۱۶٬۹۹۹
ویرایش
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
==حكم حرمت كنز و احتكار طلا و نقره، مخصوص به اهل كتاب نيست== | ==حكم حرمت كنز و احتكار طلا و نقره، مخصوص به اهل كتاب نيست== | ||
اين | اين آيه، هر چند از جهت نظم لفظى با آيات قبل كه اهل كتاب را مذمت مى كرد و احبار و رُهبان ايشان را در خوردن مال مردم به باطل و جلوگيرى از راه خدا توبيخ مى نمود، متصل مى باشد، جز اين كه در لفظ و ظاهر آن هيچ دليلى نيست كه دلالت كند بر اين كه در خصوص اهل كتاب نازل شده باشد. | ||
پس نمى توان گفت كه آيه | پس نمى توان گفت كه آيه شريفه، فقط درباره اهل كتاب نازل شده، و تنها احتكار پول و حبس آن را بر ايشان حرام كرده، و اما مسلمانان مى توانند طلا و نقره ها را روی هم انباشته نموده و هر طور كه بخواهند، در اموال خود رفتار نمايند. | ||
بلكه آيه | بلكه آيه شريفه، عموم احتكار كنندگان را به عذاب شديدى تهديد مى كند، و در جملۀ «وَ لَا يُنفِقُونَهَا فِى سَبِيلِ الله»، كنز و احتكار را توضيح مى دهد و مى فهماند آن احتكارى مبغوض خدا است كه مستلزم خوددارى از انفاق در راه او باشد، و در مواردى كه وظيفه انفاق آن مال در راه خدا است، انسان را از انجام آن منع كند. | ||
و | و به طورى كه از كلام خود خداى تعالى بر مى آيد، انفاق در راه خدا عبارت است از: آن انفاقى كه قوام دين بر آن است، به طورى كه اگر در آن مورد انفاق نشود، بر اساس دين لطمه وارد مى آيد. مانند انفاق در جهاد و در جميع مصالح دينى كه حفظش واجب است، و همچنين آن شؤون اجتماعى مسلمين كه با زمين ماندنش، شيرازۀ اجتماع از هم گسيخته مى گردد، و نيز حقوق مالى واجبى كه دين آن را به منظور تحكيم اساس اجتماع تشريع كرده. | ||
پس اگر كسى با وجود احتياج اجتماع | پس اگر كسى با وجود احتياج اجتماع به هزينه، در باره حوايج ضروری اش، سرمايه و نقدينه را احتكار و حبس كند، او نيز از كسانى است كه در راه خدا انفاق نكرده و بايد منتظر عذابى دردناك باشد. چون او خود را بر خدايش مقدم داشته، و احتياج موهوم و احتمالى خود و فرزندانش را بر احتياج قطعى و ضرورى اجتماع دينى برترى داده است. | ||
اين معنا از نكته اى كه در آيه بعدى است استفاده مى | اين معنا از نكته اى كه در آيه بعدى است استفاده مى شود. زيرا در آن جا مى فرمايد: «هَذَا مَا كَنَزتُم لِأنفُسِكُم: اين عذاب همان پول هایى است كه براى خود گنجينه كرده بوديد»، و از اين تعبير، به خوبى بر مى آيد كه توجه عذاب و عتاب بر آنان، به خاطر اين است كه خود را در حوايجى كه از آن بيمناك بودند، بر خدا و راه او كه همان حيات جامعه انسانى در دنيا و آخرت است، مقدم داشتند. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۳۳۴ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۳۳۴ </center> | ||
علاوه بر | علاوه بر اين كه به مصالح حيات اجتماع لطمه زده اند، به خدا و رسول هم خيانت كرده اند. زيرا مال را از نظر زمامدار اجتماع پنهان نموده اند. در نتيجه، در يك گوشه اجتماع مال فراوانى دفن و روى هم انباشته شده، در حالى كه در گوشه هاى ديگر اجتماع، احتياج ضرورى به پول، حيات اجتماع را تهديد مى كند. | ||
و اگر صاحب | و اگر صاحب مال، ثروت خود را از نظر حاكم و زمامدار پنهان نمى داشت و در دست افراد به گردش و جريان مى انداخت، در چنين موقع حساسى كه يگانه راه علاج و تنها وسيله حاجت پول است، زمامدار آن پول را مى گرفت و حاجت اجتماع را بر مى آورد. پس او با اين عمل خود، به خدا و رسول نيز خيانت كرده است. | ||
پس نهى آيه | پس نهى آيه شريفه، نهى از داشتن پول نيست، بلكه نهى از حبس آن است. چون اسلام مالكيت اشخاص را از حيث كميت محدود نكرده و حتى اگر شخص مفروض هزارها برابر آن دفينه ثروت مى داشت، ولى آن را حبس نمى كرد، بلكه آن را در معرض جريان قرار مى داد، اسلام هيچ عتابى به او نداشت. | ||
چون با جريان ثروت او، هم خود او استفاده مى كرد و هم ديگران از آن بهره مند مى شدند، و در عين | چون با جريان ثروت او، هم خود او استفاده مى كرد و هم ديگران از آن بهره مند مى شدند، و در عين اين كه در راه خدا انفاق نمى كرد، خائن به خدا و رسول به شمار نمى رفت، زيرا ثروت خود را در مرآى و منظر همه قرار داده بود، به طورى كه اگر زمامدار مسلمين احتياج ضرورى پيدا مى كرد، مى توانست به او بگويد فلان مقدار در راه خدا انفاق كن. | ||
پس معلوم شد كه آيه شريفه ناظر است به آن گنجى كه صاحبش را از انفاق در حقوق ماليه واجب باز بدارد. البته | پس معلوم شد كه: آيه شريفه ناظر است به آن گنجى كه صاحبش را از انفاق در حقوق ماليه واجب باز بدارد. البته همان طور كه گفتيم منظور از انفاق، تنها دادن زكات نيست، بلكه معناى اعمى است كه هم زكات را شامل مى شود و هم حوايج ضرورى جامعه را، از قبيل جهاد و دفاع و حفظ جان ها از هلاكت و امثال آن. | ||
و اما | و اما انفاق هاى مستحب، از قبيل: توسعه بر خانواده و دادن بيش از حد ضرورت به فقراء و امثال آن، هر چند ممكن است از نظر ما انفاق در راه خدا شمرده شود، ليكن از خود ادله اى كه استحباب اين گونه انفاقات را اثبات مى كند، بر مى آيد كه اين گونه انفاق ها، انفاق در راه خدا كه مورد نظر آيه مورد بحث است، نيست، و وقتى اين انفاق، انفاق در راه خدا نباشد، ترك آن و جمع كردن مال در صورت نبودن موارد ضرورى انفاق، كنز شمرده نمى شود، و نيز مورد نهى آيه شريفه نخواهد بود. پس منحصرا كنز ممنوع و مورد نهى عبارت مى شود از خرج نكردن در موارد ضرورت. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۳۳۵ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۳۳۵ </center> | ||
اين بود آنچه كه آيه شريفه بر آن دلالت | اين بود آنچه كه آيه شريفه بر آن دلالت داشت، و چون مشتمل است بر پاره اى از مسائل كلامى، لذا مفسران در اين آيه، مشاجره هایى بس طولانى كرده اند، كه ما آن ها را به زودى (بعد از بحث روايتى آيات مورد بحث)، در يك فصل جداگانه اى ايراد خواهيم نمود - إن شاء الله. | ||
و جملۀ «فَبَشِّرهُم بِعَذَابٍ ألِيم»، كه وعده عذاب است، به حرمت شديد كنز دلالت مى كند. | |||
«'''يَوْمَ يُحْمَى عَلَيْهَا فى نَارِ جَهَنَّمَ فَتُكْوَى بِهَا جِبَاهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ ...'''»: | |||
كلمۀ «إحماء»، به معناى داغ كردن هر چيز است، به طورى كه حسّ آدمى از احساس آن ناراحت شود، و اگر با «عَلَى» متعدى شده و گفته شود: «يُحمَى عَلَيهَا»، اين معنا را مى دهد كه آتش بر آن چيز افروخته مى شود تا داغ گردد. و كلمه «كَى» - كه كلمۀ «تُكوَى»، مشتق از آن است - عبارت است از الصاق چيز داغ به بدن (كه در فارسى آن را داغ نهادن مى گويند). | |||
و بعيد نيست علت | پس معناى آيه، اين است كه: | ||
«اين عذابى كه ما دفينه كنندگان ثروت را از آن بيم داديم و بر آن تهديدشان كرديم، وقوعش در روزى است كه در آتش جهنم بر آن پول هاى دفينه شده دميده مى شود تا سرخ گردد، آنگاه با همان ها، پيشانی ها و پشت و پهلوى ايشان را داغ مى كنند، و در آن موقع به ايشان گفته مى شود: «اين، همان پول هایى است كه براى روز مباداى خود جمع كرده بوديد، اينك همان ها را بچشيد، زيرا اين ها، همان ها است كه امروز به صورت عذاب درآمده و شما را شكنجه مى دهد». | |||
و بعيد نيست علت اين كه از ميان همه اعضاء، پيشانى و پشت و پهلو را نام برد، اين باشد كه اينان در برابر پول خضوع مى نموده، آن را سجده مى كردند، و سجده با پيشانى صورت مى گيرد، و پول را پشت و پناه و مايه دلگرمى خود مى دانستند، و پناه بردن به چيزى با پهلو انجام مى شود؛ و بر آن تكيه مى كردند، و اتكاء با پشت صورت مى گيرد. البته مفسران ديگر، در اين باره نكته هاى ديگرى ذكر كرده اند و خدا داناتر است. | |||
<span id='link187'><span> | <span id='link187'><span> | ||
==بحث روایتی: (رواياتى ذیل آیات گذشته)== | ==بحث روایتی: (رواياتى ذیل آیات گذشته)== | ||
در كافى به سند خود از حفص بن غياث از امام صادق (عليه السلام ) روايت كرده كه در حديث شمشيرها كه از پدر بزرگوارش نقل كرده فرموده : و اما شمشيرهاى سه گانه اى كه كشيده شده يكى شمشيرى است كه عليه مشركين عرب بكار مى رود، و دليل لزوم بكار بردنش آيه «اقتلوا المشركين حيث وجدتموهم» است. | در كافى به سند خود از حفص بن غياث از امام صادق (عليه السلام ) روايت كرده كه در حديث شمشيرها كه از پدر بزرگوارش نقل كرده فرموده : و اما شمشيرهاى سه گانه اى كه كشيده شده يكى شمشيرى است كه عليه مشركين عرب بكار مى رود، و دليل لزوم بكار بردنش آيه «اقتلوا المشركين حيث وجدتموهم» است. |
ویرایش