گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۱ بخش۵: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۹۳: خط ۹۳:
<span id='link36'><span>
<span id='link36'><span>


==دلالت آيه بر تأخير عذاب اختلاف كنندگان در دين، تا روز قيامت ==
==دلالت آیه بر تأخير عذاب اختلاف كنندگان در دين، تا روز قيامت ==
و جمله «و لو لا كلمة سبقت من ربك لقضى بينهم» مضمونى است كه خداوند به عبارات مختلفى آن را در كتاب مجيدش تكرار كرده ، و اين معنا را مى رساند كه اختلاف مردم در امر دنيا، امرى است فطرى (و قابل توجيه ) وليكن اختلافشان در امر دين هيچ توجيهى جز طغيان و لجاجت ندارد، چون همه اين اختلافها بعد از تمام شدن حجت است.
و جملۀ «وَ لَولَا كَلِمَةٌ سَبَقَت مِن رَبِّكَ لَقُضِىَ بَينَهُم»، مضمونى است كه خداوند به عبارات مختلفى، آن را در كتاب مجيدش تكرار كرده، و اين معنا را مى رساند كه اختلاف مردم در امر دنيا، امرى است فطرى (و قابل توجيه)، وليكن اختلافشان در امر دين، هيچ توجيهى جز طغيان و لجاجت ندارد. چون همه اين اختلاف ها بعد از تمام شدن حجت است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۵۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۵۹ </center>
مثلا در يك جا همين مضمون را آورده و مى فرمايد: «و ما كان الناس الا امة احدة فاختلفوا» و در جاى ديگر فرموده: «و ما اختلف الذين اوتوا الكتاب الا من بعد ما جاءهم العلم بغيا بينهم» و نيز فرموده: «كان الناس امة واحدة فبعث الله النّبيّين مبشرين و منذرين و انزل معهم الكتاب بالحق ليحكم بين الناس فيما اختلفوا فيه و ما اختلف فيه الا الذين اوتوه من بعد ما جاءتهم البيّنات بغيا بينهم».
مثلا در يك جا همين مضمون را آورده و مى فرمايد: «وَ مَا كَانَ النَّاسُ إلّا أُمَّةً وَاحِدَةً فَاختَلَفُوا». و در جاى ديگر فرموده: «وَ مَا اختَلَفَ الَّذِينَ أُوتُوا الكِتَابَ إلّا مِن بَعدِ مَا جَاءَهُمُ العِلمُ بَغياً بَينَهُم». و نيز فرموده: «كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَ مُنذِرِينَ وَ أنزَلَ مَعَهُمُ الكِتَابَ بِالحَقِّ لِيَحكُمَ بَينَ النَّاسِ فِيمَا اختَلَفُوا فِيهِ وَ مَا اختَلَفَ فِيهِ إلّا الَّذِينَ أُوتُوهُ مِن بَعدِ مَا جَاءَتهُمُ البَيِّنَاتُ بَغياً بَينَهُم».


آرى ، هر چند خداوند سبحان بنا گذاشته كه اجر عاملين و پاداش كيفر و آنچه كه مى كنند، بطور كامل بدهد، و هر چند مقتضاى اين معنا اين است كه پاداش و كيفر هر عملى را در همان موقع عمل بپردازد، مثلا كيفر اختلاف كردن بعد از تمام شدن حجت را در همان موقع اختلاف كف مشتشان بگذارد، وليكن خدا در مقابل اين قضا يك قضاى ديگر هم رانده ، و آن اين است كه هر فرد و ملّتى را تا مدتى در زمين زنده نگهدارد تا بدين وسيله زمين آباد شود، و هر كس در زندگى دنيائيش جهت آخرتش توشه بردارد، همچنانكه از اين قضاء خبر داده و فرموده: «و لكم فى الارض مستقر و متاع الى حين».
آرى، هر چند خداوند سبحان بنا گذاشته كه اجر عاملان و پاداش كيفر و آنچه كه مى كنند، به طور كامل بدهد، و هر چند مقتضاى اين معنا، اين است كه پاداش و كيفر هر عملى را در همان موقع عمل بپردازد، مثلا كيفر اختلاف كردن بعد از تمام شدن حجت را، در همان موقع اختلاف كف مشتشان بگذارد، وليكن خدا در مقابل اين قضا، يك قضاى ديگر هم رانده و آن، اين است كه: هر فرد و ملّتى را تا مدتى در زمين زنده نگه دارد تا بدين وسيله زمين آباد شود، و هر كس در زندگى دنيایی اش جهت آخرتش توشه بردارد. همچنان كه از اين قضاء خبر داده و فرموده: «وَ لَكُم فِى الأرضِ مُستَقَرٌّ وَ مَتَاعٌ إلَى حِينٍ».


مقتضاى اين دو قضاء اينست كه در ميان مردمى كه با هم اختلاف مى كنند فورى حكم نكند، و كيفر آنهايى را كه از روى طغيان در دين خدا و كتاب خدا اختلاف مى كنند به قيامت بيندازد.
مقتضاى اين دو قضاء، اين است كه در ميان مردمى كه با هم اختلاف مى كنند، فورى حكم نكند، و كيفر آن هايى را كه از روى طغيان در دين خدا و كتاب خدا اختلاف مى كنند، به قيامت بيندازد.


ممكن است كسى بپرسد: اگر چنين است پس چرا در امتهاى گذشته عذاب كجرويها تاءخير نيفتاد، مثلا قوم لوط را در همين دنيا به كلّى از بين برد؟ و چرا به حكم «و لو لا كلمة سبقت من ربك» عذابشان را به قيامت نينداخت؟
ممكن است كسى بپرسد: اگر چنين است، پس چرا در امت هاى گذشته، عذاب كجروی ها تأخير نيفتاد، مثلا قوم لوط را در همين دنيا، به كلّى از بين برد؟ و چرا به حكم «وَ لَولَا كَلِمَةٌ سَبَقَت مِن رَبِّك»، عذابشان را به قيامت نينداخت؟
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۶۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۶۰ </center>
در پاسخ اين سؤال مى گوييم : منشاء هلاك كردن قوم لوط، صرف كفر و معصيت و خلاصه اختلاف در امر دين نبود تا يك قضاى خدا اقتضاى هلاكت و يك قضاى ديگر خدا اقتضاى مهلتشان را داشته باشد و به حكم قضاى دوّمى مهلتشان دهد و هلاكشان نكند، بلكه منشاء اين هلاكت يك قضاى سومى بود از خدا كه آيه «و لكل امّة رسول فاذا جاء رسولهم قضى بينهم بالقسط و هم لا يظلمون» به آن اشاره نموده است.
در پاسخ اين سؤال مى گوييم:  


و كوتاه سخن: آيه «و لو لا كلمة سبقت من ربك لقضى بينهم» اشاره به اين دارد كه اختلاف مردم در كتاب محل تلاقى دو قضاى رانده شده است ، كه يكى اقتضاء دارد ميان مردم در آنچه اختلاف مى كنند، حكم كند (و طرفداران باطل را نابود سازد) و يكى ديگر اقتضاء دارد كه هر دو طرف را مهلت دهد و تا روز قيامت كيفرشان نكند. نتيجه اين تلاقى هم اين است كه كيفر اهل باطل تا فرارسيدن قيامت تاءخير بيفتد.
منشأ هلاك كردن قوم لوط، صرف كفر و معصيت و خلاصه اختلاف در امر دين نبود، تا يك قضاى خدا، اقتضاى هلاكت و يك قضاى ديگر خدا، اقتضاى مهلتشان را داشته باشد و به حكم قضاى دوّمى مهلتشان دهد و هلاكشان نكند، بلكه منشأ اين هلاكت، يك قضاى سومى بود از خدا كه آيه: «وَ لِكُلّ أُمَّةٍ رَسُولٌ فَإذَا جَاءَ رَسُولُهُم قُضِىَ بَينَهُم بِالقِسطِ وَ هُم لَا يُظلَمُونَ»، به آن اشاره نموده است.
 
و كوتاه سخن:  
 
آيه: «وَ لَولَا كَلِمَةٌ سَبَقَت مِن رَبِّكَ لَقُضِىَ بَينَهُم»، اشاره به اين دارد كه اختلاف مردم در كتاب، محل تلاقى دو قضاى رانده شده است، كه يكى اقتضاء دارد ميان مردم در آنچه اختلاف مى كنند، حكم كند (و طرفداران باطل را نابود سازد) و يكى ديگر، اقتضاء دارد كه هر دو طرف را مهلت دهد و تا روز قيامت كيفرشان نكند. نتيجه اين تلاقى هم، اين است كه كيفر اهل باطل، تا فرارسيدن قيامت تأخير بيفتد.
<span id='link37'><span>
<span id='link37'><span>
==شك و ترديد يهوديان، در اصالت و صحت تورات موجه بوده است ==
==شك و ترديد يهوديان، در اصالت و صحت تورات موجه بوده است ==
«'''و انهم لفى شك منه مريب '''» - كلمه «مريب» اسم فاعل از «ارابه» مى باشد كه به معناى القاء شبهه در قلب است، و اگر شك را با اين كلمه توصيف كرده به منظور تاءكيد همان شك است ، مانند «ظلا ظليلا» و«حجابا مستورا» و «حجرا محجورا» و امثال آن.
«'''و انهم لفى شك منه مريب '''» - كلمه «مريب» اسم فاعل از «ارابه» مى باشد كه به معناى القاء شبهه در قلب است، و اگر شك را با اين كلمه توصيف كرده به منظور تاءكيد همان شك است ، مانند «ظلا ظليلا» و«حجابا مستورا» و «حجرا محجورا» و امثال آن.
۱۶٬۹۴۶

ویرایش