يونس ٢٢
کپی متن آیه |
---|
هُوَ الَّذِي يُسَيِّرُکُمْ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ حَتَّى إِذَا کُنْتُمْ فِي الْفُلْکِ وَ جَرَيْنَ بِهِمْ بِرِيحٍ طَيِّبَةٍ وَ فَرِحُوا بِهَا جَاءَتْهَا رِيحٌ عَاصِفٌ وَ جَاءَهُمُ الْمَوْجُ مِنْ کُلِ مَکَانٍ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ أُحِيطَ بِهِمْ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ لَئِنْ أَنْجَيْتَنَا مِنْ هٰذِهِ لَنَکُونَنَ مِنَ الشَّاکِرِينَ |
ترجمه
يونس ٢١ | آیه ٢٢ | يونس ٢٣ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«یُسَیِّرُکُمْ»: به سیر و حرکتتان میاندازد. شما را راه میبرد. «الْفُلْکِ»: کشتی. کشتیها. مفرد و مثنّی و جمع و مذکّر و مؤنّث در آن یکسان است. «جَرَیْنَ بِهِمْ»: کشتیها سرنشینان خود را حرکت میدهند و میبرند. «بِرِیحٍ طَیِّبَةِ»: با باد موافق. با باد شرطه. «عَاصِفٌ»: مخرّب و توفنده. صفت (ریحٌ) است. علّت ذکر آن به صورت مذکّر، سه چیز میتواند باشد: واژه (ریح) مذکّر هم بشمار آمده باشد. (عاصف) صفت اختصاصی (ریح) است و مانند حائض نیازی به فارق ندارد. (عاصف) مانند (تامِر) و (لابِن) از باب نسب، و به معنی (ذاتُ عَصْفٍ) باشد که مذکّر و مؤنّث در آن یکسان است. «أُحِیطَ بِهِمْ»: احاطه شدهاند. یعنی مرگ و نابودی همه جوانب را بر آنان گرفته است. «الدِّینَ»: دین و آئین. طاعت و عبادت و انقیاد. «مِنْ هذِهِ»: از این حال. مرجع اسم اشاره، حال محذوف است که مؤنّث است.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۱۵ - ۲۵ سوره يونس
- چرا مشركان به پیامبر «ص» گفتند: «قرآنى ديگر بياور، يا اين قرآن را تبديل كن»
- پيامبر «ص»، اختيارى در تعويض و تبديل قرآن ندارد
- ظلمى بالاتر از افترا بستن به خدا يا تكذيب آيات او نيست
- مبنای عقايد بت پرستان درباره بت ها و ردّ پندارهای باطل آنان
- پيدايش اختلاف در ميان مردم، و به وجود آمدن دو راه «هدايت» و «ضلالت»
- اقوال مفسران، در ذيل آيه شريفه: «وَ مَا كَانَ النَّاسُ إلّا أُمّة وَاحِدَة فَاختَلَفُوا...»
- شرحى در مورد مكر و حیله مشركان، در آيات خدا
- معناى دعوت خداى تعالى، از بندگانش، به سوی «دارالسلام»
- وجه نامگذاری بهشت به «دارالسلام»
- بحث روايتى:(روایاتی ذیل آیات گذشته)
تفسیر نور (محسن قرائتی)
هُوَ الَّذِي يُسَيِّرُكُمْ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ حَتَّى إِذا كُنْتُمْ فِي الْفُلْكِ وَ جَرَيْنَ بِهِمْ بِرِيحٍ طَيِّبَةٍ وَ فَرِحُوا بِها جاءَتْها رِيحٌ عاصِفٌ وَ جاءَهُمُ الْمَوْجُ مِنْ كُلِّ مَكانٍ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ أُحِيطَ بِهِمْ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ لَئِنْ أَنْجَيْتَنا مِنْ هذِهِ لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ «22»
او كسى است كه شما را در خشكى و دريا سير مىدهد، تا آنگاه كه در كشتى باشيد و بادى موافق، كشتىها را به جريان در آورد و بدين وسيله خوشحال شوند، ناگهان تندبادى آيد و موج از هر سو سراغشان آيد و گمان برند كه در محاصرهى بلا گرفتارند، (در اين هنگام) خداوند را با اخلاص عقيده مىخوانند (و مىگويند:) اگر ما را از اين خطر نجات دهى، قطعاً از شاكران خواهيم بود.
«1». تفاسير صافى، فىظلالالقرآن و كبيرفخررازى.
جلد 3 - صفحه 556
نکته ها
آلوسى و مراغى در تفاسير خود، آوردهاند كه شيعيان هنگام خطر، امامان خود را صدا مىزنند، در حالى كه مشركان در وقت خطر خدا را صدا مىكنند!! غافل از آنكه توسّل به امام معصوم شهيد كه به گفتهى قرآن زنده است، با توسّل به بت فرق دارد.
پیام ها
1- قوانينِ حاكم بر طبيعت، مخلوق ومحكوم خداوند است. «هُوَ الَّذِي يُسَيِّرُكُمْ»
2- كارهاى انسان، به خدا هم نسبت داده مىشود، چون قدرت از اوست. با آنكه سِير، عمل انسان است، «فَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ»، امّا مىفرمايد: «هُوَ الَّذِي يُسَيِّرُكُمْ»
3- انسان هر چه هم پيشرفت كند، از گزند حوادث طبيعى درامان نيست. «جاءَتْها رِيحٌ عاصِفٌ»
4- مرفّهان نپندارند كه پيوسته در رفاه خواهند بود. «فَرِحُوا بِها، أُحِيطَ بِهِمْ»
5- حوادث طبيعى، غرور و تكبّر انسان را برطرف ساخته، او را در برابر خداوند خاضع مىسازد. «دَعَوُا اللَّهَ»
6- هنگام خطر، فطرت انسان به يك مبدأ نجات متوجّه مىشود. «دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ»
7- ايمان و اخلاص بايد دائمى باشد، نه موسمى و به هنگام احساس خطر.
«أُحِيطَ بِهِمْ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ»
8- انسان در هنگامهى خطر قول مىدهد، ولى به رفاه كه رسيد غافل مىشود.
«لَئِنْ أَنْجَيْتَنا»
9- ناسپاسى و كفران نعمتها، يكى از زمينههاى بروز سختى و عذاب است.
«لَئِنْ أَنْجَيْتَنا مِنْ هذِهِ لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
هُوَ الَّذِي يُسَيِّرُكُمْ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ حَتَّى إِذا كُنْتُمْ فِي الْفُلْكِ وَ جَرَيْنَ بِهِمْ بِرِيحٍ طَيِّبَةٍ وَ فَرِحُوا بِها جاءَتْها رِيحٌ عاصِفٌ وَ جاءَهُمُ الْمَوْجُ مِنْ كُلِّ مَكانٍ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ أُحِيطَ بِهِمْ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ لَئِنْ أَنْجَيْتَنا مِنْ هذِهِ لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ «22»
بعد از آن شمهاى از نعم خود را تذكر فرمايد:
هُوَ الَّذِي يُسَيِّرُكُمْ: ذات مستحق ستايش و پرستش آن ذاتى است كه سير مىدهد شما را، يعنى تمكين و قدرت مىدهد شما را به وسيله جوارح و آلات در قطع مسافت شما و راه پيمودن. فِي الْبَرِّ: در خشكى بر پشت حيوانات مانند اسب و شتر و غيره از مراكب جديده. وَ الْبَحْرِ: و در دريا به سوارى در كشتى و بلم و طراده و مراكب بحرى. حَتَّى إِذا كُنْتُمْ فِي الْفُلْكِ: تا چون باشيد در
ج5، ص 289
كشتى. وَ جَرَيْنَ بِهِمْ: و روان شود كشتيها با آنانكه در اويند. بِرِيحٍ طَيِّبَةٍ: به بادى خوش كه نرم وزد.
نكته- فايده عدول از خطاب به غيبت مبالغه است، يعنى گوئيا اين صورت تذكرهاى است مر غير مخاطبان را نيز، تا متعجب شوند از احوال اين قوم كه در كشتى نشستهاند و آن كشتى به بادى كه بقدر صلاح آن است مىوزد و مىرود. وَ فَرِحُوا بِها: و خوشحال شدند به آن باد ملايم به سبب آنكه مىرساند ايشان را به مقصودشان؛ يا مسرور شدند به كشتى به جهت بردن ايشان و متاعشان. جاءَتْها رِيحٌ عاصِفٌ: (جواب قوله: حَتَّى إِذا كُنْتُمْ فِي الْفُلْكِ) يعنى در آن هنگام كه در كشتى سوار بوديد ناگهان آمد آن كشتى را باد تند خوفناك. وَ جاءَهُمُ الْمَوْجُ مِنْ كُلِّ مَكانٍ: و آمد ايشان را موجهاى عظيمه و تلاطم دريا از تمام اطراف. وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ أُحِيطَ بِهِمْ: و يقين نمودند كه ايشان نزديك شدند هلاكت را، يا غالب شد گمان ايشان كه بزودى هلاك و غرق شوند به سبب احاطه شدن امواج به ايشان و اضطراب دريا. نزد اين شدائد و اهوال، دَعَوُا اللَّهَ: خواندند خدا را و ملتجى شدند به درگاه او. مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ: بر وجه اخلاص در اعتقاد به جهت كشف غم و نجات از خطر، و هيچ توجهى به اوثان و اصنام ندارند، به سبب علم ايشان به اين كه بتان در چنين حال فايده نخواهند داشت، لذا از تمام ما سوى قطع اميد نموده متوجه ذات احديت حق سبحانه و تعالى شده و گويند: لَئِنْ أَنْجَيْتَنا مِنْ هذِهِ: اگر هر آينه نجات دهى ما را اى پروردگار ما از اين شدت و محنت. لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ: هر آينه البته البته مىباشيم از شكر گزاران و سپاسدارندگان و از جمله آنانكه شكر نمايند بر نعم و عطاى تو.
تبصره- يكى از شواهد و آيات داله بر ذات صانع عالم، توجه نفس است در محل هلاكت و غايت نااميدى به ذاتى كه فرياد رس و كمال اميدوارى به او باشد؛ چنانچه احتجاج حضرت صادق عليه السّلام با آن زنديق بدين طريق است كه فرمايد: آيا كشتى سوار شدى؟ گويد: بلى. فرمايد: آيا هرگز كشتى شكسته و در شرف غرق شدى؟ گويد: بلى. حضرت فرمايد: آيا در آن اضطراب و خطر تعلق دارد قلب تو كه شيئى از اشياء قادر باشد بر نجات و خلاصى تو از
ج5، ص 290
اين ورطه؟ گويد: بلى. حضرت فرمود: همان، ذات احديت الهى است كه قادر باشد بر نجات در وقتى كه هيچ منجى نباشد، و قادر است بر فرياد رسى زمانى كه هيچ فرياد رسى نيست.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ إِذا أَذَقْنَا النَّاسَ رَحْمَةً مِنْ بَعْدِ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُمْ إِذا لَهُمْ مَكْرٌ فِي آياتِنا قُلِ اللَّهُ أَسْرَعُ مَكْراً إِنَّ رُسُلَنا يَكْتُبُونَ ما تَمْكُرُونَ «21» هُوَ الَّذِي يُسَيِّرُكُمْ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ حَتَّى إِذا كُنْتُمْ فِي الْفُلْكِ وَ جَرَيْنَ بِهِمْ بِرِيحٍ طَيِّبَةٍ وَ فَرِحُوا بِها جاءَتْها رِيحٌ عاصِفٌ وَ جاءَهُمُ الْمَوْجُ مِنْ كُلِّ مَكانٍ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ أُحِيطَ بِهِمْ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ لَئِنْ أَنْجَيْتَنا مِنْ هذِهِ لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ «22» فَلَمَّا أَنْجاهُمْ إِذا هُمْ يَبْغُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّما بَغْيُكُمْ عَلى أَنْفُسِكُمْ مَتاعَ الْحَياةِ الدُّنْيا ثُمَّ إِلَيْنا مَرْجِعُكُمْ فَنُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ «23»
ترجمه
و چون بچشانيم مردم را رحمتى بعد از سختى كه برسد آنها را ناگاه مريشان راست مكرى در آيتهاى ما بگو خدا زود مكر تر است بدرستى كه فرستادگان ما مينويسند آنچه را مكر ميكنيد
او است كه سير ميدهد شما را در بيابان و دريا تا وقتى كه باشيد در كشتيها و جارى شوند با مردم به بادى خوش و شادمان شوند بآن بيايد آنها را بادى سخت و بيايد ايشانرا موج از هر جاى و پندارند كه احاطه كرده شد بآنها خوانند خدا را خالص كنندگان براى او دين را كه اگر نجات دهى ما را از اين هر آينه باشيم از شكر گذاران
پس چون نجات دادشان ناگاه آنها ستم ميكنند در زمين بنا حقّ اى مردمان جز اين نيست كه ستم شما بر خودتان است بهره زندگى دنيا است پس بسوى ما است بازگشت شما پس آگاه گردانيم شما را بآنچه بوديد كه ميكرديد.
تفسير
يكى از وظائف حتميّه انسان آنستكه پس از برخوردارى از نعمت منعم مخصوصا بعد از عسرت و محنت شكر گذار و فرمانبردار شود ولى رويّه اهل كفر و نفاق كاملا بر خلاف اين بوده و هست لذا پس از قحطى چند ساله چون خداوند بواسطه وجود پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم باران رحمت خود را بر آنها نازل فرمود در مقام مكر و
جلد 3 صفحه 13
خدعه با آنحضرت بر آمدند بانواع حيل و منكر آيات الهى شدند لذا خداوند امر فرمود به پيغمبر خود كه بآنها گوشزد كند كه جزاى مكر شما قبلا در علم الهى گذشته است پس سرعت خداوند در تدبير مجازات مكر شما بيشتر است و پوشيده بر او نيست كيدهاى مخفى شما نويسندگان اعمال بندگان كه فرستادگان خدايند از ملائكه همه را ثبت مينمايند و پاداش آنها بشما خواهد رسيد يك نمونه واضح براى اين رويّه غير مرضيّه شما آنستكه خداوند شما را قادر بر تهيّه وسائل مسافرت خشكى و دريا فرموده و ميفرمايد ولى شما وقتى در كشتيها مىنشينيد و باد خوش ملايم با طبع شما و موافق حركت كشتى ميوزد و بوسيله آن كشتيها با مردميكه در آنها نشستهاند بجانب مقصود حركت ميكنند و خوشحال ميشوند بآن باد كسى بياد خدا نيست تا آنزمان كه باد شديد مخالف وزيدن گيرد و امواج مختلف بآنها رو آورد و كسانيكه در كشتيها هستند تصوّر نمايند كه در گرداب هلاك واقع شدند بياد خدا مىآيند و از توجّه به بتها و هر وسيلهاى غير از او صرف نظر ميكنند و با اخلاص از خداوند نجات خودشان را ميطلبند و متعهّد ميشوند كه ديگر پيرامون معاصى و ناسپاسى نگردند و چون خداوند دعوت آنها را اجابت فرمود و از گرداب نجات يافتند باز عهد خودشان را فراموش ميكنند و بدون حقّ در ملك خداوند فساد مينمايند غافل از آنكه ضرر فساد آنها راجع بخودشان خواهد شد و بدستگاه الهى ضررى نميرسد اگر منفعت دنيوى موهومى هم باشد موقت و حقير است و بالاخره بازگشت همه بخدا است و بايد جزاى اعمال خودشان را در پيشگاه حضرت احديّت مشاهده نمايند و كلمه متاع به نصب نيز قرائت شده است و بنابراين مفعول يمتّعون محذوف است و بنابر قرائت رفع خبر بعد از خبر است براى بغيكم و خبر اوّل على انفسكم است و اينكه از جمله جرين بهم ببعد عدول از خطاب به غيبت شده است براى تفنّن در عبارت و مبالغه در تعجّب از حال و تعميم در حكايت است و اين دليل بر فطرى و ارتكازى بودن توحيد است در بشر كه در موقع شدّت و حاجت بروز ميكند و در وقت غفلت و شهوت مستور ميگردد و عيّاشى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه فرمود سه چيز است كه بصاحبش بر ميگردد خلف عهد و تعدّى و مكر و اين آيه را تلاوت فرمود و در مجمع جمله جاء تهاريح عاصف را جواب اذا كنتم فى الفلك و جمله دعوا اللّه را جواب و ظنّوا
جلد 3 صفحه 14
انّهم دانسته و بنابراين تقدير كلام و اذا ظنّوا دعوا اللّه است و اللّه اعلم.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
هُوَ الَّذِي يُسَيِّرُكُم فِي البَرِّ وَ البَحرِ حَتّي إِذا كُنتُم فِي الفُلكِ وَ جَرَينَ بِهِم بِرِيحٍ طَيِّبَةٍ وَ فَرِحُوا بِها جاءَتها رِيحٌ عاصِفٌ وَ جاءَهُمُ المَوجُ مِن كُلِّ مَكانٍ وَ ظَنُّوا أَنَّهُم أُحِيطَ بِهِم دَعَوُا اللّهَ مُخلِصِينَ لَهُ الدِّينَ لَئِن أَنجَيتَنا مِن هذِهِ لَنَكُونَنَّ مِنَ الشّاكِرِينَ «22»
خداوند آن خدايي است که شما را سير و گردش ميدهد در بيابانها و درياها تا اينكه زماني که در كشتي باشيد بيايد آنها را بباد موافق با كمال سرعت و
جلد 9 - صفحه 368
فرحناك ميشوند باد مخالف وزيدن ميگيرد و امواج دريا از هر طرفي برخواسته ميشود و كشتي چهار موجه ميشود بطوري که اطمينان بهلاكت و غرق پيدا ميكنند خدا را ميخوانند با كمال خلوص و عقيده خالص که اگر ما را از اينکه هلاكت نجات بخشيد ما البته از شكرگزاران ميشويم.
هُوَ الَّذِي يُسَيِّرُكُم مرجع ضمير اللّه است سير حركت و مسافرت است از مركزي بمركزي و از براي سير دو طريق است يكي خاكي که روي خشكي سير ميكنند و يكي آبي که بتوسط كشتي روي دريا حركت ميكنند و اينکه دو وسيله را خداوند براي بندگان مقرر فرموده و امروزه تفضل بالاتر فرموده سير هوايي هم فراهم نموده فِي البَرِّ وَ البَحرِ برّ شامل سير زميني و هوايي و بحر دريايي ميشود حَتّي إِذا كُنتُم فِي الفُلكِ جايگير شدند در كشتي وَ جَرَينَ بِهِم بِرِيحٍ طَيِّبَةٍ ريح طيب باد موافق ملايم که براحتي كشتي حركت ميكند وَ فَرِحُوا بِها باين باد موافق دل گرم ميشوند و خوشنود و خرم ميگردند.
جاءَتها رِيحٌ عاصِفٌ باد تندي وزيدن ميگيرد و كشتي منقلب ميشود وَ جاءَهُمُ المَوجُ مِن كُلِّ مَكانٍ يعني از هر چهار طرف که ميگويند چهار موجه ميشود و نزديك ميشود که كشتي غرق شود و اهلش هلاك شوند بياد خدا ميافتند وَ ظَنُّوا أَنَّهُم أُحِيطَ بِهِم گمان ميكنند که الآن آب آنها را احاطه ميكند دَعَوُا اللّهَ مُخلِصِينَ لَهُ الدِّينَ خدا را از روي خلوص ميخوانند و متدين بدين حق ميشوند و ميگويند لَئِن أَنجَيتَنا مِن هذِهِ لَنَكُونَنَّ مِنَ الشّاكِرِينَ اطاعت ميكنيم و دست از مخالفت بر ميداريم و شكرگزار ميشويم، و اينکه موضوع اختصاص بدريا و كشتي ندارد انسان در هر بلائي گرفتار شد توجه پيدا ميكند بلكه نذورات و معاهداتي با خدا دارد لكن همين که نجات يافت بكلي فراموش ميكند.
369
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 22)- در این آیه دست به اعماق فطرت بشر انداخته و توحید فطری را برای آنها تشریح میکند که چگونه انسان در مشکلات بزرگ و به هنگام خطر، همه چیز را جز خدا فراموش مینماید.
نخست میگوید: «او خدایی است که شما را در صحرا و دریا سیر میدهد» (هُوَ الَّذِی یُسَیِّرُکُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ).
«تا هنگامی که در کشتیها قرار میگیرید و (کشتیها) سرنشینان را به کمک بادهای موافق آرام آرام به سوی مقصد حرکت میدهند و همه شادمان و خوشحالند» (حَتَّی إِذا کُنْتُمْ فِی الْفُلْکِ وَ جَرَیْنَ بِهِمْ بِرِیحٍ طَیِّبَةٍ وَ فَرِحُوا بِها).
«اما ناگهان طوفان شدید و کوبندهای میوزد، و امواج از هر سو به طرف آنها هجوم میآورد، آن چنان که مرگ را با چشم خود میبینند و دست از زندگانی میشویند» (جاءَتْها رِیحٌ عاصِفٌ وَ جاءَهُمُ الْمَوْجُ مِنْ کُلِّ مَکانٍ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ أُحِیطَ بِهِمْ).
درست در چنین موقعی به یاد خدا میافتند «و او را از روی اخلاص میخوانند و آیین خود را برای او از هرگونه شرک و بت پرستی خالص میکنند»! (دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ).
در این هنگام دست به دعا بر میدارند و میگویند: «خداوندا! اگر ما را از این مهلکه رهایی بخشی سپاسگزار تو خواهیم بود» نه ستم میکنیم و نه به غیر تو روی میآوریم (لَئِنْ أَنْجَیْتَنا مِنْ هذِهِ لَنَکُونَنَّ مِنَ الشَّاکِرِینَ).
با این که این بیداری موقتی، اثر تربیتی در افراد فوق العاده آلوده ندارد حجت را بر آنها تمام میکند، و دلیلی خواهد بود بر محکومیتشان.
ولی افرادی که آلودگی مختصری دارند در این گونه حوادث معمولا بیدار میشوند و مسیر خود را اصلاح میکنند.
نکات آیه
۱ - وجود مرکبهاى راهوار و چهارپایان باربر در خدمت انسان - براى طى مسافتهاى طولانى بیابانها - نشانه ربوبیت و پروردگارى خدا (هو الذى یسیرکم فى البر) روى سخن در این آیات با مشرکان و آن دسته از مردمان است که از ربوبیت خدا - که در تار و پود جهان آفرینش جلوه گر است - غافل و بى توجّه هستند.
۲ - حرکت کشتیها بر سطح دریا، در سایه وزش بادهاى ملایم و موافق، از جلوه هاى ربوبیت و پروردگارى خدا (هو الذى یسیرکم فى البر و البحر حتى إذا کنتم فى الفلک و جرین بهم بریح طیبة)
۳ - عوامل طبیعى، مجارى فعل خدایند. (هو الذى یسیرکم فى البر و البحر حتى إذا کنتم فى الفلک و جرین بهم بریح طیبة) اسناد فعل «یسیر» به «خدا»، با وجود اینکه مى دانیم پیمودن بیابانها و درنوردیدن دریاها مستقیماً توسط مرکبها و وزش باد انجام مى گیرد، بیانگر برداشت فوق است.
۴ - استفاده از کشتیهاى بادبانى براى سفرهاى دریایى در عصر بعثت (حتى إذا کنتم فى الفلک و جرین بهم بریح طیبة)
۵ - سفرهاى دریایى با کشتیهاى بادبانى، در گرو وزش بادهاى ملایم و موافق (حتى إذا کنتم فى الفلک و جرین بهم بریح طیبة)
۶ - وزش بادهاى فرح بخش و موافق، مایه شادمانى دریانوردان سوار بر کشتیهاى بادبانى (حتى إذا کنتم فى الفلک و جرین بهم بریح طیبة و فرحوا بها)
۷ - کشتیهاى بادبانى مورد استفاده در عصر بعثت براى سفرهاى دریایى، آسیب پذیر در برابر طوفان و امواج دریا (حتى إذا کنتم فى الفلک ... جاءتها ریح عاصف و جاءهم الموج من کل مکان و ظنوا أنهم أحیط بهم)
۸ - دریانوردى با کشتیهاى بادبانى، سفرى آمیخته با بیم و امید (حتى إذا کنتم فى الفلک ... و فرحوا بها ... و ظنوا أنهم أحیط بهم)
۹ - وزش بادهاى تند، عامل طوفانى شدن دریا و تشکیل امواج (جاءتها ریح عاصف و جاءهم الموج من کل مکان)
۱۰ - طوفانى شدن دریا و احساس خطر غرق شدن کشتى، از مقطعهایى که انسان به خدا و نیایش خالصانه به درگاه او روى مى آورد. (و جاءهم الموج من کل مکان و ظنوا أنهم أحیط بهم دعوا اللّه مخلصین له الدین)
۱۱ - اقبال دنیا به مردم، زمینه ساز غفلت از خدا و ادبار آن، عامل توجّه به خداست. (و جرین بهم بریح طیبة و فرحوا بها جاءتها ریح عاصف ... و ظنوا أنهم أحیط بهم دعوا اللّه مخلصین له الدین)
۱۲ - توحید و اعتقاد به ربوبیت بى شریک خدا، باور فطرى و غریزى هر انسان (و جاءهم الموج من کل مکان و ظنوا أنهم أحیط بهم دعوا اللّه مخلصین له الدین)
۱۳ - درماندگى، اضطرار و احساس خطر مرگ، عرصه ظهور فطرت توحیدى انسان و روى برتافتن از شرک (و جاءهم الموج من کل مکان ... دعوا اللّه مخلصین له الدین)
۱۴ - مردم هنگام درماندگى و خطر مرگ، به درگاه خدا دعا کرده و همراه با سوگند، قول مى دهند که جزو سپاسگزاران او خواهند بود. (و ظنوا أنهم أحیط بهم دعوا اللّه مخلصین له الدین لئن أنجیتنا من هذه لنکوننّ من الشکرین)
۱۵ - انسانهاى ناسپاس، به هنگام احساس خطر مرگ (غرق شدن و ... ) با خدا پیمان مؤکد مى بندند که: اگر از آن ورطه نجات یابند، هرگز گرد گناه نگردند و به جرگه بندگان شاکر و سپاسگزارش بپیوندند. (و ظنوا أنهم أحیط بهم دعوا اللّه ... لئن أنجیتنا من هذه لنکوننّ من الشکرین)
۱۶ - درماندگى، اضطرار و احساس خطر مرگ، عرصه بریده شدن امید انسان از غیر خدا (و ظنوا أنهم أحیط بهم دعوا اللّه مخلصین له الدین لئن أنجیتنا من هذه لنکوننّ من الشکرین)
۱۷ - درماندگى، اضطرار و احساس خطر مرگ، عرصه به خاطر آمدن کرده هاى زشت، اظهار ندامت و شرمسارى در پیشگاه خدا و پوزش طلبى انسان از آن خطاها و ناسپاسیها (و ظنوا أنهم أحیط بهم دعوا اللّه ... لنکوننّ من الشکرین)
موضوعات مرتبط
- انسان: انسان و چهارپایان مفید ۱ ; عهد انسان با خدا ۱۵ ; انسان هاى ناسپاس هنگام خطر ۱۵
- باد: نقش باد هاى تند ۹ ; نقش باد هاى ملایم ۵، ۶
- توحید: فطریت توحید ربوبى ۱۲
- خدا: خدا شناسى در سختى ۱۰ ; خدا شناسى هنگام درماندگى ۱۴ ; خدا هنگام غرق ۱۰ ; مجارى افعال خدا ۳ ; نشانه هاى ربوبیت خدا ۱، ۲
- درماندگى: آثار درماندگى ۱۳، ۱۶، ۱۷
- دریا: عوامل امواج دریا ۹ ; عوامل طوفان دریا ۹
- دریانوردان: عوامل خشنودى دریانوردان ۶
- دعا: دعا هنگام درماندگى ۱۴ ; دعا هنگام طوفان دریا ۱۰
- دنیا: آثار ادبار دنیا ۱۱ ; آثار اقبال دنیا ۱۱
- ذکر: عوامل ذکر خدا ۱۱ ; عوامل ذکر عمل ناپسند ۱۷
- سختى: آثار سختى ۱۳، ۱۴، ۱۶، ۱۷
- سفر: سفرهاى ترسناک ۸
- شکر: وعده شکر گزارى ۱۴
- عذرخواهى: عوامل عذرخواهى از خدا ۱۷
- عوامل طبیعى: نقش عوامل طبیعى ۳
- غفلت: زمینه غفلت از خدا ۱۱
- فطرت: نشانه هاى فطرت توحیدى ۱۳
- کشتى: آسیب پذیرى کشتى بادبانى ۷ ; حرکت کشتى ۲ ; سفر با کشتى بادبانى ۸ ; کشتى بادبانى در صدر اسلام ۷ ; منشأ حرکت کشتى بادبانى ۵
- کشتیرانى: تاریخ کشتیرانى ۴ ; کشتیرانى در صدر اسلام ۴
- گناه: عوامل پشیمانى از گناه ۱۷
- مرگ: احساس خطر مرگ ۱۳، ۱۴، ۱۵، ۱۶، ۱۷
- یأس: عوامل یأس از غیر خدا ۱۶
منابع