المائدة ١١٧
ترجمه
المائدة ١١٦ | آیه ١١٧ | المائدة ١١٨ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«شَهِیداً»: مطلّع و آگاه. «الرَّقِیبَ»: مراقب و مواظب. «شَهِیدٌ»: حاضر و ناظر. آگاه و باخبر.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۱۲۰ - ۱۱۶ سوره مائده
- مورد استعمال عبارت ((من دون الله )) در قرآن ، و بيان اينكه خداقابل انكار نيست هر چند در تشخيص اسماء و صفات او اشتباه شود و به ظاهر انكار گردد.
- اعتقاد به الوهيت مريم ، مادر عيسى (ع ) در ميان مسيحيان ونقل گفتار صاحب تفسير ((المنار)) در اين باره
- نهايت عبوديت و ادب بندگى در پاسخ حضرت عيسى (ع ) به خداوند
- فقط علم خداى سبحن معتبر است و علم و جهل جز او را بها و اعتبارى نيست
- حقيقت شهادت را فقط خدا دارا است و اوست كه بر هر چيز شهادت عامه و مطلقه دارد ((وانتعلى كل شى ء شهيد))
- نكاتى چند در عبارت : ((ان تعذبهم فانهم عبادك وان تغفرلهم فانك انت العزيز الحكيم))
- صدق صادقين (در قول و در عمل ) در آخرت برايشان سودمند خواهد بود
- فرق رضايت از عمل با رضايت از عامل و اشاره به معناى رضايت پروردگار از بنده وآثار اين رضايت
- (رواياتى در ذيل آيات شريفه : ((ءانت قلت للناس ...)))
- توضيح اينكه در حديث آمده : خداوند با يك حرف از خلق خود محجوب شده و شرحى درمورد اينكه اسم اعظم خداوند از نوع الفاظ نيست
- گفتارى پيرامون معناى ادب
- معناى ادب و بيان اختلاف مفهوم آن با اختلاف مقاصد در جوامع مختلف
- اخلاق وصف روح ، و ادب وصف عمل است و ادب ، ناشى از اخلاق مى باشد و ادب الهى انبياءهياءت زيباى اعمال دينى ايشان است
- اسلام سرتاپاى زندگى را داراى ادب نموده است و آن عبارت است از انجام دادناعمال بر هياءت توحيد
- اثر عمل در پرورش خود و ديگران ، و بيان اينكه مربى بايد بدانچه به ديگران مىآموزد ايمان داشته ، عملش مطابق علمش باشد
- مراد از هدايت انبياء (ع ) توحيد ايشان است و امر به اقتداء به هدايت آنان (فبهديهم اقتده )امر به پيروى آنان است در عمل
- تاءديب الهى انبياء (ع ) از طريق وحى تسديدى و تاءديبى است كه جداى از وحى نبوت وتشريع بوده است
- ادب الهى انبياء (ع ) هم شامل ادب نسبت به خداوند مى شود و همشامل ادب نسبت به مردم (ادب فردى و ادب اجتماعى )
- عدم تكلف و استفاده از طيبات و رزق حلال از آداب انبياء (ع ) بوده است
- ادب آدم و حوا در دعاى خود: ((ربنا اننا ظلمنا انفسنا...)) پس از آنكه نهى ارشادى ازخوردن درخت را مخالفت كردند
- ادب نوح (ع ) در گفتگويش با خداى تعالى در داستان دعوت فرزندش
- ادب ابراهيم (ع ) در احتجاج با قوم خود و در دعا و درخواست هايش از خداوند
- مقام رفيع حضرت ابراهيم (ع ) و جايگاه والاى او نزد تمام اديان توحيدى
- درخواست حضرت ابراهيم (ع ) از خداوند در خصوص سرزمين مقدس مكه
- دعاى ديگرى از حضرت ابراهيم (ع ) و توجه بر ادبى كه در آن رعايت شده است
- ادب اسماعيل (ع ) نسبت به خداوند تعالى
- ادب يعقوب (ع ) در كلامش كه گفت : ((انما اشكو بثى و حزنى الى الله ...))
- ادب در دعاى يوسف صديق (ع ) به هنگامى كه همسر عزيز مصر او را تهديد كرد و در كلاماو پس از ديدار پدر
- ادب يوسف (ع ) در دعاى ديگرش در زمانى كه خود عزيز مصر شده بود
- ادب موسى (ع ) در دعاهايش و بيان اينكه اعتراف آنجناب (رب انى ظلمت نفسى ) اعتراف بهگناه نيست
- دعاى موسى عليه السلام در اولين روز بعثت خود
- نفرين موسى و هارون درباره فرعون و فرعونيان
- فرق بين دعا و نفرين و بيان آدابى كه موسى (ع ) در نفرين خود به فرعون وفرعونيان رعايت نموده است
- توجه به ادب جميلى كه حضرت موسى (ع ) در كلام خود بكار برده است
- ادب در دعا وثناى حضرت شعيب ، داوود و سليمان (ع )
- ادب در دعاى يونس (ع ) در شكم ماهى
- دعاى ايوب و زكريا (ع )
- وجوه لطيفى از ادب عبوديت عيسى (ع ) در مقام دعا براىنزول مائده و در مقام تبرئه خود از شرك ورزيدن نصارا
- دعائى كه ادب بندگى پيامبر اسلام (ص ) و مؤ منين به آن حضرت را نشان مى دهد
- يكى از آداب انبياء (ع ) ادبى بود كه در گفتگوى با قوم خود از طرف پروردگار خودآن را رعايت مى كردند
- مقايسه طرز گفتار و رفتار طواغيت همچون فرعون و نمرود، با رفتار و گفتا انبياء (ع )
- ادب ديگر انبياء (ع )، ادبى است كه در معاشرت و گفتگو با مردم و در برابر مكذبين ومعاندين مراعات مى نمودند
- خود را از مردم شمردن و متناسب با ميزان عقل مردم سخن گفتن ، از آداب انبياء (ع ) است
- در باطل و در حقى كه آميخته با باطل است ادب نيست
- نفى امتيازهاى مادى و طبقاتى و بزرگداشت اهل علم و تقوا، از جمله آداب انبياء (ع ) است
- (شامل يكصدوهشتاد و سه روايت راجع به اوصاف ،احوال و و سنن پيامبر گرامى اسلام (ص ))
- سيره پيامبر اكرم (ص ) از زبان مبارك امام حسين (ع )
- شرح و تفسير كلمات و جملات روايت مشهورى كه درباره جسمى واحوال روحى پيامبر اكرم (ص ) نقل شده است
- روايات ديگرى در درباره سيره عملى رسول اكرم (ص )
- عبادت پيامبر اكرم (ص ) از ساده روايات
- سخاوت حضرت (ص ) و توجه ايشان به امر نيازمندان
- رواياتى درباره پاره اى از سنن و آداب رسول الله (ص ) در معاشرت با مردم
- از جمله سنن و آداب آن حضرت در امر نظافت و نزاهت
- آداب آن جناب در سفر
- رواياتى درباره آداب حضرتش در پوشاك و متعلقات آن
- آداب آن حضرت در خوردنيها و آشاميدنى ها
- آداب آن جناب در وضو ساختن و غسل نمودن
- از جمله آداب حضرتش در نماز و ملحقات آن
- روزه گرفتن آن حضرت
- جمله اى از آداب آن جناب در قرائت قرآن و دعا
- گفتارى پيرامون بندگى و بنده دارى
- اعتبار عبوديت براى خداى سبحان
- سلطنت حقيقى و مالكيت واقعى پروردگار منشاء وجوب انقياد موجودات در برابر اراده اواست
- برده گيرى و اسباب آن
- سير تاريخى برده گيرى
- لغو دو سبب از اسباب بردگى (سلطه و قلدرى ولايت پدر و شوهر) در اسلام
- برده گيرى اسراى جنگى در جنگ مسلمين با كفار، در اسلام پذيرفته شده است
- راه برده گيرى در اسلام
- رفتار و سيره اسلام درباره غلامان و كنيزان و عنايت بسيار به آزاد گشتن بردگان
- سير برده گيرى در تاريخ
- انديشه الغاى بردگى تا چه اندازه صحيح بوده است
- لازمه زندگى اجتماعى ، محدوديت آزادى هاى فردى است
- ميزان محدوديت آزادى در اجتماع ؟ و بيان صحت نظر و روش اسلام درباره برده گيرى وانطباق آن با عقل و فطرت
- داستان بر انداختن برده گيرى به كجا انجاميد؟
- ادامه برده گيرى در قرن حاضر به شكلى جديد (همان آتش و همان كاسه )
- برده گيرى قرن بيستم توسط كشورهاى متمدن !
- روش اسلام درباره بردگى حكيمانه ترين روش است
- بررسى اين سخن كه منشاء انديشه الغاء بردگى ، تساوى حقوق افراد بشر بوده است
- وجه علوم تشريع تملك مال براى بردگان و موقت كردن بردگى در اسلام
- گفتارى چند در پيرامون عفو و مجازات
- لزوم وجود سنخيت بين عمل و كيفر و پاداش
- كيفر دادن در مقابل جرائم نشان دهنده يك نوع بردگى است
- عفو و بخشش ، حد مشروعيت آن و اسبابى كه براى مغفرت در قرآن آمده است : (تو به وشفاعت )
- مراتب عفو كه مترتب است بر مراتب گناه
- انواع امر و نهى : جزائى اخلاقى
تفسیر نور (محسن قرائتی)
ما قُلْتُ لَهُمْ إِلَّا ما أَمَرْتَنِي بِهِ أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّي وَ رَبَّكُمْ وَ كُنْتُ عَلَيْهِمْ شَهِيداً ما دُمْتُ فِيهِمْ فَلَمَّا تَوَفَّيْتَنِي كُنْتَ أَنْتَ الرَّقِيبَ عَلَيْهِمْ وَ أَنْتَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ «117»
(حضرت عيسى به خداوند گفت:) من، به آنان نگفتم مگر آنچه مرا به آن فرمان دادى كه بپرستيد خداوندى را كه پروردگار من و پروردگار شماست، و تا زمانى كه در ميان آنان بودم، شاهد و ناظر بر آنان بودم، پس چون مرا (از ميانشان) باز گرفتى، تو خود بر آنان مراقب بودى و تو بر هر چيز گواهى.
نکته ها
«توفى» به معناى اخذ و گرفتن تمام و كمال است و مرگ يكى از مصاديق آن است. خداوند حضرت عيسى عليه السلام را از ميان قومشان برداشته و تا زمان قيام امام زمان عليه السلام زنده نگه مىدارد و همراه آن حضرت ظهور خواهد كرد.
پیام ها
1- پيامبران معصومند و جز فرمان خدا، كارى را انجام نمىدهند و در وحى هيچ تغيير و تصرّفى نمىكنند. «ما قُلْتُ لَهُمْ إِلَّا ما أَمَرْتَنِي بِهِ»
2- حضرت عيسى، خود را همچون ديگران، دست پروردهى خدا مىداند. «رَبِّي وَ رَبَّكُمْ»
3- انبيا، ناظر بر افعال مردمند. «كُنْتُ عَلَيْهِمْ شَهِيداً»
4- دعوت به يكتاپرستى، مهمترين وظيفهى انبياست. «أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ» (با اينكه مأموريّت عيسى تنها توحيد نبوده، امّا آيه فقط توحيد را مطرح مىكند)
جلد 2 - صفحه 402
5- دليل و ملاك پرستش خدا، ربوبيّت اوست. «أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّي وَ رَبَّكُمْ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
ما قُلْتُ لَهُمْ إِلاَّ ما أَمَرْتَنِي بِهِ أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّي وَ رَبَّكُمْ وَ كُنْتُ عَلَيْهِمْ شَهِيداً ما دُمْتُ فِيهِمْ فَلَمَّا تَوَفَّيْتَنِي كُنْتَ أَنْتَ الرَّقِيبَ عَلَيْهِمْ وَ أَنْتَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ (117)
بعد از آن به جهت تصريح به نفى مستفهم عنه، بعد از تقديم ما يدل عليه گويد:
ما قُلْتُ لَهُمْ إِلَّا ما أَمَرْتَنِي بِهِ: نگفتم مر ايشان را، يعنى امت خود را مگر آنچه تو فرمودى مرا به آنكه به ايشان گويم أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّي وَ رَبَّكُمْ: آنكه عبادت كنيد خدا را كه پروردگار من و پروردگار شماست، يعنى گفتم كه من مربوب و مخلوقم نه رب و خالق وَ كُنْتُ عَلَيْهِمْ شَهِيداً: و بودم بر ايشان گواه يعنى شاهد احوال آنها بودم از كفر و ايمان و افعال و اقوال ما دُمْتُ فِيهِمْ:
مادامى كه بودم در ميان آنها يعنى تا زنده بودم نگهبان آنها و ناهى ايشان بودم از اين قول فَلَمَّا تَوَفَّيْتَنِي: پس زمانى كه اخذ فرمودى مرا به رفع به آسمان كُنْتَ أَنْتَ الرَّقِيبَ عَلَيْهِمْ: بودى تو نگهبان و مراقب احوال و عالم به اقوال و افعال ايشان، و منع آنها فرمودى از اين قول به ارشاد دلالت بيّنه، و تنبيه بر آن به ارسال و رسل و انزال آيات بر ايشان؛ و بعضى انقياد، و برخى انكار نمودند. وَ أَنْتَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ: و تو بر جميع چيزها شاهد و مطلع و مراقب هستى.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
ما قُلْتُ لَهُمْ إِلاَّ ما أَمَرْتَنِي بِهِ أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّي وَ رَبَّكُمْ وَ كُنْتُ عَلَيْهِمْ شَهِيداً ما دُمْتُ فِيهِمْ فَلَمَّا تَوَفَّيْتَنِي كُنْتَ أَنْتَ الرَّقِيبَ عَلَيْهِمْ وَ أَنْتَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ (117)
ترجمه
نگفتم مر ايشانرا مگر آنچه را امر كردى مرا بآن كه بپرستيد خدا را كه پروردگار من و پروردگار شما است و بودم بر ايشان گواه ماداميكه بودم در ميان آنها و چون گرفتى مرا بودى تو نگهبان بر آنها و توئى بر همه چيز گواه.
تفسير
حضرت عيسى (ع) بعد از نفى نمودن عقائد باطله نصارى را از شريعت خود اثبات فرمود عقائد حقّه اسلاميه را و عرضه داشت كه تا من در ميان آنها بودم نگذاشتم
جلد 2 صفحه 293
اين عقائد فاسده را اظهار نمايند و پس از آنكه تو مرا از آنها گرفتى و بجانب خود صعود دادى حافظ و نگهبان آنها تو بودى هر كس را خواستى توفيق ثبات عنايت فرمودى و هر كس را نخواستى بحال خود واگذاردى و تمام موجودات در صفحه علم تو حاضرند و تو بر همه ناظر و شاهدى ميدانى و مىبينى قابل و ناقابل را و هر كس را بكمال لايق خود ميرسانى ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
ما قُلتُ لَهُم إِلاّ ما أَمَرتَنِي بِهِ أَنِ اعبُدُوا اللّهَ رَبِّي وَ رَبَّكُم وَ كُنتُ عَلَيهِم شَهِيداً ما دُمتُ فِيهِم فَلَمّا تَوَفَّيتَنِي كُنتَ أَنتَ الرَّقِيبَ عَلَيهِم وَ أَنتَ عَلي كُلِّ شَيءٍ شَهِيدٌ (117)
نگفتم براي آنها مگر آنچه تو امر فرمودي باو اينكه عبادت كنيد خداي يگانه را که پروردگار من و شما است و من هم تا روي زمين هستم بر آنها هر چه بگويند يا بكنند شهادت ميدهم پس زماني که مرا گرفتي خودت مراقب آنها هستي و تو بر هر چيزي شاهد و گواهي.
ما قُلتُ لَهُم إِلّا ما أَمَرتَنِي بِهِ معناي رسالت و وظيفه رسول نيست جز تبليغ آنچه مرسل امر فرموده نميتواند چيزي بر او بيفزايد يا از او كوتاهي كند أَنِ اعبُدُوا اللّهَ اول وظيفه رسل دعوت بتوحيد و عبوديت ذات اقدس ربوبي و معرفت
جلد 6 - صفحه 507
حق است
(اول الدين معرفة اللّه و كمال معرفته توحيده)
خطبه نهج البلاغه.
رَبِّي وَ رَبَّكُم پروردگار من است و من بنده او هستم لَن يَستَنكِفَ المَسِيحُ أَن يَكُونَ عَبداً لِلّهِ نساء آيه 172، و پروردگار شما که تماما عبد او و مأمور بعبادت او هستيد احدي جز او لياقت عبوديت ندارد و مقام ربوبيت از براي او نيست وَ كُنتُ عَلَيهِم شَهِيداً و اينکه دليل است بر اينكه انبياء ناظر بافعال امت هستند بلكه اوصياء آنها فَكَيفَ إِذا جِئنا مِن كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَ جِئنا بِكَ عَلي هؤُلاءِ شَهِيداً نساء آيه 41 ما دُمتُ فِيهِم در ميانه آنها هستم و با آنها محشورم فَلَمّا تَوَفَّيتَنِي گذشت که توفي بمعني اخذ بقوه است و از اينکه باب است وفاء دين و توفي طلب و موت را هم وفات ميگويند بواسطه قبض روح است و توفي عيسي همان گرفتن خدا است و بردن او بآسمان نه بمعني موت است لذا نميگويد توفيت روحي بلكه خود مرا توفي فرمودي.
كُنتَ أَنتَ الرَّقِيبَ عَلَيهِم چون باحاطه قيومية و بعلم ذاتي و قدرت كامله بر هر چيزي رقيب، بصير، سميع، خبير، محيط، عليم هستي.
وَ أَنتَ عَلي كُلِّ شَيءٍ شَهِيدٌ حاضر و ناظر هر چيزي هستي چيزي از تو غائب و مستور نيست.
برگزیده تفسیر نمونه
نکات آیه
۱- تعلیمات عیسى (ع) و دستورات وى به امت خویش به تمامى برگرفته شده از فرامین خداوند (ما قلت لهم الا ما امرتنى به)
۲- عیسى (ع)، وفادار به حریم رسالت خویش، در ابلاغ فرامین خداوند (ما قلت لهم الا ما امرتنى به ان اعبدوا اللّه)
۳- تنها خداوند پروردگار، اختیاردار عیسى (ع) و سایر مردمان (ان اعبدوا اللّه ربى و ربکم)
۴- دعوت مردمان به توحید و پرستش خداوند یکتا از اساسى ترین وظائف و رسالتهاى عیسى (ع) (ما امرتنى به ان اعبدوا اللّه ربى و ربکم) تفسیر «ما امرتنى به» به «ان اعبدوا اللّه» با اینکه حضرت عیسى (ع) به جز فرمان به عبادت خدا پیامهاى دیگر نیز داشت گویاى این است که ابلاغ فرمان توحید از اساسى ترین وظایف مسیح (ع) بوده است.
۵- بیان ربوبیت خداوند بر مسیح (ع) و تمامى انسانها از برجسته ترین تعالیم حضرت مسیح (ص) (ما قلت لهم الا ما امرتنى به ان اعبدوا اللّه ربى و ربکم)
۶- دعوت مردمان به بندگى خداوند، اصلى بنیادین در رسالت پیامبران الهى (ما امرتنى به ان اعبدوا اللّه)
۷- ربوبیت، ملاک شایستگى براى پرستش (ان اعبدوا اللّه ربى و ربکم) توصیف «اللّه» به «ربى و ربکم» اشاره به علت لزوم پرستش خداوند (اعبدوا) دارد یعنى چون خداوند رب است شایسته و بایسته پرستش است.
۸- اعتراف علنى عیسى (ع) به بندگى خداوند، دلیل وى بر پوچى ادعاى مسیحیان مشرک (همتایى وى با خداوند) (ءانت قلت ... ما قلت لهم الا ما امرتنى به ان اعبدوا اللّه ربى و ربکم)
۹- عیسى (ع)، گواه و ناظر بر عقاید و رفتار امت خویش، به هنگام حضور در میان آنان (و کنت علیهم شهیداً مادمت فیهم)
۱۰- عیسى (ع) به هنگام حضور در میان امت خویش بازدارنده آنان از گرایش به شرک بود. (و کنت علیهم شهیداً مادمت فیهم) کلمه «شهیداً» به قرینه کلمه «رقیب» در فراز بعد مى تواند علاوه بر گواهى عیسى (ع) بر امت خویش، حاکى از مراقبت وى براى راه نیافتن انحراف در عقاید آنان نیز باشد.
۱۱- پیامبران به هنگام حضور در میان امتهاى خویش، گواه و ناظر بر اعمال و عقاید آنان (و کنت علیهم شهیداً مادمت فیهم)
۱۲- خداوند عهده دار وفات و بر گرفتن عیسى (ع) از میان امت او (فلما توفیتنى)
۱۳- تنها خداوند، نگاهبان و مراقب مسیحیان، پس از برگرفتن عیسى (ع) از میان ایشان (فلما توفیتنى کنت انت الرقیب علیهم)
۱۴- خداوند، همواره نگاهبان و مراقب مردمان (فلما توفیتنى کنت انت الرقیب علیهم) حصر در جمله «کنت انت الرقیب علیهم» مى رساند که خداوند به هنگام حضور عیسى (ع) نیز مراقب و حافظ امت عیسى (ع) بوده است ولى پس از توفى عیسى (ع)، تنها خداوند رقیب و حافظ آنهاست.
۱۵- خداوند، گواه و ناظر بر همه پدیده ها (و انت على کل شىء شهید)
موضوعات مرتبط
- انبیا: رسالت انبیا ۶ ; گواهى انبیا ۱۱ ; مسؤولیت انبیا ۶ ; نقش انبیا ۱۱
- انسان: مراقبت از انسان ۱۴
- توحید: دعوت به توحید ذاتى ۴ ; دعوت به توحید عبادى ۴
- خدا: اختصاصات خدا ۳، ۱۳ ; اختیارات خدا ۳ ; افعال خدا ۳، ۱۲ ; اوامر خدا ۱، ۲ ; ربوبیت خدا ۳، ۵ ; گواهى خدا ۱۵ ; مراقبت خدا ۱۳، ۱۴
- شرک: نفى شرک ۱۰
- عبودیت: دعوت به عبودیت ۶
- عقیده: باطل ۸
- عیسى (ع): تعالیم عیسى (ع) ۵ ; توفّى عیسى (ع) ۱۲، ۱۳ ; رسالت عیسى (ع) ۲، ۴، ۱۰ ; عبودیت عیسى (ع) ۸ ; عقیده عیسى (ع) ۸ ; عیسى (ع) و شرک مسیحیان ۱۰ ; عیسى (ع) و مسیحیان ۱، ۹ ; فضایل عیسى (ع) ۱، ۲ ; گواهى عیسى (ع) ۹ ; مسؤولیت عیسى (ع) ۴، ۵ ; منشأ تعالیم عیسى (ع) ۱ ; نفى الوهیت عیسى (ع) ۸ ; وفادارى عیسى (ع) ۲
- گواهان: امتها ۹، ۱۱ ; گواهان عمل ۹، ۱۱
- مسیحیان: عقیده مسیحیان ۸ ; مراقبت از مسیحیان ۱۳
- معبود: ربوبیت معبود ۷ ; ملاک معبود ۷