ریشه وتر
تکرار در قرآن: ۳(بار)
قاموس قرآن
فرد. مقابل شَفْعْ و زوج [فجر:1-3]. قسم به فجر و شبهاى ده گانه و قسم به جفت و طاق. «وتر» در آيه به فتح واو و كسر آن خوانده شده و هر دو به يك معنى است. در مجمع فرموده: اصل آن به معنى قطع است فرد را از آن وتر گويند كه از غير قطع شده و تنها مانده است. * [محمّد:35]. وتر در آن به معنى نقص است «وَتَرَ مالَهُ وَ حَقَهُ: نَقَصَهُ اِيَّاهُ» در جوامع الجامع فرموده: آن از «وَتَرْتُ الرَّجُلَ» است يعنى از او كسى را كشتم و در واقع آن است كه كه او را از مال يا كسانش تنها گذاشتم و جدا كردم از رسول خدا«صلى الله عليه واله» منقول است «مَنْ فانَهُ صَلوةُ الْعَصْرِ فَكَاَنَّما وَتَرَ اَهْلَهُ وَ مالَهُ» هر كه نماز عصر از او فوت شود گويى از اهل ومالش تنها مانده است معنى آيه چنين مىشود: خدا با شماست و اعمال شما را تنها و بى ثواب نمى گذارد. عمل بى ثواب عمل تنها مانده است چه تعبير شگفتى!!!. [مؤمنون:44]. تَتْرى در اصل وَتْرى است با واو، الف آن براى تأنيث مىباشد زيرا رسل به اعتبار جماعت مونث است (كشاف و بيضاوى) وَتتْرى به معنى پى درپى است يعنى فردى بعد از فردى معنى آيه: سپس پيامبران خود را پشت سرهم فرستاديم هر وقت با متى پيامبرشان آمد تكذيبش كردند. در مصباح گفته: «جاءوُ اَتتْرى اَىْ مُتَتابِعينَ وَتْراً بَعْدَوَتْرٍ» در نهج البلاغه خطبه 163 در باره طاووس فرموده: «وَقَدْينحَسِرُمَنْ ريشِهِ وَيَعْرى مِنْ لِباسِهِ فَيَسْقُطُ تَتْرى وَ يَنْبُتُ تِباعاً» گاهى ازپرهايش كنار و از لباسش عريان مىشود پرهايش پى درپى مىافتد و پشت سر آن مىرويد. در اقرب الموارد گويد: صحيح آن است: تواتر بين اشياء در صورتى صادق است كه ميان آنها مهلتى و فترتى بوده باشد و اگر متصل باشند آن را مداركه گويند. على هذا لفظ «تَتْراى» مفيد آن است كه ميان پيامبران زمانهايى فاصله بوده است و «تترى» را تنوين «تَتْراً» و با الف «تَتْرا» هر دو خواندهاند.
ریشههای نزدیک مکانی
کلمات مشتق شده در قرآن
کلمه | تعداد تکرار در قرآن |
---|---|
تَتْرَى | ۱ |
يَتِرَکُمْ | ۱ |
الْوَتْرِ | ۱ |