۱۶٬۲۸۸
ویرایش
خط ۲۰۳: | خط ۲۰۳: | ||
و استفهامى كه در آيه شده، استفهام انكارى است. يعنى مى خواهد بفرمايد: اين دو طايفه يكسان نيستند، آيا كسى كه چنين و چنان باشد، مثل كسى است كه اين طور نباشد؟ و تو اى پيامبر، اين اوصاف را دارى، پس درباره قرآن ترديد مكن. | و استفهامى كه در آيه شده، استفهام انكارى است. يعنى مى خواهد بفرمايد: اين دو طايفه يكسان نيستند، آيا كسى كه چنين و چنان باشد، مثل كسى است كه اين طور نباشد؟ و تو اى پيامبر، اين اوصاف را دارى، پس درباره قرآن ترديد مكن. | ||
==معناى | ==معناى «بيّنه»، و موارد اطلاق و استعمال آن== | ||
«''' | «'''عَلَى بَيِّنَةٍ مِن رَبِّه '''» - كلمه «بيّنة»، صفت مشبهه است و معنايش دليل ظاهر و واضح است. چيزى كه هست، بسيارى از امور واضح و ظاهر آن قدر ظهور دارند كه هرچه هم متعلق به آن ها شود، آن را نيز روشن مى سازند. مثل نور كه خودش ظاهر و واضح است و هرچه هم متعلق به آن ها شود، آن را نيز روشن مى سازند. مثل نور كه خودش ظاهر و واضح است و هرچه هم نزديكش شود، ظاهر مى گردد. | ||
و به همين خاطر، كلمۀ «بيّنة» بسيار مى شود كه درباره چيزهایى استعمال مى شود كه به وسيله آن، چيزهاى ديگر روشن و واضح مى گردد. نظير حجت و آيت كه از آن دو، به «بيّنه» تعبیر مى شود. شاهدى را هم كه به نفع مدعى شهادت مى دهد، از اين رو «بيّنه» مى نامند، كه ادعاى او را روشن مى كند. | |||
در قرآن كريم نيز، در آيات زيادى حجت و آيت را «بيّنه» خوانده. از آن جمله: «لِيَهلِكَ مَن هَلَكَ عَن بَيِّنَة»، و در آيه زير، آيت خود را «بيّنه» خوانده، مى فرمايد: «قَد جَاءَتكُم بَيِّنَةٌ مِن رَبِّكُم هَذِهِ نَاقَةُ اللّهِ لَكُم آيَة»، و در حكايت كلام نوح «عليه السلام»، بصيرت خاص الهى را كه خداى تعالى آن را به انبياء خود اختصاص داده، «بيّنه» خوانده و فرموده: «يَا قَومِ أرَأيتُم إن كُنتَ عَلَى بَيّنَةٍ مِن رَبِّى وَ آتَانِى رَحمَةً مِن عِندِه». | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۲۷۲ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۲۷۲ </center> | ||
و نيز مطلق بصيرت الهى را «بيّنه» خوانده، همچنان كه آيه زير، ظهور در چنين بصيرتى دارد: «أفَمَن كَانَ عَلَى بَيِّنَةٍ مِن رَبِّهِ كَمَن زُيِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ وَ اتَّبَعُوا أهوَائَهُم». در جاى ديگر، خداى تعالى نيز، در همين معنا فرموده: «أوَ مَن كَانَ مَيتاً فَأحيَينَاهُ وَ جَعَلنَا لَهُ نُوراً يَمشى بِهِ فِى النَّاسِ كَمَن مَثَلُهُ فِى الظُّلُمَاتِ لَيسَ بِخَارِجٍ مِنهَا». | |||
و ظاهرا منظور از | و ظاهرا منظور از «بيّنه» در آيه مورد بحث، به قرينه مقامى كه اين آيه دارد، معناى اخير باشد كه اختصاص به انبياء ندارد، بلكه عمومى است. قرينه و دليل اين معنا، جمله بعد از جمله مورد بحث است كه مى فرمايد: «أُولَئِكَ يُؤمِنُونَ بِهِ»، هر چند كه از نظر مورد، تنها رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» منظور است. چون كلام در زمينه اى است كه جملۀ «فَلَا تَكُ فِى مِريَةٍ مِنهُ: پس تو اى پيامبر، در آن بيّنه ترديد مكن»، بر آن زمينه متفرع مى شود. | ||
در نتيجه منظور از | در نتيجه منظور از «بيّنه» آن بصيرت الهيى است كه خداى تعالى، به نفس رسول اللّه «صلى اللّه عليه و آله و سلم» داده بود، نه خود قرآن كريمى كه بر آن جناب نازل فرمود. براى اين كه على الظاهر اگر منظور، قرآن بود، درست نبود كه جملۀ «فَلَا تَكُ فِى مِريَةٍ مِنهُ»، بر آن متفرع شود. | ||
(براى | (براى اين كه اين درست نيست كه به آن جناب بفرمايد: تو داراى قرآنى هستى كه از ناحيه پروردگارت به تو داده شده، پس در آن ترديد مكن، و اين بر كسى پوشيده نيست). | ||
خواهى گفت: آخر در قرآن | خواهى گفت: آخر در قرآن كريم، قرآن «بيّنه» خوانده شده، آن جا كه فرموده: «قُل إنِّى عَلَى بَيِّنَةٍ مِن رَبِّى وَ كَذَّبتُم بِهِ». | ||
مى گوييم: منافات ندارد كه در آيه مورد بحث به معناى بصيرت | مى گوييم: منافات ندارد كه در آيه مورد بحث به معناى بصيرت باشد، نه به معناى قرآن. زيرا آيه مورد بحث، در مقامى است و آيه سوره «انعام»، در مقامى ديگر. | ||
ویرایش