گمنام

تفسیر:المیزان جلد۷ بخش۳۱: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
(Edited by QRobot)
 
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۷ بخش۳۰ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۷ بخش۳۲}}
__TOC__
__TOC__


خط ۲۰: خط ۲۲:
البته اين را هم بايد دانست كه همه اين اشكالها وقتى است كه آيه شريفه در مكه نازل شده باشد، و اما بنا به بعضى از روايات ، كه نزول آن را در مدينه دانسته بيشتر آن اشكالها اصلا متوجه نمى شود.
البته اين را هم بايد دانست كه همه اين اشكالها وقتى است كه آيه شريفه در مكه نازل شده باشد، و اما بنا به بعضى از روايات ، كه نزول آن را در مدينه دانسته بيشتر آن اشكالها اصلا متوجه نمى شود.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۳۸۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۳۸۳ </center>
وَ عُلِّمْتُم مَّا لَمْ تَعْلَمُوا أَنتُمْ وَ لا ءَابَاؤُكُمْ
وَ عُلِّمْتُم مَّا لَمْ تَعْلَمُوا أَنتُمْ وَ لا ءَابَاؤُكُمْ
مراد از اين علمى كه مى فرمايد: «''' آموختيد چيزى را كه نه خودتان مى دانستيد و نه پدرانتان '''» علم عادى نيست ، براى اينكه سياق كلام ، سياق احتجاج و استدلال بر مدعى است . مدعا اين بود كه از لوازم الوهيت پروردگار يكى اين است كه انسان را به سوى سعادتش رهبرى كند، و براى حصول اين غرض ، انبيايى برگزيده وحى و كتابى به سوى ايشان بفرستد، و اين مدعا هيچ ربطى به علم عادى به خير و شر زندگى و آن علمى كه آدمى مجهز به وسايل تحصيل آن از حس و خيال و عقل هست ، ندارد.
مراد از اين علمى كه مى فرمايد: «''' آموختيد چيزى را كه نه خودتان مى دانستيد و نه پدرانتان '''» علم عادى نيست ، براى اينكه سياق كلام ، سياق احتجاج و استدلال بر مدعى است . مدعا اين بود كه از لوازم الوهيت پروردگار يكى اين است كه انسان را به سوى سعادتش رهبرى كند، و براى حصول اين غرض ، انبيايى برگزيده وحى و كتابى به سوى ايشان بفرستد، و اين مدعا هيچ ربطى به علم عادى به خير و شر زندگى و آن علمى كه آدمى مجهز به وسايل تحصيل آن از حس و خيال و عقل هست ، ندارد.
و نيز مقصود از اين جمله اين نيست كه : «''' خداوند علم به چيزهايى را به شما افاضه فرموده كه شما از ناحيه خود علم به آن نداشتيد '''» همچنانكه مقصود از آيه «''' و جعل لكم السمع و الابصار و الافئدة '''» و آيه «''' الذى علم بالقلم علم الانسان ما لم يعلم '''» بيان چنان معنايى است ، چون سياق جمله مورد بحث همانطورى كه گفته شد با چنين معنايى سازگار نيست .
و نيز مقصود از اين جمله اين نيست كه : «''' خداوند علم به چيزهايى را به شما افاضه فرموده كه شما از ناحيه خود علم به آن نداشتيد '''» همچنانكه مقصود از آيه «''' و جعل لكم السمع و الابصار و الافئدة '''» و آيه «''' الذى علم بالقلم علم الانسان ما لم يعلم '''» بيان چنان معنايى است ، چون سياق جمله مورد بحث همانطورى كه گفته شد با چنين معنايى سازگار نيست .
خط ۴۲: خط ۴۴:
با اين بيانى كه ما در تفسير آيه كرديم به خوبى معلوم شد كه مراد از جمله «''' و علمتم ما لم تعلموا '''» خصوص معارف و شرايع تورات نيست ، بلكه مطلق معارف و شرايعى است كه به وسيله وحى و كتاب در ميان بشر انتشار يافته . پس اينكه بعضى از مفسرين مراد از جمله مزبور را خصوص معارف و شرايع تورات دانسته اشتباه است ، زيرا اگر مراد آن بود جا داشت بفرمايد: «''' و علمتم به '''» يا بفرمايد: «''' و علمكم الله به '''» .
با اين بيانى كه ما در تفسير آيه كرديم به خوبى معلوم شد كه مراد از جمله «''' و علمتم ما لم تعلموا '''» خصوص معارف و شرايع تورات نيست ، بلكه مطلق معارف و شرايعى است كه به وسيله وحى و كتاب در ميان بشر انتشار يافته . پس اينكه بعضى از مفسرين مراد از جمله مزبور را خصوص معارف و شرايع تورات دانسته اشتباه است ، زيرا اگر مراد آن بود جا داشت بفرمايد: «''' و علمتم به '''» يا بفرمايد: «''' و علمكم الله به '''» .
و اگر مطلب را به صيغه مجهول آورد و فاعل تعليم را ذكر نكرد و نفرمود: «''' خدا به شما آموخت '''» بلكه فرمود: «''' آموخته شديد '''» براى اين است كه اين تعبير به سياق استدلال مناسب تر مى باشد، چون در چنين مقامى كه مقام اثبات مدعا است بردن نام فاعل ، مصادره به مطلوب و به عبارت ساده تر در بين دعوا نرخ طى كردن است ، پس گويا نخست فرموده : علوم و معارفى كه شما داريد نه خودتان مبتكر آنيد و نه از پدرانتان ارث برده ايد، پس چه كسى اين علوم را به شما رسانيد و شما را به آن آشنا كرد؟ آنگاه خودش در جواب فرموده : «''' خداى تعالى '''» .
و اگر مطلب را به صيغه مجهول آورد و فاعل تعليم را ذكر نكرد و نفرمود: «''' خدا به شما آموخت '''» بلكه فرمود: «''' آموخته شديد '''» براى اين است كه اين تعبير به سياق استدلال مناسب تر مى باشد، چون در چنين مقامى كه مقام اثبات مدعا است بردن نام فاعل ، مصادره به مطلوب و به عبارت ساده تر در بين دعوا نرخ طى كردن است ، پس گويا نخست فرموده : علوم و معارفى كه شما داريد نه خودتان مبتكر آنيد و نه از پدرانتان ارث برده ايد، پس چه كسى اين علوم را به شما رسانيد و شما را به آن آشنا كرد؟ آنگاه خودش در جواب فرموده : «''' خداى تعالى '''» .
قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فى خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ
قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فى خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ
معمولا در جايى كه جواب سؤ ال پرسش كننده مطلبى است روشن و مورد اعتراف پرسش شونده ، خود پرسش كننده مى تواند مبادرت به دادن جواب سؤ ال خود كند. در مورد بحث نيز چون جواب سؤ ال بالا بسيار روشن بوده به پيغمبر خود امر كرد: «''' تو به ايشان بگو خداوند اين معارف را بر بشر القاء كرده '''» شما اى گروه يهود بدانيد و به خوبى هم مى دانيد كه آن كتابى كه موسى (عليهالسلام ) براى شما آورد، و آن معارفى كه از وسع و قدرت شما بيرون بود و اعتراف داريد كه آنرا از پدران خود ارث نبرده ايد همه از ناحيه خدا بود.
معمولا در جايى كه جواب سؤ ال پرسش كننده مطلبى است روشن و مورد اعتراف پرسش شونده ، خود پرسش كننده مى تواند مبادرت به دادن جواب سؤ ال خود كند. در مورد بحث نيز چون جواب سؤ ال بالا بسيار روشن بوده به پيغمبر خود امر كرد: «''' تو به ايشان بگو خداوند اين معارف را بر بشر القاء كرده '''» شما اى گروه يهود بدانيد و به خوبى هم مى دانيد كه آن كتابى كه موسى (عليهالسلام ) براى شما آورد، و آن معارفى كه از وسع و قدرت شما بيرون بود و اعتراف داريد كه آنرا از پدران خود ارث نبرده ايد همه از ناحيه خدا بود.
و چون گفتن اينكه «''' خداوند بر هيچ بشرى چيزى نفرستاده '''» گفتارى لغو و بيهوده بود، و نيز از آنجايى كه صدور چنين حرفى از مردمى مانند يهود كه اعتراف به تورات موسى (عليهالسلام ) داشته و به علم و كتابى كه او برايشان آورده بود، مباهات مى كردند جز بازى كردن با حقايق معناى ديگرى نداشت ، از اين رو به رسول خدا (صلى الله عليه وآله و سلم ) فرمود كه : يهوديان را به حال خود واگذارد تا سرگرم بازيچه خود باشند.
و چون گفتن اينكه «''' خداوند بر هيچ بشرى چيزى نفرستاده '''» گفتارى لغو و بيهوده بود، و نيز از آنجايى كه صدور چنين حرفى از مردمى مانند يهود كه اعتراف به تورات موسى (عليهالسلام ) داشته و به علم و كتابى كه او برايشان آورده بود، مباهات مى كردند جز بازى كردن با حقايق معناى ديگرى نداشت ، از اين رو به رسول خدا (صلى الله عليه وآله و سلم ) فرمود كه : يهوديان را به حال خود واگذارد تا سرگرم بازيچه خود باشند.
وَ هَذَا كِتَبٌ أَنزَلْنَهُ مُبَارَكٌ مُّصدِّقُ الَّذِى بَينَ يَدَيْهِ وَ لِتُنذِرَ أُمَّ الْقُرَى وَ مَنْ حَوْلهََا
وَ هَذَا كِتَبٌ أَنزَلْنَهُ مُبَارَكٌ مُّصدِّقُ الَّذِى بَينَ يَدَيْهِ وَ لِتُنذِرَ أُمَّ الْقُرَى وَ مَنْ حَوْلهََا
بعد از آنكه اين معنا را خاطرنشان ساخت كه بطور كلى از لوازم الوهيت پروردگار اين است كه عده اى از افراد بشر را برگزيده به آنان وحى بفرستد و اينكه موسى بن عمران يكى از آن اشخاص و كتابش تورات يكى از آن كتابها است اينك در اين آيه مى فرمايد كه : قرآن نيز يكى از كتابهاى آسمانى است كه از ناحيه خداوند نازل شده است ، و دليل آن اين است كه مشتمل است بر آنچه يك كتاب آسمانى بايد مشتمل بر آن باشد.
بعد از آنكه اين معنا را خاطرنشان ساخت كه بطور كلى از لوازم الوهيت پروردگار اين است كه عده اى از افراد بشر را برگزيده به آنان وحى بفرستد و اينكه موسى بن عمران يكى از آن اشخاص و كتابش تورات يكى از آن كتابها است اينك در اين آيه مى فرمايد كه : قرآن نيز يكى از كتابهاى آسمانى است كه از ناحيه خداوند نازل شده است ، و دليل آن اين است كه مشتمل است بر آنچه يك كتاب آسمانى بايد مشتمل بر آن باشد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۳۸۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۳۸۷ </center>
خط ۵۷: خط ۵۹:
از آنچه گفته شد اين معنا روشن گرديد كه از نظر سياق كلام و مخصوصا بنا بر قرائت «''' لينذر '''» به صيغه غيبت مناسب تر آن است كه جمله مورد بحث را عطف بر «''' مصداق '''» بگيريم همچنانكه زمخشرى نيز عطف گرفته براى اينكه اين معطوف و آن معطوف عليه هر دو در اينكه مشتمل بر معناى غايت و نتيجه اند مشترك مى باشند، و تقدير آيه چنين است : «''' ليصدق ما بين يديه و لتنذر ام القرى : اين كتاب مباركى است كه ما نازلش كرديم تا كتابهاى پيشين را تصديق نموده و تو با آن مردم مكه و اطرافش را انذار كنى '''» .
از آنچه گفته شد اين معنا روشن گرديد كه از نظر سياق كلام و مخصوصا بنا بر قرائت «''' لينذر '''» به صيغه غيبت مناسب تر آن است كه جمله مورد بحث را عطف بر «''' مصداق '''» بگيريم همچنانكه زمخشرى نيز عطف گرفته براى اينكه اين معطوف و آن معطوف عليه هر دو در اينكه مشتمل بر معناى غايت و نتيجه اند مشترك مى باشند، و تقدير آيه چنين است : «''' ليصدق ما بين يديه و لتنذر ام القرى : اين كتاب مباركى است كه ما نازلش كرديم تا كتابهاى پيشين را تصديق نموده و تو با آن مردم مكه و اطرافش را انذار كنى '''» .
بعضى ديگر گفته اند: اين جمله عطف است بر كلمه «''' مبارك '''» و تقدير آيه چنين است : «''' انزلناه لتنذر ام القرى و من حولها : نازلش ‍ كرديم تا تو، به وسيله آن مردم ام القرى و اطراف آنرا انذار كنى '''» .
بعضى ديگر گفته اند: اين جمله عطف است بر كلمه «''' مبارك '''» و تقدير آيه چنين است : «''' انزلناه لتنذر ام القرى و من حولها : نازلش ‍ كرديم تا تو، به وسيله آن مردم ام القرى و اطراف آنرا انذار كنى '''» .
وَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالاَخِرَةِ يُؤْمِنُونَ...
وَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالاَخِرَةِ يُؤْمِنُونَ...
اين جمله به منزله تفريع براى اوصافى است كه خداى سبحان براى قرآن كريم بر شمرده . گويا خواسته است بفرمايد: بعد از آنكه ثابت شد كتاب مبارك و مصدقى كه ما نازلش كرده ايم كتابى است كه به منظور انذار اهل زمين نازل شده پس كسانى كه به نشات آخرت ايمان دارند به اين كتاب نيز ايمان خواهند آورد، زيرا اين كتاب منظور و ايده آل آخرتى آنان را كه همان ايمنى دائمى است تاءمين مى كند، و آنان را از عذاب دائمى مى ترساند.
اين جمله به منزله تفريع براى اوصافى است كه خداى سبحان براى قرآن كريم بر شمرده . گويا خواسته است بفرمايد: بعد از آنكه ثابت شد كتاب مبارك و مصدقى كه ما نازلش كرده ايم كتابى است كه به منظور انذار اهل زمين نازل شده پس كسانى كه به نشات آخرت ايمان دارند به اين كتاب نيز ايمان خواهند آورد، زيرا اين كتاب منظور و ايده آل آخرتى آنان را كه همان ايمنى دائمى است تاءمين مى كند، و آنان را از عذاب دائمى مى ترساند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۳۸۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۳۸۹ </center>
خط ۷۷: خط ۷۹:
لفظ بركت از الفاظى است كه در لسان دين بسيار استعمال شده است ، از آن جمله در آيات قرآنى و همچنين در موارد بسيارى در اخبار و احاديث ، و نيز در تورات و انجيل در مواردى كه عطيه هاى الهى را به انبيا و همچنين عطيه كهنه را به ديگران نقل مى كند اين لغت بسيار به كار رفته ، بلكه در تورات بركت را مانند سنتى جارى گرفته است .
لفظ بركت از الفاظى است كه در لسان دين بسيار استعمال شده است ، از آن جمله در آيات قرآنى و همچنين در موارد بسيارى در اخبار و احاديث ، و نيز در تورات و انجيل در مواردى كه عطيه هاى الهى را به انبيا و همچنين عطيه كهنه را به ديگران نقل مى كند اين لغت بسيار به كار رفته ، بلكه در تورات بركت را مانند سنتى جارى گرفته است .
از آنچه گذشت بطلان راءى منكرين بركت به خوبى روشن گرديد، ادعاى آنان بطورى كه قبلا از راغب نقل كرديم اين بود كه اثرى كه اسباب طبيعى در اشياء باقى مى گذارد جايى براى اثر كردن هيچ سبب ديگر نمى گذارد، و خلاصه چيزى به نام بركت و يا به هر اسم ديگرى نيست كه اثر اسباب طبيعى را در اشيا باطل كرده و خود در آن اثر كند. غافل از اينكه سببيت خداى تعالى و بركت او در طول ساير اسباب است نه در عرض آن تا كار تاثير آن به مزاحمت با ساير اسباب و ابطال آثار آنها بكشد.
از آنچه گذشت بطلان راءى منكرين بركت به خوبى روشن گرديد، ادعاى آنان بطورى كه قبلا از راغب نقل كرديم اين بود كه اثرى كه اسباب طبيعى در اشياء باقى مى گذارد جايى براى اثر كردن هيچ سبب ديگر نمى گذارد، و خلاصه چيزى به نام بركت و يا به هر اسم ديگرى نيست كه اثر اسباب طبيعى را در اشيا باطل كرده و خود در آن اثر كند. غافل از اينكه سببيت خداى تعالى و بركت او در طول ساير اسباب است نه در عرض آن تا كار تاثير آن به مزاحمت با ساير اسباب و ابطال آثار آنها بكشد.
وَ مَنْ أَظلَمُ مِمَّنِ افْترَى عَلى اللَّهِ كَذِباً...مَا أَنزَلَ اللَّهُ
وَ مَنْ أَظلَمُ مِمَّنِ افْترَى عَلى اللَّهِ كَذِباً...مَا أَنزَلَ اللَّهُ
خداى تعالى در اين آيه سه مورد از موارد ظلم را كه شديدترين مراتب ظلم را دارا است و عقل در شناعت و رسوايى آن هيچ ترديدى ندارد برشمرده ، و به همين جهت آنرا به صورت سؤ ال ذكر كرده است .
خداى تعالى در اين آيه سه مورد از موارد ظلم را كه شديدترين مراتب ظلم را دارا است و عقل در شناعت و رسوايى آن هيچ ترديدى ندارد برشمرده ، و به همين جهت آنرا به صورت سؤ ال ذكر كرده است .
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۳۹۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۳۹۲ </center>
خط ۹۲: خط ۹۴:
و به هر حال ، جمله مزبور حكايت از كلامى مى كند كه بعضى از مشركين از باب استكبار بر خداى تعالى گفته اند. و اگر لفظ «''' من '''» را در اينجا تكرار كرده و در جمله «''' او قال اوحى الى ... '''» تكرار نكرد و نفرمود: «''' و من قال '''» براى اين است كه گر چه ظلمهاى مذكور در آيه سه قسم است و ليكن از يك نظر ديگرى دو قسم ظلم است : قسم اول خاضع نشدن در برابر پروردگار و منقاد نگشتن نسبت به امر او است ، كه اول و دوم از آن سه ظلم از اين قسمند، و قسم دوم علاوه بر خاضع نشدن استكبار ورزيدن نسبت به او و به آيات او است .
و به هر حال ، جمله مزبور حكايت از كلامى مى كند كه بعضى از مشركين از باب استكبار بر خداى تعالى گفته اند. و اگر لفظ «''' من '''» را در اينجا تكرار كرده و در جمله «''' او قال اوحى الى ... '''» تكرار نكرد و نفرمود: «''' و من قال '''» براى اين است كه گر چه ظلمهاى مذكور در آيه سه قسم است و ليكن از يك نظر ديگرى دو قسم ظلم است : قسم اول خاضع نشدن در برابر پروردگار و منقاد نگشتن نسبت به امر او است ، كه اول و دوم از آن سه ظلم از اين قسمند، و قسم دوم علاوه بر خاضع نشدن استكبار ورزيدن نسبت به او و به آيات او است .


{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۷ بخش۳۰ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۷ بخش۳۲}}


[[رده:تفسیر المیزان]]
[[رده:تفسیر المیزان]]
۸٬۹۳۳

ویرایش