گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۰ بخش۲: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۹۳: خط ۹۳:
<span id='link14'><span>
<span id='link14'><span>


==محبت خالص مؤمنين به خداى تعالى ، تسبيح او، و تحيت و درود آنان به يكديگر در جنات نعيم ==
==محبت خالص مؤمنان به خداى تعالى، تسبيح او، و تحيت آنان به يكديگر در جنّات نعيم ==
«'''دَعْوَاهُمْ فِيهَا سبْحَانَك اللَّهُمَّ وَ تحِيَّتهُمْ فِيهَا سلَامٌ وَ ءَاخِرُ دَعْوَاهُمْ أَنِ الحَْمْدُ للَّهِ رَب الْعَالَمِينَ'''»:
«'''دَعْوَاهُمْ فِيهَا سُبْحَانَك اللَّهُمَّ وَ تحِيَّتهُمْ فِيهَا سَلَامٌ وَ آخِرُ دَعْوَاهُمْ أَنِ الحَْمْدُ للَّهِ رَبّ الْعَالَمِينَ'''»:


اولين كرامتى كه خداى سبحان به اوليايش - يعنى همانهائى كه در دلهايشان غير خدا نيست و غير خدا كسى امورشان را تدبير نمى كند - كرده اين است كه دلهايشان را از محبت غير خودش پاك مى كند، تا به آنجا كه غير خدا را دوست نمى دارند و جز به خدا به هيچ چيز ديگر نمى انديشند و جز در راه او قدمى بر نمى دارند.  
اولين كرامتى كه خداى سبحان به اوليايش - يعنى همان هایى كه در دل هايشان غير خدا نيست و غير خدا كسى امورشان را تدبير نمى كند - كرده، اين است كه دل هايشان را از محبت غير خودش پاك مى كند، تا به آن جا كه غير خدا را دوست نمى دارند و جز به خدا، به هيچ چيز ديگر نمى انديشند و جز در راه او، قدمى بر نمى دارند.  


پس اولياء خدا منزه از هر شريكى براى خدا هستند، يعنى هيچ چيز ديگر دلهاى آنان را به سوى خود نمى كشد، و از ياد خدا غافل نمى سازد، و هيچ شاغلى آنان را از پروردگارشان به خود مشغول نمى كند. و اين منزه بودن دلهايشان همان تنزيهى است كه آنان نسبت به خداى تعالى دارند.  
پس اولياء خدا منزّه از هر شريكى براى خدا هستند. يعنى هيچ چيز ديگر دل هاى آنان را به سوى خود نمى كشد، و از ياد خدا غافل نمى سازد، و هيچ شاغلى آنان را از پروردگارشان به خود مشغول نمى كند. و اين منزّه بودن دل هايشان، همان تنزيهى است كه آنان نسبت به خداى تعالى دارند.  


آرى، اولياء خدا، پروردگار خود را از هر چيزى كه لايق به ساحت قدس او نيست منزه مى دارند، چه شريك در اسم و چه شريك در معنا، و چه نقص ، و چه عدم.
آرى، اولياء خدا، پروردگار خود را از هر چيزى كه لايق به ساحت قدس او نيست، منزه مى دارند. چه شريك در اسم و چه شريك در معنا، و چه نقص، و چه عدم.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۲۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۲۰ </center>
و نيز تسبيح آنان در باره پروردگارشان تنها تسبيح به زبان و صرف گفتن «سبحان اللّه» نيست، بلكه تسبيحشان هم به زبان ، هم به عمل و هم به قلب مى باشد، چون تسبيح اگر كمتر از اين و در مرحلهاى پايين تر از اين باشد تسبيحى آميخته با شرك است ، همچنانكه خداى تعالى فرموده : «و ما يؤمن اكثرهم باللّه الا و هم مشركون».
و نيز تسبيح آنان در باره پروردگارشان، تنها تسبيح به زبان و صرف گفتن «سُبحَانَ اللّه» نيست، بلكه تسبيحشان، هم به زبان، هم به عمل و هم به قلب مى باشد. چون تسبيح اگر كمتر از اين و در مرحله اى پايين تر از اين باشد، تسبيحى آميخته با شرك است، همچنان كه خداى تعالى فرموده: «وَ مَا يُؤمِنُ أكثَرُهُم بِاللّهِ إلّا وَ هُم مُشرِكُونَ».


و اين اولياء خدا كه خداى تعالى دلهايشان را از پليدى محبت غير خود - كه دل را مشغول از ذكر خدا مى سازد - پاك ساخته و از محبت خويشتن پر نموده است ، اراده نمى كنند مگر خود خدا را، چون خداى تعالى خيرى است كه شرى با آن نيست ، آرى «و اللّه خير».
و اين اولياء خدا، كه خداى تعالى دل هايشان را از پليدى محبت غير خود - كه دل را مشغول از ذكر خدا مى سازد - پاك ساخته و از محبت خويشتن پُر نموده است، اراده نمى كنند، مگر خود خدا را. چون خداى تعالى، خيرى است كه شرّى با آن نيست. آرى «وَ اللّهُ خَيرٌ».


و نيز اولياى خدا با دلهاى مالامال از خير و سلام خود با احدى روبرو نمى شوند مگر بخير و سلام . بله، مگر آنكه طرف مقابل كسى باشد كه خير و سلام را مبدل به شر و ضرر سازد، كه در اين صورت اولياى خدا نيز با شر، با آنان برخورد مى كنند. همانطورى كه قرآن كريم ، شفاء قلوب است براى كسانى كه خواهان شفاء از آن باشند و ليكن براى ظالمين ثمرهاى جز بيشتر شدن گمراهى ندارد.
و نيز اولياى خدا، با دل هاى مالامال از خير و سلام خود با احدى روبرو نمى شوند، مگر به خير و سلام. بله، مگر آن كه طرف مقابل كسى باشد كه خير و سلام را مبدل به شر و ضرر سازد، كه در اين صورت، اولياى خدا نيز با شر، با آنان برخورد مى كنند. همان طورى كه قرآن كريم، «شفاء قلوب» است براى كسانى كه خواهان شفاء از آن باشند، وليكن براى ظالمان، ثمره اى جز بيشتر شدن گمراهى ندارد.


و نيز اولياى خدا و دارندگان چنين قلبى طاهر به هيچ چيز و هيچ حادثهاى بر نميخورند مگر آنكه آن را نعمتى از نعمتهاى خدا يافته ، با ديد نعمت به آن مينگرند، نعمتى كه از صفات جمال خدا و معانى كمال او حكايت دارد و عظمت و جلال او را بيان مى كند، در نتيجه اگر چيزى را توصيف مى كنند - بدان جهت است كه آن را يكى از نعمتهاى خدا مى بينند، و جمال خدا - در اسماء و صفاتش - را در آن چيز مشاهده مى كنند، و در هيچ چيز از پروردگار خود غافل و دستخوش فراموشى نمى شوند - قهرا اين توصيفشان از آن چيز توصيف پروردگارشان است ، به افعال و صفات جميل و در نتيجه ثنائى است از آنان بر خدا و حمدى است از ايشان براى خدا، چون حمد چيزى جز ثناء به فعل اختيارى جميل نمى باشد.
و نيز اولياى خدا و دارندگان چنين قلبى طاهر به هيچ چيز و هيچ حادثه اى بر نمی خورند، مگر آن كه آن را نعمتى از نعمتهاى خدا يافته، با ديد نعمت به آن می نگرند. نعمتى كه از صفات جمال خدا و معانى كمال او حكايت دارد و عظمت و جلال او را بيان مى كند.  


اين است وضع اولياى خداى تعالى مادام كه در دنيايند، يعنى در دار عمل قرار دارند، و در امروزشان براى فردايشان جد و جهد دارند، و اما بعد از آنكه از اين خانه خارج شده ، به لقاء پروردگارشان رسيدند و خداى تعالى وعده هائى كه به آنان داده بود بطور كامل به آنان داده ، و در رحمت و در دار كرامت خود جايشان داد، و در آن هنگام نورشان را تمام مى كند همان نورى را كه در دنيا فقط به آنان داده بود، و قرآن كريم وضع آن روز آنان را چنين حكايت مى كند: «نورهم يسعى بين ايديهم و باءيمانهم يقولون ربنا اتمم لنا نورنا».
در نتيجه، اگر چيزى را توصيف مى كنند - بدان جهت است كه آن را، يكى از نعمت هاى خدا مى بينند، و جمال خدا - در اسماء و صفاتش - را در آن چيز مشاهده مى كنند، و در هيچ چيز از پروردگار خود غافل و دستخوش فراموشى نمى شوند - قهرا اين توصيفشان از آن چيز، توصيف پروردگارشان است، به افعال و صفات جميل و در نتيجه، ثنایى است از آنان بر خدا و حمدى است از ايشان براى خدا. چون حمد، چيزى جز ثناء به فعل اختيارى جميل نمى باشد.
 
اين است وضع اولياى خداى تعالى، مادام كه در دنيايند. يعنى در دار عمل قرار دارند، و در امروزشان براى فردايشان جدّ و جهد دارند. و اما بعد از آن كه از اين خانه خارج شده، به لقاء پروردگارشان رسيدند و خداى تعالى، وعده هایى كه به آنان داده بود، به طور كامل به آنان داده، و در رحمت و در دارِ كرامت خود جايشان داد، و در آن هنگام، نورشان را تمام مى كند. همان نورى را كه در دنيا فقط به آنان داده بود، و قرآن كريم، وضع آن روز آنان را چنين حكايت مى كند: «نُورُهُم يَسعَى بَينَ أيدِيهِم وَ بِأيمَانِهِم يَقُولُونَ رَبَّنَا أتمِم لَنَا نُورَنَا».
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۲۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۲۱ </center>
در اين جا است كه خداى تعالى شرابى طهور به آنان مى چشاند و با آن ، سريره و باطنشان را از هر شرك آشكار و پنهانى پاك مى كند، و در نور علم و يقين غرقشان مى سازد، و از اقيانوس دلشان چشمه هاى حكمت بر زبانهايشان جارى مى كند، در نتيجه نخست خداى تعالى را تسبيح و تنزيه نموده ، سپس به رفقايشان كه همان انبياء و صديقين و شهداء و صالحين اند سلام مى كنند، آنگاه خدا را با رساترين وجه و به بهترين بيان حمد و تسبيح و ثنا مى گويند.
در اين جاست كه خداى تعالى، شرابى طهور به آنان مى چشاند و با آن، سريره و باطنشان را از هر شرك آشكار و پنهانى پاك مى كند، و در نور علم و يقين غرقشان مى سازد، و از اقيانوس دلشان، چشمه هاى حكمت بر زبان هايشان جارى مى كند. در نتيجه، نخست خداى تعالى را تسبيح و تنزيه نموده، سپس به رفقايشان كه همان انبياء و صديقين و شهداء و صالحين اند، سلام مى كنند. آنگاه خدا را با رساترين وجه و به بهترين بيان، حمد و تسبيح و ثنا مى گويند.
 
اين، آن مطالبى است كه دو آيه شريفه مورد بحث، قابل انطباق بر آن ها هست - و خدا داناتر است. اينك اين دو آيه را، جمله جمله معنا مى كنيم:
 
كسانى كه ايمان آورده و اعمال صالح مى كنند «تَجرِى مِن تَحتِهِمُ الأنهَارُ فِى جَنّاتِ النَّعِيم»، در جنات نعيم، نهرها از زير كاخشان روان است.  


اين آن مطالبى است كه دو آيه شريفه مورد بحث قابل انطباق بر آنها هست - و خدا داناتر است - اينك اين دو آيه را جمله جمله معنا مى كنيم : كسانى كه ايمان آورده و اعمال صالح مى كنند «تجرى من تحتهم الانهار فى جنات النعيم»، در جنات نعيم نهرها از زير كاخشان روان است. گفتيم كه در اين جمله سخن از بهشت ولايت و تطهير دلها است ، «دعويهم فيها سبحانك اللّهم»، دعوايشان در آن بهشت ها همه اين است كه بارالها تو را تسبيح مى گوئيم.  
گفتيم كه در اين جمله، سخن از بهشت ولايت و تطهير دل هاست، «دَعوَيهُم فِيهَا سُبحَانَك اللَّهُمّ»، دعوايشان در آن بهشت ها، همه اين است كه بارالها! تو را تسبيح مى گویيم.  


و گفتيم كه در اين جمله خدا را از هر نقص و حاجت و شريكى منزه مى دارند، و اين گفتارشان بر وجه حضور است ، يعنى خدا را حاضر مى بينند و تسبيحش مى گويند، چون اولياى خدا از پروردگار خود محجوب نيستند، «و تحيتهم فيها» سلام و در آنجا درودشان به يكديگر سلام است ، كه اين ملاقات را به نشانه امنيت مطلق نامگذارى كردن است ، گو اينكه در دنيا نيز يكديگر را به كلمه سلام تحيت مى گويند، وليكن سلام در دنيا علامت امنيت نسبى و امنيتى اندك است ، اما در بهشت علامت امنيت مطلق است ، «و آخر دعويهم ان الحمد لله رب العالمين»  آخرين مرحله كمال علم اهل بهشت بدينجا منتهى مى شود كه خدا را بعد از تسبيح و تنزيه ثنا گويند.
و گفتيم كه در اين جمله، خدا را از هر نقص و حاجت و شريكى منزه مى دارند. و اين گفتارشان، بر وجه حضور است. يعنى خدا را حاضر مى بينند و تسبيحش مى گويند. چون اولياى خدا از پروردگار خود محجوب نيستند، «وَ تَحِيَّتُهُم فِيهَا سَلَامٌ»، و در آن جا، درودشان به يكديگر سلام است، كه اين ملاقات را به نشانه امنيت مطلق نامگذارى كردن است. گو اين كه در دنيا نيز يكديگر را به كلمه «سلام» تحيت مى گويند، وليكن سلام در دنيا، علامت امنيت نسبى و امنيتى اندك است. اما در بهشت، علامت امنيت مطلق است، «وَ آخِرُ دَعوَيهُم أنِ الحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العَالَمِين»، آخرين مرحله كمال علم اهل بهشت بدين جا منتهى مى شود كه خدا را بعد از تسبيح و تنزيه، ثنا گويند.
<span id='link15'><span>
<span id='link15'><span>
==حمد و ستايش خداى تعالى فقط از بندگان مخلص خدا بر مى آيد ==
==حمد و ستايش خداى تعالى فقط از بندگان مخلص خدا بر مى آيد ==
در سابق در تفسير آيه شريفه: «الحمد لله رب العالمين» نيز گفتيم كه هر چند هر كسى مى تواند به زبان بگويد «الحمد لله» و ليكن از آنجا كه حمد، توصيف و ستودن خداى تعالى است ، هر كسى نمى تواند خداى را توصيف كند، اين كار تنها از بندگان مخلص خداى تعالى بر مى آيد، افراد انگشت شمارى كه خداى تعالى آنان را براى خود خالص ‍ نموده ، و به كرامت قرب خود اختصاص داده و هيچ واسطه اى بين آنان و بين خداى تعالى نيست.
در سابق در تفسير آيه شريفه: «الحمد لله رب العالمين» نيز گفتيم كه هر چند هر كسى مى تواند به زبان بگويد «الحمد لله» و ليكن از آنجا كه حمد، توصيف و ستودن خداى تعالى است ، هر كسى نمى تواند خداى را توصيف كند، اين كار تنها از بندگان مخلص خداى تعالى بر مى آيد، افراد انگشت شمارى كه خداى تعالى آنان را براى خود خالص ‍ نموده ، و به كرامت قرب خود اختصاص داده و هيچ واسطه اى بين آنان و بين خداى تعالى نيست.
۱۶٬۸۸۹

ویرایش