گمراهى: عوامل گمراهى ۱۰; مراتب گمراهى ۹
- محمد(ص): تهمت افتراگویى به محمد(ص) ۱; تهمت به محمد(ص) ۷; تهمت جنون به محمد(ص) ۵; تهمت دروغگویى به محمد(ص) ۱; حمایت از محمد(ص) ۷
- معاد: استبعاد معاد ۴، ۶; تکذیب معاد ۱; عقلانیت معاد ۶; مکذبان معاد ۳، ۵