المائدة ٧١
کپی متن آیه |
---|
وَ حَسِبُوا أَلاَّ تَکُونَ فِتْنَةٌ فَعَمُوا وَ صَمُّوا ثُمَ تَابَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ ثُمَ عَمُوا وَ صَمُّوا کَثِيرٌ مِنْهُمْ وَ اللَّهُ بَصِيرٌ بِمَا يَعْمَلُونَ |
ترجمه
المائدة ٧٠ | آیه ٧١ | المائدة ٧٢ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«تَکُونَ»: به صورت تامّه به کار رفته است. «فِتْنَةٌ»: آزمایش. بلا و عذاب. «عَمُوا»: کور شدند. «صَمُّوا»: کر شدند. «کَثِیرٌ»: بدل از ضمیر (و) در (عَمُوا وَ صَمُّوا) است.
تفسیر
- آيات ۸۶ - ۶۸، سوره مائده
- نكته درباره جمله : ((لستم على شى ء)) در آيه شريفه :((قل يا اهل الكتاب لستم على شى ء...))
- يهود و نصارا فاقد پايگاهى قابل اعتماد براى اقامه دين هستند
- اسم و لقب هيچ اثرى در سعادت آدمى ندارد و فقط ايمان به خدا و روز جزا وعمل صالح مايه سعادت است
- چون يهود براى خود برترى مى پنداشتند كور و كر شدند (از دين حق و شنيدن پند عاجزگشتند)
- بطلان و نامعقول بودن سخن نصارا كه گفته اند: ((ان الله ثالث ثلثة ))
- چگونگى اعتقاد به تثليث در ميان عوام نصارا
- احتجاج بر نفى الوهيت مسيح (ع ) و نيز نفى الوهيت ما در مسيح (بنابر يكاحتمال در معناى آيه )
- استدلال بروجوب عبادت خداى سبحان و عبادت نكردن هر چه جز او
- نكاتى كه در استدلال و احتجاج فوق در آيه شريفه وجود دارد
- نكته اينكه در جمله : ((مالا يملك لكم ضرا ولا نفعا)) و جملات مشابه آن ((ضر))قبل از ((نفع )) آورده شده است
- معناى علو و بيات جايگاه (غدير) نزد قديم يهود
- غلو اهل كتاب كه از آن نهى شده اند اين بوده كه انبياء و احبار و راهبان خود را تا مقامربوبيت بالا مى برده اند
- اعتقاد به پدرى و پسرى از اقوام بت پرست به مسيحيت راه يافته است
- علت اينكه نصارا نزديك ترين ملت ها به مسلمين از جهت دوستى معرفى شده اند
- وجود علماء و پارسايان بسيار در ميان نصارا و استكبار نور زيدن آنها علت انس بيشترآنان با مسلمين بوده است
- چند روايت در مورد اقوامى كه به شكل خوك و ميمون مسخ شدند
- رواياتى درباره امر به معروف و نهى از منكر و تعليم احكام الهى
- رواياتى در ذيل آيه : ((ذلك بان منهم قسيسين ...)) ونزول آن در شاءن نصاراى حبشه و داستان نجاشى
- قرآن كريم وحدت عدديه را از پروردگار جل وعلا نفى مى كند
- چون خداى تعالى مالك تمامى كمالات و اصيل در هر كمالى است ، اتصاف او به وحدت وكثرت عدديه محال است
- نفى وحدت عددى در سوره توحيد
- وحدت خداوند سبحان در توحيدى كه نصارا معتقدند و حدت عددى است كه قرآن منكر آن است
- (شرح و تفسير سخنانى از اميرالمؤ منين (ع ) درباره توحيد خداى سبحان ، نفى وحدتعددى و نفى حد از ذات اقدس الهى و...)
- شرح كلماتى از خطبه اميرالمؤ منين در نهج البلاغه درباره توحيد و صفات الهى
- خطبه ديگرى از كلام نورانى اميرالمؤ منين (ع ) در نهج البلاغه
- خطبه نورانى ديگرى از نهج البلاغه و شرح آن
- كلام گوهربار ديگرى از مولا اميرالمؤ منين (ع ) در توحيد و صفات خداوند
- خطبه ديگرى از اميرالمؤ منين (ع ) درباره توحيد الهى از كتاب احتجاج طبرسى
- فرمايش رسول خدا (ص ) درباره معناى توحيد بروايت اميرالمؤ منين (ع )
- (درباره اعتقاد به ودت عددى خداوند و رد آن در سخنان امام على (ع ))
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ حَسِبُوا أَلَّا تَكُونَ فِتْنَةٌ فَعَمُوا وَ صَمُّوا ثُمَّ تابَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ ثُمَّ عَمُوا وَ صَمُّوا كَثِيرٌ مِنْهُمْ وَ اللَّهُ بَصِيرٌ بِما يَعْمَلُونَ «71»
(يهوديان چون خود را برتر از مردم و اولياى خدا مىپنداشتند) گمان كردند كيفر و آزمايشى (برايشان) نخواهد بود، پس (از ديدن حقايق) كور و (از شنيدن حقايق) كر شدند. سپس خداوند (لطف خويش را بر آنان باز گرداند و) توبهشان را پذيرفت. دگر بار بسيارى از آنان (از ديدن و شنيدن آيات الهى) كور و كر شدند و خداوند به آنچه مىكنند، بيناست.
نکته ها
«فتنة» در آيه، يا به معناى آزمون و يا به معناى عذاب است.
بنىاسرائيل مىپنداشتند آزمايشها يا قهر و عذاب الهى، مربوط به دوران حضرت موسى عليه السلام بوده و شامل آنان نمىشود. از اين رو سرگرم زندگى مادّى، رفاهطلبى و بىتفاوتى نسبت به آيات الهى شدند.
امام صادق عليه السلام در توضيح آيه فرمود: «و حسبوا ان لا تكون فتنة» مقصود زمانى است كه پيامبر صلى الله عليه و آله در بين آنان بوده، «فَعَمُوا وَ صَمُّوا» زمانى است كه پيامبر از دنيا رفت، «ثُمَّ تابَ اللَّهُ» مراد زمانى است كه اميرمؤمنان عليه السلام به خلافت رسيد و «ثُمَّ عَمُوا وَ صَمُّوا» مراد تا روز
جلد 2 - صفحه 344
قيامت است. «1»
پیام ها
1- آزمايش الهى عمومى است، هرگز از فتنهها غافل نشويم. «حَسِبُوا أَلَّا تَكُونَ فِتْنَةٌ»
2- عقائد نبايد بر اساس حدس و گمان باشد. حَسِبُوا ...
3- براى مدّتى در خط مستقيم بودن مهم نيست، مهم حسن عاقبت است. «ثُمَّ تابَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ ثُمَّ عَمُوا وَ صَمُّوا» «ثُمَّ عَمُوا» نشانه آناست كه بنىاسرائيل بعد از بازگشت لطف خداوند، تا مدّتى در خط صحيح بودند؛ ولى دوباره منحرف شدند.
4- غرور و خودبرتربينى و گمان و وهم، انسان را كور و كر و از شناخت صحيح، محروم مىسازد. وَ حَسِبُوا ... فَعَمُوا وَ صَمُّوا
5- كسى توقّع نداشته باشد كه بىامتحان، به جايى برسد. «حَسِبُوا أَلَّا تَكُونَ فِتْنَةٌ»
6- لطف الهى تا حدّى است كه حتّى بدون عذرخواهى انسان، به سوى او سرازير مىشود. «فَعَمُوا وَ صَمُّوا ثُمَّ تابَ اللَّهُ»
7- خداوند مهربان است، ولى انسانها لجوجاند. «تابَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ ثُمَّ عَمُوا»
8- كثرت رهرو نشانهى حقّانيّت راه نيست. «ثُمَّ عَمُوا وَ صَمُّوا كَثِيرٌ مِنْهُمْ»
9- ايمان به نظارت خداوند در زندگى انسان نقش مهمى دارد. «وَ اللَّهُ بَصِيرٌ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ حَسِبُوا أَلاَّ تَكُونَ فِتْنَةٌ فَعَمُوا وَ صَمُّوا ثُمَّ تابَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ ثُمَّ عَمُوا وَ صَمُّوا كَثِيرٌ مِنْهُمْ وَ اللَّهُ بَصِيرٌ بِما يَعْمَلُونَ (71)
وَ حَسِبُوا أَلَّا تَكُونَ فِتْنَةٌ: و گمان كردند بنى اسرائيل آنكه يافت نشود بلائى و محنتى و عذابى ايشان را به جهت قتل و تكذيب انبيا. فَعَمُوا وَ صَمُّوا: پس كور شدند از ديدن دين حق و دلايل آن، مانند كورى كه راه به مقصد نبرد، و كر شدند از استماع سخن راست، چه بر عبادت «عجل» راسخ شده، فرمايش هارون را نشنيدند، و همچنين گوش به قول انبياى خود ندادند. ثُمَّ تابَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ:
پس توبه كردند و حق تعالى توبه ايشان را قبول نمود. ثُمَّ عَمُوا وَ صَمُّوا كَثِيرٌ مِنْهُمْ: پس كور و كر شدند بسيارى از فرزندان آنها به انكار حضرت عيسى عليه السّلام يا انكار حضرت خاتم صلى اللّه عليه و آله، يا چون توبه كردند، حق تعالى عذاب را از آنها برداشت. بعد باز به كفر و طغيان خود رجوع كردند، يا آنكه توبه نمودند، خداوند توبه ايشان را قبول؛ چون آنها مردند، فرزندان ديگر پيدا و پيروى پدران نموده كور و كر شدند، كه هر چند حق تعالى بوسيله انبيا عرض توبه فرمود قبول نمىكردند و در گمراهى و سركشى مىافزودند. وَ اللَّهُ بَصِيرٌ بِما يَعْمَلُونَ: و خداى تعالى بيناست به آنچه مىكنند، و مناسب آن پاداش رساند. آيه، مورد تهديد و وعيد است بر ايشان از عدم استمرار در توبه.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ حَسِبُوا أَلاَّ تَكُونَ فِتْنَةٌ فَعَمُوا وَ صَمُّوا ثُمَّ تابَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ ثُمَّ عَمُوا وَ صَمُّوا كَثِيرٌ مِنْهُمْ وَ اللَّهُ بَصِيرٌ بِما يَعْمَلُونَ (71)
ترجمه
و گمان كردند كه نمىباشد بلائى پس كور و كر شدند پس پذيرفت خدا توبه آنها را پس كور و كر شدند بسيارى از ايشان و خدا بينا است بآنچه مىكنند.
جلد 2 صفحه 249
تفسير
طائفه بنى اسرائيل بفريب شيطان مغرور شدند بآنكه خداوند آنها را در دنيا و آخرت مبتلا ببلا و عذاب نميفرمايد چون آنها از نسل انبيا هستند و پدرانشان از آنها شفاعت مىكنند چنانچه فعلا هم ديده ميشود بعضى از سادات ما هم گاهى اين فريب شيطان را ميخورند و آن طائفه باين جهت از ديدن معجزات انبيا و مشاهده حقائق دين آنها كور و از شنيدن احكام و مواعظ كر بودند يعنى ديدن و شنيدن بحال آنها اثرى نداشت و گفتهاند اين حال در آنها باقى بود تا زمان حضرت داود و سليمان (ع) كه موفق بتوبه شدند و خداوند توبه آنها را قبول فرمود و ثانيا در زمان حضرت عيسى و خاتم انبيا (ص) بحالت اوليّه عودت نمودند مگر عدّه كمى از آنها كه بآندو پيغمبر ايمان آوردند و در كافى از حضرت صادق (ع) نقل نموده كه اين گمان را كسانى كه در زمان پيغمبر (ص) بودند نمودند و بعد از رحلت آنحضرت كور و كر شدند و در زمان خلافت ظاهرى امير المؤمنين (ع) توبه نمودند و خداوند پذيرفت و پس از شهادت آنحضرت بسيارى از آنها بحالت اوليه عودت نمودند و بنظر حقير اين معنى مناسبتر با لفظ فتنه است زيرا ظاهر آن آزمايش است نه عذاب كه بشفاعت رفع شود و نيز انسب با لفظ كورى و كرى است زيرا منافقان اين امت منكر ولايت شدند و امير المؤمنين (ع) را نديده و نصوص ولايت را نشنيده گرفتند ولى بنى اسرائيل منكر نبوت انبياء سلف نبودند تا زمان حضرت داود و سليمان (ع) نهايت آنكه باحكام آنها عمل نمىنمودند و بر ارباب ذوق پوشيده نيست كه نسبت كورى و كرى بكسانى حسن دارد داده شود كه بهيچ وجه اثرى بر امرى مرتّب ننمايند نه اعتقادا و نه عملا و بنابر اين مراد از صاحبان گمان يهودان اين امت ميباشند ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ حَسِبُوا أَلاّ تَكُونَ فِتنَةٌ فَعَمُوا وَ صَمُّوا ثُمَّ تابَ اللّهُ عَلَيهِم ثُمَّ عَمُوا وَ صَمُّوا كَثِيرٌ مِنهُم وَ اللّهُ بَصِيرٌ بِما يَعمَلُونَ (71)
و گمان كردند اينکه تكذيب و قتل انبياء فتنه و فسادي و ابتلاء و عذابي براي آنها نيست پس كور شد چشم قلب آنها حق را نميديدند و كر شد گوش قلب آنها مواعظ و نصايح انبياء را نميشنيدند سپس بعد از اينكه بيدار و هوشيار شدند و گرفتار بلاها و دچار محنتها شدند توبه كردند خداوند توبه آنها را قبول فرمود سپس بسياري از آنها بهمان كوري و كري اولي برگشتند و خداوند بينا است بآنچه ميكنند.
جلد 6 - صفحه 431
وَ حَسِبُوا أَلّا تَكُونَ فِتنَةٌ گفتند افعال بر سه قسم است: يك قسم افعالي است که ثبات و تحقق و استقرار دارد مثل علم، يقين، تبين. جمله مفعول آنها بان مثقله که دلالت بر تحقق دارد گفته ميشود مثل وَ يَعلَمُونَ أَنَّ اللّهَ هُوَ الحَقُّ المُبِينُ نور آيه 25، و أَ لَم يَعلَم بِأَنَّ اللّهَ يَري علق آيه 14.
قسم دوم افعالي است که استقرار و ثباتي ندارد مثل طمع، خوف، رجاء بان مخففه تعبير ميشود مثل الَّذِي أَطمَعُ أَن يَغفِرَ لِي خَطِيئَتِي شعراء آيه 82، و تَخافُونَ أَن يَتَخَطَّفَكُمُ النّاسُ انفال آيه 26، و فَخَشِينا أَن يُرهِقَهُما طُغياناً وَ كُفراً كهف آيه 80.
قسم سوم اينكه تاب هر دو را دارد استقرار و عدم استقرار مثل ظن: زعم، حسبان. گاهي که بمعني تحقق و استقرار باشد بمثقله گفته ميشود و اگر بمعني عدم استقرار باشد بمخففه. لكن اينکه كلام تمام نيست و شعر بلا ضرورة و موارد نقض بسيار دارد مثل عَلِمَ أَن سَيَكُونُ مِنكُم مَرضي سوره آيه جواب دادند که اينکه بواسطه توسط سين است، باز نقض شد بآيه وَ أَن لَيسَ لِلإِنسانِ إِلّا ما سَعي نجم آيه 39، که واسطه ندارد جواب دادند که ليس فعل نيست حقيقة و تحقيق كلام اينست که تمام اينها بيوجه است و تخرص بغيب بلكه اگر مدخول آن جمله اسميه باشد بايد مثقله آورد و اگر جمله فعليه باشد ان ناصبه مخففه که جمله را بتأويل مصدر برد اي حسبوا عدم كون عملهم فتنة و مراد از فتنه عمل زشت و قبيح و فاسد است نظير آيه شريفه قُل هَل نُنَبِّئُكُم بِالأَخسَرِينَ أَعمالًا الَّذِينَ ضَلَّ سَعيُهُم فِي الحَياةِ الدُّنيا وَ هُم يَحسَبُونَ أَنَّهُم يُحسِنُونَ صُنعاً كهف آيه 103 و 104 و آيه شريفه وَ إِذا قِيلَ لَهُم لا تُفسِدُوا فِي الأَرضِ قالُوا إِنَّما نَحنُ مُصلِحُونَ بقره آيه 11.
فَعَمُوا وَ صَمُّوا همين نحو که بدن چشم و گوش دارد و بسا كور ميشود
جلد 6 - صفحه 432
و در چاه ضلالت ميافتد يا كر ميشود و كلمات را استماع نميكند همين نحو چشم قلب كور ميشود و حق را نميبيند و گوش قلب كر ميشود و مواعظ را درك نميكند چنانچه در آيه شريفه ميفرمايد صُمٌّ بُكمٌ عُميٌ فَهُم لا يَعقِلُونَ بقره آيه 171 ثُمَّ تابَ اللّهُ عَلَيهِم يعني پشيمان شدند و توبه كردند و خداوند قبول توبه فرمود و اينکه البته در ادوار مختلفه بوده چون يهود چنانچه كتب خود آنها شهادت ميدهد حالات بوقلمون داشتند يك زمان بقدري در شرك و كفر فرو ميرفتند که اسمي از تورات و موسي نبوده و گاهي سلطان مؤمنين پيدا ميشده و بفكر دين ميافتادند.
ثُمَّ عَمُوا وَ صَمُّوا باز دوره ديگري ميآمد بر ميگشتند بهمان شرك و كفر آبائي و اجدادي خود.
كثير منهم البته در ميان آنها انبياء و مؤمنين و صلحاء هم بودند لكن در اقليت و اكثريت با كفار بود چنانچه در تمام ادوار از زمان آدم تا كنون تا زمان ظهور حضرت مهدي عج اللّه تعالي فرجه اكثريت با كفار، فساق، فجار، احزاب شيطان بوده.
(اشكال)
وجه اينكه كثير مرفوع شده با اينكه بمقتضاي قاعده بايد منصوب باشد.
(جواب)
آنكه ممكن است بدل از واو جمع باشد که كساني که عموا و صموا هستند كثير از آنها هستند، و ممكن است خبر مبتداء محذوف باشد يعني ذو العمي و الصمم كثير از آنها است، و ممكن است فاعل عموا و صموا باشد بلغت اكلوني البراغيث، و وجه اول انسب است وَ اللّهُ بَصِيرٌ بِما يَعمَلُونَ معني واضح است.
433
برگزیده تفسیر نمونه
نکات آیه
۱- مواجه نشدن با آزمایشات الهى، پندار باطل بنى اسرائیل (و حسبوا الا تکون فتنة) «فتنة» مى تواند به معناى آزمون و نیز به معناى عذاب باشد، برداشت فوق بر اساس معنى اول است.
۲- همگانى بودن امتحان و آزمایشهاى الهى (و حسبوا الا تکون فتنة) سرزنش بنى اسرائیل بر باور نداشتن امتحان الهى، گویاى این حقیقت است که همه انسانها بدون استثنا مورد آزمایش قرار مى گیرند.
۳- اعتماد بنى اسرائیل بر حدس و گمان در بینشها و اندیشه هاى دینى (و حسبوا الا تکون فتنة)
۴- مصونیت از امتحان و عذاب الهى بر اثر انتساب به پیامبران و آیین ایشان، پندارى موهوم و بى اساس (إنّ الذین ءامنوا و الذین هادوا ... و حسبوا الا تکون فتنة) ارتباط این آیه با آیه ۶۹ مى رساند که آسودگى خاطر بنى اسرائیل از امتحان و عذاب الهى برخاسته از انتساب آنان به اسرائیل و دین یهود بوده است و جمله «حسبوا ...»، بیانگر پوچى این پندار مى باشد.
۵- بنى اسرائیل، مردمى مغرور به نژاد و دین خویش (لقد اخذنا میثق بنى اسرءیل ... و حسبوا الا تکون فتنة) بسیارى از مفسران برآنند که ریشه اعتقاد بنى اسرائیل (رهایى از آزمون و مجازات الهى) این بوده که آنان از نسل اسرائیل هستند و به یهودیت و یا نصرانیت منتسب مى باشند. آیه ۶۹ که مجرد انتساب به دین را کارساز در سعادت نمى دانست، مى تواند اشاره به این نظریه داشته باشد.
۶- بى پروایى بنى اسرائیل در شکستن پیمان الهى، تکذیب انبیا و کشتن آنان، برخاسته از باور آنان به مصونیت از عذاب (فریقاً کذبوا و فریقاً یقتلون. و حسبوا الا تکون فتنة)
۷- پندار رهایى از مجازات نقض میثاق و تکذیب و کشتن انبیا، از باورهاى بى اساس بنى اسرائیل (لقد اخذنا میثق بنى اسرءیل ... و حسبوا الا تکون فتنة) دربرداشت فوق «فتنة» به معناى عذاب گرفته شده است.
۸- پندار مصونیت از امتحان و عذاب الهى، از میان برنده حق شنوى و بصیرت دینى بنى اسرائیل (فعموا و صموا)
۹- تکذیب و قتل انبیا از سوى بنى اسرائیل مایه محرومیت آنان از حق شناسى و بینش دینى (فریقاً کذبوا و فریقاً یقتلون ... فعموا و صموا) جمله «عموا و صموا» علاوه بر اینکه متفرع بر جمله «حسبوا ...» است مى تواند متفرع بر جمله «فریقاً کذبوا ...» نیز باشد.
۱۰- تأثیر متقابل عملکرد و اندیشه در یکدیگر (فریقاً کذبوا و فریقاً یقتلون ... و حسبوا الا تکون فتنة فعموا و صموا) باور بنى اسرائیل بر اینکه مجازات نخواهند شد، موجب بى پروایى آنان در تکذیب و کشتن انبیا گردید. (تأثیر اندیشه در رفتار) و این کردار ناروا مایه کورى و کرى آنان شد. (تأثیر رفتار در اندیشه).
۱۱- گرایش بنى اسرائیل در برهه اى از زمان به رفتار پسندیده و اندیشه صحیح دینى (ثم تاب اللّه علیهم) چون آیات قبل رفتار ناپسند و نیز اندیشه هاى ناصحیح دینى بنى اسرائیل را بیان کرده بود، معلوم مى شود توبه آنان در هر دو جهت بوده است.
۱۲- توبه و بازگشت بنى اسرائیل به سوى خداوند در برهه اى تاریخ (ثم تاب اللّه علیهم) اهل لغت «توبه خدا بر بنده» را به توفیق بر توبه معنا کرده اند.
۱۳- خداوند پذیراى توبه بنى اسرائیل پس از پشیمانى آنان از رفتار ناپسند و واگذاشتن اندیشه هاى ناصحیح دینى (ثم تاب اللّه علیهم) موفق ساختن بندگان بر توبه، مستلزم قبول توبه آنان است.
۱۴- اصلاح بینش و بصیرت بنى اسرائیل پس از پذیرش توبه آنان (ثم تاب اللّه علیهم ثم عموا و صموا) کلمه «ثم» در جمله «ثم عموا و صموا» مى رساند که بنى اسرائیل پس از شمول رحمت الهى بر آنان و توبه به درگاه خداوند بصیرت از دست رفته خویش را بازیافتند، اگر چه در مرحله و زمان دیگر بصیرت خویش را از دست داده و به اعمال ناروا گرایش پیدا کردند.
۱۵- تفکر و بینش صحیح پرتویى از رحمت الهى (فعموا و صموا ثم تاب اللّه علیهم) در برداشت فوق توبه خداوند بر بنى اسرائیل به معناى گسترش رحمت الهى بر آنان گرفته شده است.
۱۶- امکان شمول رحمت و مغفرت الهى حتى بر جوامع منحط و آلوده به خون انبیا (فریقاً یقتلون ... فعموا و صموا ثم تاب اللّه علیهم)
۱۷- بسیارى از بنى اسرائیل با شکستن توبه بینش بازیافته خویش را از دست داده و به اعمال ناروا گراییدند. (فعموا و صموا ثم تاب اللّه علیهم ثم عموا و صموا ... و اللّه بصیر بماتعملون)
۱۸- توبه شکنى بسیارى از بنى اسرائیل (ثم تاب اللّه علیهم ثم عموا و صموا کثیر منهم)
۱۹- کثرت رهروان یک راه، دلیل حقانیت آن نیست. (ثم عموا و صموا کثیر منهم)
۲۰- برخوردارى گروهى از بنى اسرائیل بر اثر پایبندى به توبه خویش، از بینشها و نعمتهاى صحیح دینى (ثم عموا و صموا کثیر منهم)
۲۱- نظارت همه جانبه خداوند بر اعمال و رفتار بنى اسرائیل (و اللّه بصیر بماتعملون)
۲۲- تهدید الهى نسبت به تبهکاران بنى اسرائیل (ثم عموا و صموا کثیر منهم و اللّه بصیر بماتعملون) از اهداف بیان آگاهى خداوند به رفتار و اعمال تبهکاران، تهدید آنان به عذاب و مانند آن مى باشد.
۲۳- توجه به نظارت خداوند بر اعمال، زمینه پرهیز از تبهکارى و اعمال ناپسند (و اللّه بصیر بماتعملون) از اهداف بیان آگاهى خدا به اعمال و رفتار آدمیان، این است که آنان را متوجه نظارت دایمى خداوند کند تا شاید از اعمال ناروا پرهیز کنند.
۲۴- هشدار خداوند به بنى اسرائیلِ زمان پیامبر (ص)، نسبت به تکرار رفتار پیشینیان خویش (نقض میثاق تکذیب و قتل انبیا) (لقد اخذنا میثق بنى اسرءیل ... و اللّه بصیر بماتعملون) فعل مضارع «یعملون» على رغم ماضى آوردن فعل هاى گذشته «حسبوا»، «عموا و صموا» -، مى رساند که جمله «و اللّه بصیر ...» ناظر بر بنى اسرائیل زمان پیامبر (ص) نیز مى باشد.
موضوعات مرتبط
- اصلاح: زمینه اصلاح ۱۴
- اکثریت: ارزش اکثریت ۱۹
- امتحان: مصونیت از امتحان ۴
- انبیا: آثار تکذیب انبیا ۹ ; آثار قتل انبیا ۹ ; انتساب به انبیا ۴ ; تکذیب انبیا ۶ ; کیفر تکذیب انبیا ۷ ; کیفر قتل انبیا ۷
- بصیرت: زمینه بصیرت ۱۴ ; موانع بصیرت دینى ۸
- بنى اسرائیل: اصلاح بنى اسرائیل ۱۴ ; اکثریت بنى اسرائیل ۱۷، ۱۸ ; امتحان بنى اسرائیل ۸ ; بصیرت بنى اسرائیل ۱۴ ; بنى اسرائیل صدر اسلام ۲۴ ; بنى اسرائیل و تکذیب انبیا ۹، ۲۴ ; بنى اسرائیل و قتل انبیا ۶، ۷، ۹، ۲۴ ; تاریخ بنى اسرائیل ۱۱، ۱۲ ; تکبّر بنى اسرائیل ۵ ; توبه بنى اسرائیل ۱۲، ۱۳، ۱۴ ; توبه شکنى بنى اسرائیل ۱۷، ۱۸ ; تهدید بنى اسرائیل ۲۲ ; دین بنى اسرائیل ۵ ; رفتار بنى اسرائیل ۳، ۱۱ ; سیره بنى اسرائیل ۶ ; صالحان بنى اسرائیل ۲۰ ; ظن در بنى اسرائیل ۳ ; عقیده بنى اسرائیل ۱، ۳، ۶، ۷ ; عمل بنى اسرائیل ۲۱ ; عمل ناپسند بنى اسرائیل ۱۷ ; عهد شکنى بنى اسرائیل ۶، ۲۴ ; کرى بنى اسرائیل ۸ ; کورى بنى اسرائیل ۸ ; گرایش بنى اسرائیل ۱۱، ۱۷ ; محرومیّت بنى اسرائیل ۹ ; نژادپرستى بنى اسرائیل ۵ ; هشدار به بنى اسرائیل ۲۴
- تعقل: آثار تعقل ۱۰ ; زمینه تعقل صحیح ۲۰ ; منشأ تعقل صحیح ۱۵
- توبه: آثار توبه ۱۴ ; ارزش توبه ۲۰ ; توبه از تعقل ناپسند ۱۳ ; توبه از عمل ناپسند ۱۳ ; قبول توبه ۱۳
- جامعه: منحط ۱۶
- حق: ملاک حق ۱۹ ; موانع تشخیص حق ۹
- خدا: امتحان خدا ۱، ۴ ; تهدید خدا ۲۲ ; رحمت خدا ۱۵ ; عذاب خدا ۴ ; عمومیت آمرزش خدا ۱۶ ; عمومیت امتحان خدا ۲ ; عمومیت رحمت خدا ۱۶ ; مصونیت از امتحان خدا ۸ ; مصونیت از عذاب خدا ۶، ۸ ; نظات خدا ۲۱، ۲۳ ; هشدار خدا ۲۴
- ذکر: خدا ۲۳
- شنوایى: موانع شنوایى ۸
- عذاب: مصونیت از عذاب ۴ ; نجات از عذاب ۷
- عقیده: باطل ۱، ۴، ۶، ۷، ۸ ; منشأ عقیده صحیح ۱۵
- علم: و عمل ۲۳
- عمل: آثار عمل ۱۰ ; اجتناب از عمل ناپسند ۲۳
- عهدشکنى: کیفر عهدشکنى ۷
- متکبّران:۵
منابع