البقرة ٤١
ترجمه
البقرة ٤٠ | آیه ٤١ | البقرة ٤٢ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«مَآ أَنزَلْتُ»: آنچه فرستادهام. مراد قرآن است. «مُصَدِّقاً»: تصدیق کننده. حال (مَا) یا ضمیر (هُ) محذوف بعد از فعل (أَنْزَلْتُ) است (نگا: آلعمران / ). «لا تَشْتَرُوا»: مفروشید. مراد این است که عوض نکنید. «ثَمَناً»: پول. بها.
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
«41» وَ آمِنُوا بِما أَنْزَلْتُ مُصَدِّقاً لِما مَعَكُمْ وَ لا تَكُونُوا أَوَّلَ كافِرٍ بِهِ وَ لا تَشْتَرُوا بِآياتِي ثَمَناً قَلِيلًا وَ إِيَّايَ فَاتَّقُونِ
و به آنچه (از قرآن) نازل كردم، ايمان بياوريد كه تصديق مىكند آنچه را (از تورات) با شماست. و نخستين كافر به آن نباشيد و آيات مرا به بهاى ناچيز نفروشيد و تنها از من پروا كنيد.
«1». وسائل، ج 4، ص 110.
جلد 1 - صفحه 103
نکته ها
اين آيه خطاب به دانشمندان يهود مىفرمايد: قرآن، هماهنگ با بشاراتى است كه در تورات شماست. «1» شما دانشمندان، زمانى مبلغ و منتظر ظهور اسلام بوديد، اكنون پيشگامان كفر نشويد تا به پيروى از شما، ساير يهود از اسلام آوردن سر باز زنند، آيات الهى را به بهاى ناچيزِ رياست دنيا، نفروشيد و از خدا بترسيد.
پیام ها
1- اعتقادات صحيح مردم را قبول كنيم، تا آنان نيز سخن ما را بپذيرند. «مُصَدِّقاً لِما مَعَكُمْ»
2- وجود تحريف در بخشى از تورات و انجيل، مانع قبولى بخشهاى ديگر نيست. «مُصَدِّقاً لِما مَعَكُمْ»
3- انحراف علما، سبب انحراف ديگران مىشود. «وَ لا تَكُونُوا أَوَّلَ كافِرٍ»
4- رمز سكوت و كتمانهاى نابجاى دانشمندان، وابستگىهاى مادّى آنان است.
«وَ لا تَشْتَرُوا بِآياتِي ثَمَناً قَلِيلًا»
5- با توجّه به اينكه متاع دنيا قليل است، رسيدن به تمام منافع دنيا، ارزش يك لحظه انحراف را ندارد. «ثَمَناً قَلِيلًا»
6- به جاى نگرانىِ از دست دادن مال ومقام بايد از قهر خدا ترسيد. «إِيَّايَ فَاتَّقُونِ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ آمِنُوا بِما أَنْزَلْتُ مُصَدِّقاً لِما مَعَكُمْ وَ لا تَكُونُوا أَوَّلَ كافِرٍ بِهِ وَ لا تَشْتَرُوا بِآياتِي ثَمَناً قَلِيلاً وَ إِيَّايَ فَاتَّقُونِ (41)
چون امر به ايمان مقصود بالذات و عمده است در وفاء به عهود، و ساير مأمورات متفرع بر آن است؛ لذا خطاب فرمايد كه:
وَ آمِنُوا بِما أَنْزَلْتُ: و ايمان بياوريد (اى بنى اسرائيل) به آنچه نازل فرمودم كه قرآن مجيد است، مُصَدِّقاً لِما مَعَكُمْ: در حالتى كه تصديق كننده است مر آنچه را با شما مىباشد، يعنى تورات كه قرآن موافق آن است در وصف حضرت خاتم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم يا در توحيد و عدل و معتقدات حقه. پس تصديق به تورات آسمانى لازمهاش تصديق به قرآن است.
نكته: قيد به مصدّقيت قرآن نسبت به كتب سابقه، تنبيه است بر آنكه اتباع آن كتب منافى با ايمان نيست، بلكه موجب ايمان باشد، و لذا بر سبيل تعريض بعد از آن مىفرمايد: وَ لا تَكُونُوا أَوَّلَ كافِرٍ بِهِ: و نبوده باشيد اول كسانى كه كافر شدند به قرآن؛ يعنى واجب است بر شما اول كسى باشيد كه ايمان آورده است به قرآن؛ زيرا شما نظر در معجزات آن نمائيد و علم به شأن و مقام آن داريد، و مبشّر اين پيغمبر و كتابش بوديد پيش از بعثت اين پيغمبر و نزول كتابش. يا مباشيد از آن كسانى كه كافر شدهاند به آنچه با او است، زيرا هر كه ايمان نياورد به قرآن، حقيقتا ايمان نياورده است به آنچه مصدق آنست از تورات و انجيل. يا نباشيد اول سابق به كفر و پيشواى كفر كه مردمان به شما اقتدا كنند، در كفر به قرآن. يا نباشيد اول كافر و جاحد اوصاف پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كه اوصافش در كتاب شما مذكور است.
تفسير اثنا عشرى ج1 130
ً: و بدل نكنيد به آيات كتاب من كه تورات است، بها و ثمن اندك را. مراد علماى يهودند كه به سبب هدايا، احكام تورات و اوصاف پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را تغيير دادند؛ چنانچه از حضرت باقر عليه السّلام مروى است كه علماى يهود مانند
تفسير اثنا عشرى، ج1، ص: 130
كعب بن اشرف وحى بن اخطب هر ساله مرسومات از زراعات و ميوجات قوم مىگرفتند و هدايا از ملوك به آنها مىرسيد. ترسيدند كه تابع حضرت خاتم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم شوند، رسومات و هدايا از آنها قطع شود؛ لذا در مقام انكار برآمدند. حق تعالى فرمود: بدل نكنيد به مقابل آيات من ثمن اندك را. وَ إِيَّايَ فَاتَّقُونِ: و از من پس بيانديشيد در استبدال احكام كتاب سبحانى به حطام دنياى فانى.
تبصره: آيه شريفه شامل است اين امّت را كه اول كافر به احكام قرآن مباشيد، تا ديگران از شما تعليم و تأسى به شما كنند در مخالفت، و تبديل فرامين مقدس الهى را ننمائيد به سبب مال و منال دنيوى. و نيز آيه شريفه دالّ است بر تحريم گرفتن رشوه در احكام دينيه؛ زيرا امر از دو قسم خارج نيست. يا آنكه گرفتن رشوه در موردى است كه اظهار آن واجب است؛ و يا در امرى است كه اظهارش حرام مىباشد. در هر دو صورت گرفتن رشوه بر مخالفت حرام است، و حضرت امير المؤمنين عليه السّلام در حديثى به عمّار فرمايد: و امّا الرّشاء فى الاحكام فانّ ذلك الكفر باللّه العظيم «1». يعنى: و امّا رشوه گرفتن در احكام، پس به درستى كه آن كفر به خداى عظيم است.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ آمِنُوا بِما أَنْزَلْتُ مُصَدِّقاً لِما مَعَكُمْ وَ لا تَكُونُوا أَوَّلَ كافِرٍ بِهِ وَ لا تَشْتَرُوا بِآياتِي ثَمَناً قَلِيلاً وَ إِيَّايَ فَاتَّقُونِ (41)
ترجمه
و ايمان بياوريد بآنچه فرستادم كه تصديق كننده است آنچه را با شما است و نباشيد نخست منكر آن و مبادله منمائيد بآيتهاى من بهاى اندك را و از من بترسيد..
تفسير
مطلوب ايمان بقرآن است كه در آن ذكر شده است نبوت محمد (ص) و ولايت على (ع) و اولاد اطهارش با آنكه قرآن مصدق تورية است كه در آن هم اين دو امر ذكر شده بود و آنچه نهى شده است انكار قرآن است كه ملازم با انكار نبوت و ولايت است چون يهود مدينه انكار نمودند و خيانت كردند و گفتند ما ميدانيم محمد (ص) پيغمبر است و على (ع) وصى او است ولى شما دو نفر آندو نيستيد آندو بعد از پانصد سال ديگر مىآيند و گفتهاند اين آيه كنايه است از خداوند بآنها زيرا آنها بايد اول مؤمن بقرآن و محمد (ص) و على (ع) باشند نه اول كافر بآنها براى آنكه آنان معجزات باهرات را مشاهده نمودند و دقت و امتحان كردند و يقين براى ايشان حاصل شد بلكه بشارت ميدادند بظهور آنحضرت و منتظر فتوحات او بودند و در مجمع از حضرت باقر (ع) نقل نموده كه در تفسير اين آيه فرمود حى بن اخطب و كعب بن اشرف و ساير علماء يهود از قبل يهودان در هر سال موظف بودند و از آن ارتزاق مينمودند و باين جهت نميخواستند كه وظيفه آنها براى نبوت پيغمبر خاتم (ص) از بين برود لذا تغيير دادند آياتيرا كه در تورية بود كه در آنها ذكر آنحضرت و بيان صفات او شده بود و ثمنيكه خداوند در اين آيه شريفه ذكر فرموده است همان مقررى احبار يهود است.
نصح و تحذير شيخ مشايخ متأخرين مدار آسياى فقاهت ضرب المثل علم و
جلد 1 صفحه 70
زهادت حجة الفرقة الناجية و امين البارى مرتضى بن محمد امين الانصارى قدس اللّه تعالى اسراره كما نشر فى الافاق اثاره در كتاب مكاسب فرموده كه بايد طالب علم منقطع باشد از اسباب ظاهرى رزق از قبيل گرفتن وظائف و موقوفات مدارس و مراوده با اغنياء و تجار و علمائى كه نفعى ندارد مراوده با آنها جز گرفتن وجوهات از قبيل خمس و زكوة و رد مظالم از ايشان و جمع بين ادله كه دلالت دارد بر وجوب تفقه در دين و اجتهاد و ادله كه دلالت دارد بر وجوب اكتساب و ترك تحميل و كلّ شدن بر مردم كه موجب استحقاق لعن است بآنستكه بايد طلب علم متوكل بخدا باشد و خود را كل بر مردم ننمايد و تحصيل معاش از طريق حلال كند چنانچه امير المؤمنين (ع) براى بستان يهودى آبكشى مينمود و حضرت داود على نبينا و آله و عليه السلام چون در ابتدا امر از بيت المال ارتزاق مينمود خطاب از جانب رب الارباب رسيد كه تو خوب بنده هستى اگر از بيت المال ارتزاق ننمائى و بدست خود كار كنى لذا آنحضرت چهل روز گريه كرد تا خداوند آهن را براى او نرم فرمود و هر روز يك زره ميساخت و هزار درهم ميفروخت تا سيصد و شصت زره ساخت و مستغنى شد و ديگر از بيت المال ارتزاق نفرمود و از حضرت صادق (ع) روايت شده است كه نيست از ما كسيكه دنياى خود را براى آخرت خود ترك نمايد و نه كسيكه آخرت خود را براى دنياى خود ترك كند و عبادت هفتاد جزء دارد كه افضل آنها طلب حلال است و بنظر حقير اگر علماء و طلاب بتوانند از قبل مردم اعاشه ننمايند هم محترمترند هم راحتتر هم مواعظ و نصائحشان مؤثرتر است و هم اطمينان و وثوق مردم بايشان زيادتر هم اين خطرات كه براى علماء يهود روى داد براى ايشان روى نميدهد چون فروختن آيات الهى را بثمن قليل منحصر در تحريف و تغيير ظاهر آيه نيست بلكه اگر خداى نكرده براى خوش آمد مردم يك حكم خداوند را مطابق سليقه و توقع طرف معنى نمايند مشمول همين آيه خواهند بود پناه مىبرم بخدا اگر براى جلب توجه ظالمى حكم بغير ما انزل اللّه بدهند كه بنص آيات شريفه الهيه ظالم و فاسق و كافر ميشوند و همچنين است حال خطبا و اهل منبر اگر براى خوش آمد بانى و مستمع و آقا و وزير و امير باقتضاء مقام آيات الهى و اخبار ائمه اطهار را تفسير و تاويل نمايند و تغييرى در معنى ظاهر آن بدهند و مدح بىجا و ذم بىمورد از اشخاص بنمايند اگرچه مدح و ذم با مورد و محلش هم مطلقا حسنى ندارد زيرا اگر ممدوح حضور داشته باشد در صورت اهليت لابد باحيا است و
جلد 1 صفحه 71
خجل ميشود و هرچه باشد اسباب غرور و خود پسندى ميگردد و اگر مذموم غائب باشد مذمت او غيبت است و بدون مجوز شرعى حرام بلى مدح صالح در غياب و ذم قابل در حضور با شرائطش خوب است در هر حال منبر مقام رفيعى است كه جايگاه خلفاء و اولياء خدا و نواب ايشان است خيلى قبيح است كسيكه بهيچ وجه صلاحيت ندارد پاى بر عرشه منبر نهد و هرچه دلش ميخواهد بگويد و ملتزم بصحت و سقم آن نباشد و فقط منظورش تامين دنياى دنى باشد دروغ مطلقا حرام و از معاصى كبيره است چه رسد بآنكه كذب بخدا و رسول و ائمه اطهار باشد و اين زمان بقدرى رائج شده كه كمتر منبرى مىبينم كه خالى از آن باشد چون زحمت نمىكشند و ملاحظه تواريخ و سير را نمىنمايند و بكتب اخبار ائمه اطهار مراجعه نمىكنند در صورتى كه متون روايات خيلى مبكىتر و مؤثرتر است و خريدارى مىنمايند مانند آنخطيب كه امام (ع) در بارهاش فرمود رضاى مخلوق را بغضب خالق خريدارى نمودى و ميفروشند آيات خدا و اخبار ائمه اطهار را بثمن قليل و از خدا نميترسند و از علما شرم نميكنند اقلا يكى از كتب مقاتل را كه نسبتا معتبر باشد خوب است بخوانند بعد منبر بروند اگرچه انصاف آنستكه عمده تقصير با مردم است زيرا تا آنها اين طور نباشند كسى طالبشان نميشود يا بايد مطابق هواى نفس مردم سخنرانى و نقالى و لفاظى و بافندگى و آوازه خوانى بكنند و نامعقول داخل معقول و فلسفه شوند و بىمعرفت عرفان بافى نمايند يا بايد حليف بيت و رضيع ثدى دق كردند خداوند فرج امام زمان را برساند يا اسلام را شوكت دهد كه علما بتوانند امر به معروف و نهى از منكر كنند در هر حال خوب است آقايان خطبا و ذاكرين اين يك شعار بزرگ اسلام و مذهب شيعه را كه بزرگترين وسيله نجات اهل ايمان است و تا بحال بحمد اللّه تعالى باقى مانده از اين كدورات پاك نمايند كه خداى نكرده بواسطه بىعنايتى صاحبان حقيقيش از ميان نرود و رواجش زيادتر شود و فوائد و ثمراتش افزون گردد انشاء اللّه تعالى زبان درازى شد معذرت ميخواهم.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ آمِنُوا بِما أَنزَلتُ مُصَدِّقاً لِما مَعَكُم وَ لا تَكُونُوا أَوَّلَ كافِرٍ بِهِ وَ لا تَشتَرُوا بِآياتِي ثَمَناً قَلِيلاً وَ إِيّايَ فَاتَّقُونِ (41)
(و ايمان بياوريد بآنچه نازل نمودم «يعني قرآن» که تصديق كننده است مر آن چيزي را که با شما بوده «يعني تورات» و نبوده باشيد نخستين كسي که كافر باو باشد و آيات مرا به بهاي كم نفروشيد و از مخالفت من بپرهيزيد) مراد از ماء موصوله و بِما أَنزَلتُ قرآن مجيد و در لِما مَعَكُم تورات و ساير كتب وحي بني اسرائيل است، و تصديق قرآن از تورات و همچنين انجيل در اكثر آياتي که راجع باين قسمت است تصريح شده بلكه در بعضي آيات بكلمه مهيمنا تأكيد هم فرموده و همين آيات را جماعتي از يهود و نصاري در كتب خود برخ مسلمين كشيده که قرآن شما كتب ما را تصديق نموده و بر شماست که آنها را بپذيريد.
و اشكال ديگري هم متوجه اينکه آيات ميشود و آن اينکه است که در مواضعي از قرآن تصريحا و يا تلويحا دلالت دارد بر اينكه تورات و انجيل و ساير كتب يهود تحريف شده و ما در مجلد اول كلم الطيب«1» اينکه مطلب را از جهات بسياري اثبات نمودهايم، و ظاهر اينکه آيات با آن آيات منافات دارد زيرا با وصف تحريف چگونه ميتوان آنها را تصديق نمود!
و جواب اينکه است که اينکه آيات غايت دلالت آنها بر اينست که بعض از آنچه با اهل كتاب است قرآن تصديق ميكند و هيچ دلالت بر عموم ندارد و ميتوان از آيات ديگر استفاده نمود که مراد بشاراتي است که در تورات و انجيل بآمدن پيغمبر اسلام داده شده و ما در مجلد اول كلم الطيب بمقداري از اينکه
1- ص 162- 284 و 285- 300
جلد 2 - صفحه 13
بشارات اشاره نمودهايم«1».
بنا بر اينکه نه مسلمين را بتصديق همه آنچه در تورات و انجيل است ملزم ميكند و نه منافات بآيات ديگر دارد.
وَ لا تَكُونُوا أَوَّلَ كافِرٍ بِهِ اشكال شده که مشركين مكه قبل از يهود به پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم و كتاب او كافر شدند پس چگونه به يهود، اول كافر اطلاق شده! و وجوهي در جواب از اينکه اشكال گفتهاند و آنچه بتحقيق نزديكتر است اينکه است که جماعتي از يهود قبل از بعثت پيغمبر اسلام باهل مدينه بشارت ميدادند که بهمين نزديكي پيغمبري در مكّه ظاهر خواهد شد و بمدينه هجرت ميكند و دين او رواج و توسعه زيادي پيدا ميكند و اسم و صفات و خصوصيات او را بيان مينمودند، تا وقتي که پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم بمدينه هجرت فرمودند همين يهود رسالت او را انكار نمودند و گفتند اينکه آن كس که ما وصف او را ميگفتيم نيست، با اينكه نوع اهل مدينه انتظار داشتند که اينان باسلام سبقت ميگيرند اول كافر شدند، چنانچه در آيات ديگر نيز باين معني اشاره دارد مانند آيه شريفه وَ كانُوا مِن قَبلُ يَستَفتِحُونَ عَلَي الَّذِينَ كَفَرُوا فَلَمّا جاءَهُم ما عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ الآية«2» و آيه شريفه: الَّذِينَ آتَيناهُمُ الكِتابَ يَعرِفُونَهُ كَما يَعرِفُونَ أَبناءَهُم وَ إِنَّ فَرِيقاً مِنهُم لَيَكتُمُونَ الحَقَّ وَ هُم يَعلَمُونَ«3» و غير اينها از آيات ديگر.
و تفصيل اينکه مطلب در مجلد ششم بحار باب دوم صفحه 4 تا صفحه 57 مذكور است و وجه ديگر اينكه اول كافر بمعني اشدّ النّاس كفرا ميباشد چنانچه
1- ص 352- 359
[.....]
2- سورة البقرة آيه 89
3- سورة البقرة آيه 141
جلد 2 - صفحه 14
گفته ميشود اول كاذب يعني اشدّ النّاس كذبا و چون اعلي مرتبه كفر جحود است و يهود با اينكه حق بر آنها ظاهر بود و پيغمبر را ميشناختند انكار ورزيدند و نسبت باو كافر شدند پس اول كافرند چنانچه در آيه ديگر ميفرمايد:
وَ جَحَدُوا بِها وَ استَيقَنَتها أَنفُسُهُم«1» وَ لا تَشتَرُوا بِآياتِي ثَمَناً قَلِيلًا اينکه جمله هم نظير آيه شريفه است که در وصف منافقين گذشت أُولئِكَ الَّذِينَ اشتَرَوُا الضَّلالَةَ بِالهُدي يعني از آيات واضحه الهي و نشانههاي روشن و احكام و دستورات او براي منافع جزئي و كم ارزش دست برنداريد، چنانچه نوع اهل دنيا براي منافع مختصري دست از دين و شريعت بر ميدارند و سيره طايفه يهود که غرق مال دنيا و منافع مادي بوده و هستند چنين است.
وَ إِيّايَ فَاتَّقُونِ يعني از نافرماني من بپرهيزيد و ايّاي مفعول فعل مقدر است که كلمه فاتّقون دلالت بر آن دارد و كسره نون بر ياء متكلم محذوف دلالت دارد.
برگزیده تفسیر نمونه
اشاره
آیه 41
شأن نزول:
از امام باقر علیه السّلام چنین نقل شده که: «حیّی بن اخطب»
(1) در اینکه «عهد و پیمان خدا با یهود چه بوده» رجوع کنید به «تفسیر نمونه» ذیل آیه 83 و 84 سوره بقره و آیه 12 سوره مائده.
ج1، ص68
و «کعب ابن اشرف» و جمعی دیگر از یهود، هر سال مجلس میهمانی (پر زرق و برقی) از طرف یهودیان برای آنها ترتیب داده میشد، آنها حتی راضی نبودند که این منفعت کوچک به خاطر قیام پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و اله از میان برود، به این دلیل (و دلایل دیگر) آیات تورات را که در زمینه اوصاف پیامبر صلّی اللّه علیه و اله بود تحریف کردند، این همان «ثمن قلیل» و بهای کم است که قرآن در این آیه به آن اشاره میکند.
تفسیر:
سودپرستی یهود- نخست میفرماید: «به آیاتی که بر پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و اله نازل شده ایمان بیاورید، آیاتی که هماهنگ با اوصافی است که در تورات شما آمده است» (وَ آمِنُوا بِما أَنْزَلْتُ مُصَدِّقاً لِما مَعَکُمْ). اکنون که میبینید صفات این پیامبر و ویژگیهای قرآن کاملا منطبق بر بشاراتی است که در کتب آسمانی شما آمده و هماهنگی همه جانبه با آن دارد چرا به آن ایمان نمیآورید؟
سپس میگوید: «شما نخستین کسی نباشید به این کتاب آسمانی کفر میورزید و آن را انکار میکنید» (وَ لا تَکُونُوا أَوَّلَ کافِرٍ بِهِ).
یعنی اگر مشرکان و بتپرستان عرب، کافر شوند زیاد عجیب نیست، عجیب کفر و انکار شما است. چرا که اهل کتابید و در کتاب آسمانی شما این همه بشارات در باره ظهور چنین پیامبری داده شده! آری! بسیاری از یهودیان اصولا مردمی لجوجند، و اگر این لجاجت نبود باید آنها خیلی زودتر از دیگران ایمان آورده باشند.
در سومین جمله میگوید: «شما آیات مرا به بهای اندکی نفروشید» و آن را با یک میهمانی سالیانه معاوضه نکنید (وَ لا تَشْتَرُوا بِآیاتِی ثَمَناً قَلِیلًا).
و در چهارمین دستور میگوید: تنها از من بپرهیزید» (وَ إِیَّایَ فَاتَّقُونِ) از این نترسید که روزی شما قطع شود و از این نترسید که جمعی از متعصبان یهود بر ضد شما سران قیام کنند، تنها از من یعنی از مخالفت فرمان من بترسید.
نکات آیه
۱ - خداوند، فراخوان بنى اسرائیل به تصدیق قرآن و ایمان به آن (یبنى إسرائیل ... و ءامنوا بما أنزلت)
۲ - نازل کننده قرآن، خداوند است. (و ءامنوا بما أنزلت) مراد از «ما»ى موصوله در «بما انزلت» قرآن است.
۳ - ایمان به قرآن و کافر نشدن به آن، از عهدهاى خدا با بنى اسرائیل (أوفوا بعهدى ... و ءامنوا بما أنزلت)
۴ - قرآن تصدیق کننده حقانیت کتابهاى آسمانى بنى اسرائیل (تورات، انجیل و...) (ءامنوا بما أنزلت مصدقاً لما معکم) مراد از «ما»ى موصوله در «لما معکم»: کتابهاى آسمانى بنى اسرائیل است که تورات و انجیل از مصداقهاى بارز و مورد نظر آن مى باشد. تصدیق (مصدر مصدّقاً) نسبت دادن صدق و درستى به کسى یا چیزى است. بنابراین «مصدقاً لما معکم»; یعنى: قرآن کتابهاى آسمانى شما را، راست و درست مى داند و حقانیت آنها را تصدیق مى کند.
۵ - نزول قرآن از جانب خدا، دلیل ضرورت ایمان همگان به آن (ءامنوا بما أنزلت) هدف از آوردن «ما»ى موصوله و تبیین آن با جمله «أنزلت» به جاى قرآن و مانند آن، بیان علت حکم (لزوم ایمان) است; یعنى، چون قرآن را خداوند نازل کرده، باید بدان ایمان آورید.
۶ - قرآن دلیلى بر حقانیت تورات و انجیل* (مصدقاً لما معکم) تصدیق کتابهاى آسمانى از سوى قرآن، مى تواند به این معنا باشد که: نزول قرآن موجب شد اخبار و پیشگوییهاى آن کتابها مبنى بر آمدن قرآن، تحقق یابد. بنابراین نزول قرآن، مایه اثبات راستى و درستى آن کتابها شد.
۷ - خداوند، بنى اسرائیل (یهودیان و نصرانیان) را از انکار قرآن و کافر شدن به آن، بر حذر داشت. (و لاتکونوا أول کافر به) ضمیر در «به» مى تواند به «ما أنزلت» و یا به «ما معکم» برگردد. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است.
۸ - بنى اسرائیل در صورت کفر به قرآن، نکوهیده ترین و ناشایسته ترین کافران در پیشگاه خداوند خواهند بود. (و لاتکونوا أول کافر به) برداشت فوق مبتنى بر دو مقدمه روشن است: ۱ - «أول» بودن در جمله «و لاتکونوا ...» به اعتبار رتبه و منزلت است، نه به لحاظ زمان; ۲ - «أول» بودن قید توضیحى است، نه احترازى. بر این اساس جمله «و لاتکونوا ...»; یعنى، و به قرآن کافر نشوید که در این صورت اولین رتبه کفر از آن شما خواهد بود.
۹ - بنى اسرائیل با انکار قرآن، خود پیشتاز کفر به کتابهاى آسمانى خویش خواهند بود. (و لاتکونوا أول کافر به) برداشت فوق بر این اساس است که ضمیر در «به» به «ما معکم» برگردد. بنابراین جمله «و لاتکونوا ...» در ارتباط با جمله «ءامنوا بما أنزلت» چنین معنا مى شود: اى بنى اسرائیل! به قرآن ایمان آورید و از نخستین کسانى نباشید که به کتب آسمانى خود کافر مى شوند; یعنى، در صورت انکار قرآن کتابهاى آسمانى خود را انکار کرده اید.
۱۰ - دستیابى به متاع دنیا، از هدفهاى یهود و نصارا در کفر به قرآن و انکار حقایق تورات و انجیل (و لاتشتروا بأیتى ثمناً قلیلا) کلمه «آیاتى» علاوه بر قرآن، شامل حقایق بیان شده در تورات و انجیل نیز هست. گویا آوردن اسم ظاهر (آیاتى) به جاى ضمیر «به»، براى تأمین این هدف باشد. قابل ذکر است که چون سخن درباره ایمان به قرآن بود، مصداق مورد نظر براى «آیاتى» حقایقى از تورات و انجیل است که دلیل بر حقانیت قرآن مى باشد.
۱۱ - رسیدن به منافع دنیوى، از عوامل گرایش به کفر و انکار قرآن (و لاتشتروا بأیتى ثمناً قلیلا)
۱۲ - خداوند تنها مقامى که شایسته و بایسته ترسیدن و پروا داشتن است. (و إیّى فاتّقون) روشن است که پروا داشتن و ترسیدن از خدا، به لحاظ عذابها و کیفرهایى است که او براى خاطیان و گنهکاران مقرر فرموده است.
۱۳ - ایمان به قرآن و التزام به حقایق دیگر کتابهاى آسمانى، مایه مصون ماندن از عذابهاى الهى است. (و إیّى فاتّقون) «اتقاء» (مصدر اتقوا); یعنى: در اختیار گرفتن وسیله اى براى مصون ماندن از حادثه ها و مشکلاتى که آدمى از پیشامدن آنها در هراس است. بنابراین «فاتقون»; یعنى، براى مصون ماندن از عذابهاى الهى باید وسیله اى در اختیار داشته باشید. فرازهاى پیشین بیان مى دارد که آن وسیله: ایمان به قرآن و التزام به حقایق کتابهاى آسمانى است.
۱۴ - دین فروشى، مایه گرفتار شدن به عقوبتها و عذابهاى الهى است. (و لاتشتروا بأیتى ... و إیّى فاتقون)
۱۵ - نهراسیدن از پیامدهاى التزام به حقایق تورات و انجیل و ایمان به قرآن، از توصیه هاى خداوند به بنى اسرائیل (و لاتشتروا بأیتى ... و إیّى فاتقون) حصر در جمله «ایاى فاتقون» - پس از بیان لزوم ایمان و پرهیز از دین فروشى - به این اشاره دارد که: ایمان به قرآن و التزام به حقایق تورات و انجیل، ممکن است براى شما یهودیان و نصرانیان مشکلاتى را به همراه داشته باشد - که نباید از آنها در هراس باشید - و فقط از عذابهاى الهى بترسید.
۱۶ - هر ثمنى که در قبال دین فروشى به دست آید - هر چند فراوان هم باشد - حقیر و ناچیز است. (و لاتشتروا بأیتى ثمناً قلیلا) کلمه «قلیلا» قید توضیحى براى «ثمناً» است; یعنى، ثمنى که در مقابل از دست دادن آیات الهى باشد اندک است، هر چند به ظاهر کلان و فراوان به نظر آید.
۱۷ - پروا داشتن از خدا و نهراسیدن از غیر او، مستلزم ایمان به قرآن و پرهیز از دین فروشى است. (ءامنوا بما أنزلت ... و لاتشتروا بأیتى ثمناً قلیلا و إیّى فاتقون)
روایات و احادیث
۱۸ - از امام باقر(ع) روایت شده: «... کان حیى بن اخطب و کعب بن الاشرف و آخرون من الیهود لهم مأکلة على الیهود فى کل سنةفکرهوا بطلانها بأمر نبى (ص) فحرفوا لذلک آیات من التوراة فیها صفته و ذکره، فذلک الثمن الذى ارید فى الآیة;[۱] ... حیى بن اخطب و کعب بن اشرف و عده دیگرى از یهودیان مقررى سالانه داشتند که از یهود مى گرفتند و خوش نداشتند که به خاطر جریان پیامبر (ص) [و تثبیت رسالت آن حضرت] از آن مقررى محروم شوند و لذا آیاتى از تورات را که در آنها وصف و یاد رسول خدا(ص) بود تحریف کردند و این همان بهایى است که در آیه فوق ذکر شده است».
موضوعات مرتبط
- انجیل: دلایل حقانیت انجیل ۶
- ایمان: آثار ایمان به انجیل ۱۵; آثار ایمان به تورات ۱۵; آثار ایمان به قرآن ۱۳، ۱۵; آثار ایمان به کتب آسمانى ۱۳; ایمان به قرآن ۱، ۳، ۵; عوامل ایمان به قرآن ۱۷; متعلق ایمان ۱، ۳، ۵
- بنى اسرائیل: بنى اسرائیل و قرآن ۱، ۳، ۷، ۹; بنى اسرائیل و کتب آسمانى ۹; سرزنش بنى اسرائیل ۸; عهد خدا با بنى اسرائیل ۳; کفر بنى اسرائیل ۹; مسؤولیت بنى اسرائیل ۱، ۷، ۱۵
- ترس: ترس از خدا ۱۲; ترس از غیر خدا ۱۷; ترس پسندیده ۱۲; ترس ممنوع ۱۵
- تقوا: آثار تقوا ۱۷
- تورات: تحریف تورات ۱۸; دلایل حقانیت تورات ۶
- خدا: اختصاصات خدا ۱۲; افعال خدا ۲; اوامر خدا ۱; توصیه هاى خدا ۱۵; عذابهاى خدا ۱۳، ۱۴; عهد خدا ۳; نواهى خدا ۷
- دنیاطلبى: آثار دنیاطلبى ۱۱
- دین: آسیب شناسى دین ۱۱
- دین فروشى: آثار دین فروشى ۱۴; بهاى دین فروشى ۱۶; عوامل اجتناب از دین فروشى ۱۷
- عذاب: عوامل مصونیت از عذاب ۱۳; موجبات عذاب ۱۴
- قرآن: قرآن و انجیل ۴، ۶; قرآن و تورات ۴، ۶; قرآن و کتب آسمانى ۴; منشأ نزول قرآن ۲، ۵; نقش قرآن ۶
- کافران: بدترین کافران ۸
- کتب آسمانى: حقانیت کتب آسمانى ۴; فلسفه تکذیب کتب آسمانى ۱۰
- کفر: آثار کفر به قرآن ۸; اجتناب از کفر به قرآن ۷; فلسفه کفر به قرآن ۱۱; کفر به قرآن ۹; کفر به کتب آسمانى ۹
- محمّد(ص): محمّد(ص) در تورات ۱۸
- مسیحیان: دنیاطلبى مسیحیان ۱۰; مسؤولیت مسیحیان ۷; مسیحیان و انجیل ۱۰; مسیحیان و تورات ۱۰; مسیحیان و قرآن ۷، ۱۰
- یهود: دنیاطلبى یهود ۱۰; مسؤولیت یهود ۷; یهود و انجیل ۱۰; یهود و تورات ۱۰; یهود و قرآن ۷، ۱۰
منابع
- ↑ مجمع البیان، ج ۱، ص ۲۱۰; نورالثقلین، ج ۱- ، ص ۷۳، ح ۱۶۴.