الكهف ٤٠
ترجمه
الكهف ٣٩ | آیه ٤٠ | الكهف ٤١ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«حُسْبَاناً»: مصدر است و به معنی اسم مفعول، یعنی محسوب است و مراد از آن هر نوع بلا و عذاب مقدّر است. هلاک و نابودی. یا این که جمع (حُسْبَانَة) به معنی صاعِقَة است. «صَعیداً»: سرزمین. خاک روی زمین. «زَلَقاً»: مصدر است و در معنی اسم فاعل به کار رفته است، به معنی: صاف و صوف. لخت. لغزنده. گِل و لای.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۳۲ - ۴۶ سوره كهف
- مثلى بيانگر حال دنيا طلبان كه به مالكيت كاذب خوددل بسته اند
- فخر فروشى وتكبر ثروتمند غافل در برابر رفيق مؤ من خود
- آدمى بالفطرة به چيزى كه آن را باقى وماندگار بدانددل مى بندد
- توانگر غافل از خدا، را محق وشايسته برخوردارى وتنعم مى داند حتى در قيامت !
- توضيح جواب رفيق مؤ من آن مرد توانگر مغرور، به او
- وجه اينكه مرد فقير در جمله : ((اكفرت بالذى خلقك (( رفيق توانگر خود را كافر خواند
- زمام همه امور بدست خدا است
- معناى اينكه خداوند ((خير ثوابا وخير عقبا(( است
- مثلى ديگر براى بيان حقيقت زندگى دنيا وزينت هاى سريعالزوال
- مراد از ((باقيات صالحات (( در آيه شريفه
نکات آیه
۱- مرد مؤمن، با اظهار امیدبه پروردگار خویش، نعمتى برتر از بوستان ثروت مند مغرور را آرزو کرد. (فعسى ربّى أن یؤتین خیرًا من جنّتک)
۲- مؤمن، به آینده و پایانى بهتر از امکانات مادّى دنیاداران، امیدوار است. (فعسى ربّى أن یؤتین خیرًا) منظور مرد مؤمن از «عسى ربّى...» ممکن است انتظار ثواب آخرت باشد. ترک آرزوى اولاد بیشتر و نیز جمله «هنالک الولایة للّه» و عبارت «خیر عقباً» در آیه چهل و چهارم، این معنا را محتمل مى سازد.
۳- ربوبیّت پروردگار، مقتضى سلب نعمت از فخر فروشان و مشرکان دل بسته به دنیا واعطاى نعمتى افزون تر به موحدان است، (فعسى ربّى أن یؤتین خیرًا من جنّتک و یرسل علیها حسبانًا من السماء)
۴- خواست خداوند و نه استحقاق شحص، اساس برخوردارى انسان از نعمت هاى الهى است. (فعسى ربّى أن یؤتین خیرًا من جنّتک) واژه «عسى» نشان دهنده امیدوارى است و این اظهار امیدوارى، در قبال قاطعیت ثروت مند مغرور به شایستگى و استحقاق خویش است که گفت: «لئن رُددت إلى ربّى لأجدنّ خیراً».
۵- امکانات مادّى دنیا، ناپایدار و در معرض زوال و نابودى است. (فعسى ربّى أن ... یرسل علیها حسبانًا من السماء)
۶- تبدیل شدن بوستان هاى زیبا و حاصل خیز، به کویرى خشک و بى حاصل، با عذاب الهى، در نتیجه کفر و فخر و مباهات به دیگران، امرى ممکن است. (فعسى ربّى ... یرسل علیها حسبانًا من السماء فتصبح صعیدًا زلقًا) «صعید» یعنى، روى زمین و «زلق» یعنى، بدون گیاه.
۷- امکان زوال نعمت هاى مادّى، هشدارى به دنیاگرایان مغرور است. (یرسل علیها حسبانًا من السماء فتصبح صعیدًا زلقًا)
۸- نزول عذاب الهى، مبتنى بر محاسبه و سنجش است. (یرسل علیها حسبانًا من السماء) «حسبان» به معناى «حساب» و نیز به معناى «آتش و عذاب» آمده است. اگر به معناى حساب باشد، در آیه شریف، کنایه از عذاب است. استعمال کلمه «حسبان» در کنایه از عذاب، مى تواند به جهت سنجیده و دقیق بودن عذاب و تقدیر آن از جانب خداوند باشد.
۹- آرزوى سلب نعمت از کافرانى که بر مؤمنان فخرفروشى مى کنند، آرزویى شایسته و مطلوب است. (فعسى ربّى أن ... یرسل علیها حسبانًا)
۱۰- سرسبزى یا بى حاصلى زمین، به خواست خدا و اراده او است. (فعسى ربّى أن ... یرسل علیها حسبانًا)
موضوعات مرتبط
- آرزو: آرزوى پسندیده ۹; آرزوى سلب نعمت از فخرفروشان ۹; آرزوى سلب نعمت از کافران ۹; آرزوى نعمت ۱
- امیدوارى: امیدوارى به حُسن فرجام ۲
- باغدار متکبر: امیدوارى همنشین باغدار متکبر ۱; قصه باغدار متکبر ۱
- باغها: تبدیل باغها به بیابان ۶
- تفاخر: آثار تفاخر ۶
- خدا: آثار اراده خدا ۱۰; آثار ربوبیت خدا ۳; آثار مشیت خدا ۴، ۱۰; عذابهاى خدا ۶; قانونمندى عذابهاى خدا ۸
- دنیاطلبان: هشدار به دنیاطلبان ۷
- زمین: منشأ بى حاصلى زمین ۱۰; منشأ سرسبزى زمین ۱۰
- فخرفروشان: محرومیت فخرفروشان ۳
- کفر: آثار کفر ۶
- مؤمنان: امیدوارى مؤمنان ۲
- متکبران: هشدار به متکبران ۷
- مشرکان: دنیاطلبى مشرکان ۳; محرومیت مشرکان ۳
- موحدان: ازدیاد نعمت بر موحدان ۳
- نعمت: امکان سلب نعمت ۶، ۷; محرومان از نعمت ۳; مشمولان نعمت ۳; ملاک نعمت ۴; ناپایدارى نعمت هاى دنیوى ۵