المائدة ٧٢
ترجمه
المائدة ٧١ | آیه ٧٢ | المائدة ٧٣ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«اِنَّ اللهَ هُوَ الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیَمَ»: مراد وحدت مسیح با خدا، و به عبارت دیگر (توحید در تثلیث!) است.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
إِنَ اللَّهَ لاَ يَغْفِرُ أَنْ... (۲) إِنَ اللَّهَ لاَ يَغْفِرُ أَنْ... (۱) وَ نَادَى أَصْحَابُ النَّارِ... (۶) قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ... (۳) وَ إِنَ اللَّهَ رَبِّي وَ رَبُّکُمْ... (۳)
تفسیر
- آيات ۸۶ - ۶۸، سوره مائده
- نكته درباره جمله : ((لستم على شى ء)) در آيه شريفه :((قل يا اهل الكتاب لستم على شى ء...))
- يهود و نصارا فاقد پايگاهى قابل اعتماد براى اقامه دين هستند
- اسم و لقب هيچ اثرى در سعادت آدمى ندارد و فقط ايمان به خدا و روز جزا وعمل صالح مايه سعادت است
- چون يهود براى خود برترى مى پنداشتند كور و كر شدند (از دين حق و شنيدن پند عاجزگشتند)
- بطلان و نامعقول بودن سخن نصارا كه گفته اند: ((ان الله ثالث ثلثة ))
- چگونگى اعتقاد به تثليث در ميان عوام نصارا
- احتجاج بر نفى الوهيت مسيح (ع ) و نيز نفى الوهيت ما در مسيح (بنابر يكاحتمال در معناى آيه )
- استدلال بروجوب عبادت خداى سبحان و عبادت نكردن هر چه جز او
- نكاتى كه در استدلال و احتجاج فوق در آيه شريفه وجود دارد
- نكته اينكه در جمله : ((مالا يملك لكم ضرا ولا نفعا)) و جملات مشابه آن ((ضر))قبل از ((نفع )) آورده شده است
- معناى علو و بيات جايگاه (غدير) نزد قديم يهود
- غلو اهل كتاب كه از آن نهى شده اند اين بوده كه انبياء و احبار و راهبان خود را تا مقامربوبيت بالا مى برده اند
- اعتقاد به پدرى و پسرى از اقوام بت پرست به مسيحيت راه يافته است
- علت اينكه نصارا نزديك ترين ملت ها به مسلمين از جهت دوستى معرفى شده اند
- وجود علماء و پارسايان بسيار در ميان نصارا و استكبار نور زيدن آنها علت انس بيشترآنان با مسلمين بوده است
- چند روايت در مورد اقوامى كه به شكل خوك و ميمون مسخ شدند
- رواياتى درباره امر به معروف و نهى از منكر و تعليم احكام الهى
- رواياتى در ذيل آيه : ((ذلك بان منهم قسيسين ...)) ونزول آن در شاءن نصاراى حبشه و داستان نجاشى
- قرآن كريم وحدت عدديه را از پروردگار جل وعلا نفى مى كند
- چون خداى تعالى مالك تمامى كمالات و اصيل در هر كمالى است ، اتصاف او به وحدت وكثرت عدديه محال است
- نفى وحدت عددى در سوره توحيد
- وحدت خداوند سبحان در توحيدى كه نصارا معتقدند و حدت عددى است كه قرآن منكر آن است
- (شرح و تفسير سخنانى از اميرالمؤ منين (ع ) درباره توحيد خداى سبحان ، نفى وحدتعددى و نفى حد از ذات اقدس الهى و...)
- شرح كلماتى از خطبه اميرالمؤ منين در نهج البلاغه درباره توحيد و صفات الهى
- خطبه ديگرى از كلام نورانى اميرالمؤ منين (ع ) در نهج البلاغه
- خطبه نورانى ديگرى از نهج البلاغه و شرح آن
- كلام گوهربار ديگرى از مولا اميرالمؤ منين (ع ) در توحيد و صفات خداوند
- خطبه ديگرى از اميرالمؤ منين (ع ) درباره توحيد الهى از كتاب احتجاج طبرسى
- فرمايش رسول خدا (ص ) درباره معناى توحيد بروايت اميرالمؤ منين (ع )
- (درباره اعتقاد به ودت عددى خداوند و رد آن در سخنان امام على (ع ))
تفسیر نور (محسن قرائتی)
لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ وَ قالَ الْمَسِيحُ يا بَنِي إِسْرائِيلَ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّي وَ رَبَّكُمْ إِنَّهُ مَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِ الْجَنَّةَ وَ مَأْواهُ النَّارُ وَ ما لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنْصارٍ «72»
همانا كسانى كه گفتند: خداوند، همان مسيح پسر مريم است، قطعاً كافر شدند.
(چگونه چنين مىگويند) در حالى كه مسيح خود مىگفت: اى بنىاسرائيل! خدا را
«1». كافى، ج 8، ص 200.
جلد 2 - صفحه 345
بپرستيد كه پروردگار من و شماست، يقيناً هركس به خدا شرك ورزد، خدا بهشت را بر او حرام كرده و جايگاهش دوزخ است و ستمگران را هيچ ياورى نيست.
نکته ها
در تفسير مجمعالبيان آمده است: فرقهى يعقوبيّه از مسيحيان مىگويند: خداوند با مسيح در ذات متّحد شد و يك چيز گشتند.
اين آيه عقيدهى بعضى از مسيحيان را بيان مىكند كه خداوند را همان مسيح مىدانند و آيهى بعد، عقيدهى گروه ديگرى را نقل مىكند كه تثليث را پذيرفتهاند. لازم به ذكر است كه در انجيل مرقس، (باب 12 آيهى 29) عيسى عليه السلام مردم را به توحيد دعوت كرده و مىفرمايد:
خداى ما خداوند واحد است. در انجيل متّى نيز (باب 6 آيه 24) چنين آمده است: محال است كه انسان دو آقا و دو محبوب داشته باشد. هم خدا را خدمت كند، هم ديگرى را.
امام صادق عليه السلام در بيان گناهان كبيره فرمودند: «بزرگترين گناهان كبيره، شرك به خداست و سپس اين آيه را تلاوت فرمودند». «1»
پیام ها
1- عقيدهى به حلول خداوند در افراد، حتّى در بهترين انسانها، كفر است. لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قالُوا ...
2- كسى كه از مادر متولّد شده است، چگونه مىتواند خدا باشد؟ «الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ»
3- دربارهى اولياى خدا و پاكان و نيكان، غلوّ نكنيم. خود عيسى به خداپرستى دعوت مىكرد. وَ قالَ الْمَسِيحُ ...
4- مشرك، هرگز به بهشت نمىرود. فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ ...
5- آنان كه حضرت عيسى را خدا مىدانند، كافر، مشرك، ظالم و از بهشت محرومند. لَقَدْ كَفَرَ ... مَنْ يُشْرِكْ ... مَأْواهُ النَّارُ ... ما لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنْصارٍ
«1». بحار، ج 79، ص 6؛ عيون اخبارالرضا، ج 1، ص 285.
جلد 2 - صفحه 346
6- شرك به خدا، ظلم است. «لِلظَّالِمِينَ»
7- در قيامت شفاعت هست، ولى براى مشركين نيست. «ما لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنْصارٍ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ وَ قالَ الْمَسِيحُ يا بَنِي إِسْرائِيلَ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّي وَ رَبَّكُمْ إِنَّهُ مَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِ الْجَنَّةَ وَ مَأْواهُ النَّارُ وَ ما لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنْصارٍ (72)
تفسير اثنا عشرى، ج3، ص: 146
بعد از آن بيان حال نصارى فرمايد:
لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ: هر آينه بتحقيق كافر شدند آنانكه از روى جهالت و بىبصيرتى گفتند: بدرستى كه خدا، او مسيح پسر مريم است. وَ قالَ الْمَسِيحُ يا بَنِي إِسْرائِيلَ: و گفت مسيح: اى بنى اسرائيل.
اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّي وَ رَبَّكُمْ: عبادت كنيد خداى را كه پروردگار من و آفريدگار شما است، يعنى من بندهام و مخلوق مثل شما، چه عبادت خالق و ربّ را سزاوار است نه مخلوق و مربوب را. بعد از آن وجه تعليل فرمايد: إِنَّهُ مَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ:
بدرستى كه شأن چنين است، هر كه شرك آورد به خدا، فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِ الْجَنَّةَ: پس بتحقيق حرام فرمايد بر او بهشت را، يعنى منع دخول او را نموده در آن؛ همچنان كه منع محرمات نمود بر بندگان، چه بهشت دار موحّدين است نه سراى كافرين و ملحدين. وَ مَأْواهُ النَّارُ: و جاى او جهنم است، چه آن معد باشد براى مشركين. وَ ما لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنْصارٍ: و نيست مر ستمكاران را كه عبادت غير خدا نمايند يارى كنندگان در دفع عذاب.
بطلان قول نصارى- آيه شريفه بطلان قاطعى است بر بطلان اتخاذ الوهيت عيسى عليه السّلام به وجوهى: 1- خداوند خبر مىدهد بر اقرار و اعتراف او به بندگى خود و ربوبيت و معبوديت خالق و پروردگار. 2- امر نمود عيسى عليه السّلام بنى اسرائيل را به عبادت ذات اقدس الهى. پس چگونه ايشان به الوهيت او معترف شدند. 3- اناجيل اربعه مجعولهاى كه در دست آنها است دالّ بر اين باشد، چنانچه «متى» در فصل 26 انجيلش گويد: عيسى قبل از آن شبى كه يهود او را گرفتند به حواريين گفت: از صدمه مرگ براى من غشوهاى روى داد و زياد محزون شده برو افتاد در حالتى كه گريه مىكرد و تضرع به سوى خداى تعالى مىنمود: خدايا اگر ممكن است مرگ مرا بگردانى بگردان،
تفسير اثنا عشرى، ج3، ص: 147
و آنچه من خواهم نمىشود و هر چه تو خواهى مىشود. پس اين اقرار است از مسيح به اينكه او آدمى است عاجز و از نزول مرگ خائف، و اينكه براى او معبودى است كه تضرع به او كند.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ وَ قالَ الْمَسِيحُ يا بَنِي إِسْرائِيلَ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّي وَ رَبَّكُمْ إِنَّهُ مَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِ الْجَنَّةَ وَ مَأْواهُ النَّارُ وَ ما لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنْصارٍ (72)
ترجمه
هر آينه بتحقيق كافر شدند آنانكه گفتند همانا خدا اوست مسيح پسر مريم و گفت مسيح اى بنى اسرائيل بپرستيد خدا را كه پروردگار من و پروردگار شما است همانا امر چنين است كسيكه شرك آورد بخدا پس بتحقيق حرام كرده است خدا بر او بهشت را و جايگاه او آتش است و نيست مر ستمكاران را هيچ يارى كننده.
بيان
تصريح بشرك كسانى است كه قائل بخدائى حضرت مسيح شدند از قول
جلد 2 صفحه 250
او تا پيروانش نتوانند منكر شوند بعد از اعتراف آنحضرت بعبوديت خود و اثبات كفر آنها است بملازمه بيّنه بين شرك و كفر آنها كه در صدر آيه ذكر شده و اشاره بظلم آنها است بخودشان و پيروانشان و تهديد بخلود آنها است در جهنم و اينها يك شعبه از نصارى هستند و فرق آنها با شعب ديگر در آيه بعد بيان خواهد شد انشاء اللّه تعالى ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
لَقَد كَفَرَ الَّذِينَ قالُوا إِنَّ اللّهَ هُوَ المَسِيحُ ابنُ مَريَمَ وَ قالَ المَسِيحُ يا بَنِي إِسرائِيلَ اعبُدُوا اللّهَ رَبِّي وَ رَبَّكُم إِنَّهُ مَن يُشرِك بِاللّهِ فَقَد حَرَّمَ اللّهُ عَلَيهِ الجَنَّةَ وَ مَأواهُ النّارُ وَ ما لِلظّالِمِينَ مِن أَنصارٍ (72)
هر اينه بتحقيق كافر شدند كساني که گفتند خداوند عالم او است مسيح پسر مريم و حال آنكه مسيح بآنها فرمود اي بني اسرائيل عبادت كنيد خدا را که پروردگار من و شما است و چنين است كسي که شرك بخدا آورد محققا حرام فرموده خداوند بر او بهشت را و جايگاه او آتش است و نيست از براي ظالمين انصار و ياوراني در مجلد اول كلم الطيب صفحه 284- 301 هيجده صفحه شرح حال نصاري و عقائد آنها و شرح حال مسيح که از كتب خود نقل ميكنند مخصوصا از چهار انجيل نوشته شده مراجعه فرمائيد و ما در اينجا بمقدار مناسبت با شرح آيه شريفه اشاره ميكنيم.
لَقَد كَفَرَ الَّذِينَ قالُوا إِنَّ اللّهَ هُوَ المَسِيحُ ابنُ مَريَمَ كفر نصاري از جهات بسيار است: 1- قائل بتجسم هستند چنانچه يهود و فرقه مجسمه از مسلمين قائلند که خدا جسم است، مكان دارد، نزول و حبوط دارد، دست دارد، بر تخت نشسته فرداي قيامت مؤمنين او را ميبينند و از اينکه قبيل مزخرفات ديگر.
2- اينكه حلول كرد و داخل شد در رحم مريم.
3- اينكه مسيح را گاهي ميگويند خدا است، گاهي پسر خدا است، گاهي پسر انسان، چنانچه اناجيل آنها بر اينکه مزخرفات ناطق است.
4- قائل بتثليث اب، إبن، روح القدس هستند.
5- هر سه يكي است و يكي سه است و غير اينها مرحوم شيخ بهايي در كشكول نراقي در سيف الامة، سيد اسماعيل در كفايه ميفرمايند اصول مذهب
جلد 6 - صفحه 434
نصاري بر چهارده امر است: 1- خدا يكي است. 2- خدا پدر است. 3- خداي پدر پسر است. 4- پدر و پسر روح القدس است. 5- او مربي و خالق است.
6- آنكه شافع است (يعني عيسي رفت جهنم بعوض امت که گفتند فدانا من لعنة الناموس) و مراد از ناموس تورات است. 7- او متجليست يعني خود را نشان ميدهد. 8- خدا بتوسط روح القدس داخل رحم مريم شد. 9- از رحم او بدنيا آمد. 10- بدار رفت و كشته شد و بخاك رفت. 11- بعد از خاك رفتن جهنم رفت و انبياء و مؤمنين که شيطان آنها را در جهنم حبس كرده بود نجات داد و بيرون آورد. 12- پس از نجات آنها بدنيا آمد و زنده شد. 13- پنجاه روز در دنيا بود و رفت در آسمان در طرف راست پدر نشست. 14- ميآيد در بيابان شام و بهشتيها را ببهشت و جهنميها را بجهنم ميبرد. ملاحظه كنيد تناقضات اينکه جملهها را و كفريات آنها را.
وَ قالَ المَسِيحُ يا بَنِي إِسرائِيلَ اعبُدُوا اللّهَ رَبِّي وَ رَبَّكُم عبادت مختص بذات اقدس ربوبي است که مفاد كلمه طيبه لا اله الا اللّه است و اولين كلمه که جميع انبياء از آدم تا خاتم مأمور بدعوت بودند همين كلمه بود و نصاري بلكه تمام مليين عالم مخالف با همين كلمه هستند و شرك آنها شرك عبادتيست و اما شرك ذاتي که تعدد واجب الوجود باشد احدي قائل نيست و تمام معترف بوحدت واجب الوجود هستند مگر طبيعي که اصلا منكر وجود واجب است و فقط شبهه إبن كمونه که احتمال تعدد داده حتي مجوس که قائل بيزدان و اهرمن هستند شرك افعالي است که خالق خيرات و شرور را متعدد ميدانند حتي قائلين بصفات زائده شرك صفاتي قائلند.
إِنَّهُ مَن يُشرِك بِاللّهِ بشرك عبادتي فَقَد حَرَّمَ اللّهُ عَلَيهِ الجَنَّةَ زيرا مشرك قابليت مغفرت ندارد إِنَّ اللّهَ لا يَغفِرُ أَن يُشرَكَ بِهِ نساء آيه 48.
وَ مَأواهُ النّارُ و آيات در عقوبت شرك بسيار است و ظلمي بالاتر از شرك نيست
جلد 6 - صفحه 435
إِنَّ الشِّركَ لَظُلمٌ عَظِيمٌ لقمان آيه 13، لذا ميفرمايد وَ ما لِلظّالِمِينَ مِن أَنصارٍ گمان نكنيد که مسيح شما را شفاعت كند يا فداي شما شود از لعنت ناموس زيرا مشرك هستيد و ظالم، و انصاري براي ظالمين نيست. و اينکه جمله و لو كلام مسيح است و خطاب ببني اسرائيل الا اينكه جمع محلي بالف و لام افاده عموم دارد و هيچ ظالمي مورد عنايت و شفاعت نخواهد شد.
برگزیده تفسیر نمونه
نکات آیه
۱- اعتقاد گروهى از نصارا به انحصار الوهیت در مسیح (ع) (لقد کفر الذین قالوا إنّ اللّه هو المسیح ابن مریم) با توجه به اینکه آیه بعد نظر مسیحیان را درباره عیسى و خدایى او را به گونه اى دیگر غیر از انحصار الوهیت به وى مطرح ساخته معلوم مى شود اعتقاد یاد شده در این آیه، باور برخى از مسیحیان بوده است نه همه آنان. در مجمع البیان آمده این عقیده فرقه «یعقوبیه» مى باشد ; آنان معتقد بودند که خداوند با مسیح در ذات متحد شد و یک چیز گشتند.
۲- کسانى که مسیح (ع) را خدا مى پندارند، بدون تردید کافرند. (لقد کفر الذین قالوا إنّ اللّه هو المسیح)
۳- ادعاى الوهیت براى مسیح (ع) مصداقى روشن از نقض پیمان مسیحیان با خدا (لقد اخذنا میثق بنى اسرءیل ... لقد کفر الذین قالوا إنّ اللّه هو المسیح ابن مریم)
۴- مسیح (ع) فرزند مریم نه خدا و نه زده او (المسیح ابن مریم)
۵- اعتراف مسیحیان به فرزندى مسیح (ع) براى مریم (قالوا إنّ اللّه هو المسیح ابن مریم)
۶- زاده شدن مسیح (ع) از مریم (ع) گواهى روشن بر خدا نبودن او (لقد کفر الذین قالوا إنّ اللّه هو المسیح ابن مریم) تصریح به فرزندى مسیح (ع) براى مریم، براى بیان این حقیقت است که فرزند بودن (مخلوق بودن) با الوهیت تنافى دارد.
۷- هیچ زاده اى از بشر و غیر بشر، نمى تواند خدا باشد. (لقد کفر الذین قالوا إنّ اللّه هو المسیح ابن مریم)
۸- مسیح (ع) پیامبرى فرستاده شده به سوى بنى اسرائیل (و قال المسیح یبنى اسرءیل اعبدو اللّه ربى و ربکم)
۹- دعوت مسیح (ع) از بنى اسرائیل به پرستش خداى یگانه و توحید ربوبى (و قال المسیح یبنى اسرءیل اعبدو اللّه ربى و ربکم)
۱۰- پیراسته بودن مسیح (ع) از دعوت مردم به پرستش خویش (اعبدو اللّه ربى و ربکم)
۱۱- دعوت مسیح (ع) به پرستش خداى یگانه، دلیل و گواهى روشن بر خدا نبودن او (قالوا إنّ اللّه هو المسیح ابن مریم و قال المسیح یبنى اسرءیل اعبدو) جمله حالیه «و قال المسیح» استدلالى است بر رد پندار الوهیت براى مسیح (ع).
۱۲- حضرت مسیح (ع) در حضور بنى اسرائیل، خود و تمامى انسانها را مملوک خدا، بنده او و تحت تدبیر وى دانست. (یبنى اسرءیل اعبدو اللّه ربى و ربکم)
۱۳- مسیحیان معتقد به الوهیت مسیح (ع)، رویگردان از تعالیم آن حضرت (لقد کفر الذین قالوا إنّ اللّه هو المسیح ... یبنى اسرءیل اعبدو اللّه)
۱۴- مسیحیان معتقد به الوهیت مسیح (ع) مردمى کافر و مشرک (لقد کفر الذین قالوا إنّ اللّه هو المسیح ابن مریم ... انه من یشرک باللّه)
۱۵- متعتقدان به الوهیت و ربوبیت غیرخدا، کافر و مشرکند. (لقد کفر الذین قالوا إنّ اللّه هو المسیح ابن مریم ... انه من یشرک باللّه)
۱۶- شرک به خدا، کفر به اوست. (لقد کفر الذین قالوا إنّ اللّه هو المسیح ... من یشرک باللّه)
۱۷- گرایش نصارا به کفر و شرک، نشانه بى ثمرى و کارساز نبودن انتساب ظاهرى به ادیان الهى (إنّ الذین هادوا و الصبئون و النصرى ... لقد کفر الذین قالوا إنّ اللّه هو المسیح) در آیه ۶۹ بیان شد که مجرد انتساب به ادیان الهى در سعادت آدمى کارساز نیست و این آیه به منزله دلیل و برهانى بر آن حقیقت است.
۱۸- هشدار مسیح (ع) به بنى اسرائیل در مورد فرجام نامیمون شرک (قال المسیح ... انه من یشرک باللّه فقد حرم اللّه علیه الجنة) ظاهراً جمله «انه من یشرک ...» گفتار حضرت مسیح (ع) مى باشد.
۱۹- خداوند بهشت را بر مشرکان حرام کرده است. (انه من یشرک باللّه فقد حرم اللّه علیه الجنة)
۲۰- آتش دوزخ، جایگاه مشرکان (انه من یشرک باللّه ... مأویه النار)
۲۱- معتقدان به الوهیت مسیح (ع) محروم از بهشت و گرفتار به آتش دوزخ (قالوا إنّ اللّه هو المسیح ... فقد حرم اللّه علیه الجنة مأویه النار)
۲۲- ستمکاران هیچ یاورى براى نجات از آتش دوزخ ندارند. (و ما للظلمین من انصار)
۲۳- کفر و شرک، ستمکارى است. (انه من یشرک باللّه ... و ما للظلمین من انصار)
۲۴- باور به الوهیت مسیح (ع) ظلم است. (إنّ اللّه هو المسیح ... و ما للظلمین من انصار)
۲۵- مسیح (ع) هرگز مشرکان امت خویش را شفاعت نخواهد کرد. (قالوا إنّ اللّه هو المسیح ... و ما للظلمین من انصار) جمله «و ما الظلمین من انصار» مى تواند حاکى از اعتقاد مسیحیان مبنى بر شفاعت مسیح (ع) از آنان و نجاتشان از دوزخ باشد.
۲۶- وجود شفاعت کنندگانى در قیامت (و ما للظلمین من انصار) تقدیم «للظلمین» که دلالت بر حصر دارد، حاکى از آن است که در قیامت یاوران و شفاعت کنندگانى هستند و تنها ظالمان از یارى آنان بى بهره اند.
روایات و احادیث
۲۷- شرک، بزرگترین گناه کبیره و موجب گرفتارى به عذاب دوزخ (انه من یشرک باللّه فقد حرم اللّه علیه الجنة مأویه النار) از امام صادق (ع) روایت شده: ... اکبر الکبائر، الشرک باللّه یقول اللّه عزوجل: « انه من یشرک باللّه فقد حرم اللّه علیه الجنة مأویه النار ... . »[۱]
موضوعات مرتبط
- الوهیت: غیر خدا ۱۵ ; ملاک الوهیت ۷
- بنى اسرائیل: انبیاى بنى اسرائیل ۸ ; هشدار به بنى اسرائیل ۱۸
- بهشت: محرومیّت از بهشت ۱۹، ۲۱
- توحید: ربوبى ۹ ; توحید عبادى ۹
- جهنّم: آتش جهنّم ۲۰ ; موانع نجات از جهنّم ۲۲ ; موجبات جهنّم ۲۱، ۲۷
- خدا: تدبیر خدا ۱۲
- دین: تظاهر به دین ۱۷
- ربوبیّت: غیر خدا ۱۵
- شرک: به خدا ۱۶ ; ظلم شرک ۲۳ ; فرجام شرک ۱۸ ; گرایش به شرک ۱۷ ; گناه شرک ۲۷
- شفیعان: در قیامت ۲۶
- ظالمان: بیخپناهى ظالمان ۲۲ ; ظالمان در جهنّم ۲۲
- ظلم: موارد ظلم ۲۳، ۲۴
- عبادت: دعوت به عبادت خدا ۹، ۱۱
- عذاب: موجبات عذاب ۲۷
- عقیده: باطل ۱، ۲، ۱۳، ۱۴، ۱۵، ۲۴ ; کیفر عقیده باطل ۲۱
- عهدشکنى: موارد عهدشکنى ۳
- عیسى (ع): الوهیّت عیسى (ع) ۱، ۲، ۳، ۱۳، ۱۴، ۲۱، ۲۴ ; بشر بودن عیسى (ع) ۴، ۵، ۶ ; تعالیم عیسى (ع) ۱۲ ; تنزیه عیسى (ع) ۱۰ ; دعوت عیسى (ع) ۹، ۱۰، ۱۱ ; رسالت عیسى (ع) ۸ ; شفاعت عیسى (ع) ۲۵ ; عیسى (ع) در بنى اسرائیل ۱۲ ; عیسى (ع) و بنى اسرائیل ۸، ۹ ; مادر عیسى (ع) ۴ ; نفى الوهیت عیسى (ع) ۴، ۶، ۱۱ ; ولادت عیسى (ع) ۴، ۶ ; هشدار عیسى (ع) ۱۸
- قیامت: شفاعت در قیامت ۲۶
- کافران:۲، ۱۴، ۱۵
- کفر: ظلم کفر ۲۳ ; گرایش به کفر ۱۷ ; موارد کفر ۱۶
- گناه: کبیره ۲۷
- مریم (ع): فرزند مریم (ع) ۴، ۵، ۶
- مسیحیان: انحراف مسیحیان ۱۳ ; عقیده مسیحیان ۵، ۱۴ ; عهد مسیحیان با خدا ۳ ; عهدشکنى مسیحیان ۳ ; گرایش مسیحیان ۱۷ ; مسیحیان کافر ۱۴ ; مسیحیان مشرک ۱۲
- مشرکان:۱۴، ۱۵ شفاعت از مشرکان ۱۴، ۱۵ ۲۵ ; محرومیت مشرکان ۱۴، ۱۵ ۱۹ ; مشرکان ۱۴، ۱۵ در جهنم ۲۰
منابع
- ↑ عیون اخبار الرضا، ج ۱، ص ۲۸۵، ح ۳۳، ب ۲۸; بحارالانوار، ج ۷۹، ص ۶، ح ۷.