۱۶٬۲۶۹
ویرایش
خط ۷۲: | خط ۷۲: | ||
<span id='link3'><span> | <span id='link3'><span> | ||
==مراد از اين كه آلهه | ==مراد از اين كه آلهه مشركان، جز بر هلاكت و تباهى خوانندگان خويش نيفزودند == | ||
پس خلاصه كلام اين مى شود | پس خلاصه كلام اين مى شود: | ||
ما ايشان را به عذاب خود گرفتيم | اگر ما عذابشان كرديم، به خاطر ظلمشان بود. و لذا به دنبال آن فرموده: «فَمَا أغنَت عَنهُم آلِهَتُهُم...». و از نظم آن كلام و اين دنباله، چنين بر مى آيد كه: ما ايشان را به عذاب خود گرفتيم و خدايانشان كارى برايشان صورت ندادند. | ||
«''' | پس معلوم شد حرف «فاء» در «فَمَا أغنَت»، كه تفريع را مى رساند، جمله مذكور را بر ماقبل خود تفريع نموده، معناى آن را بدين صورت در مى آورد: | ||
ما ايشان را به عذاب خود گرفتيم. پس در اين باره، خدايانى كه ايشان به جاى پروردگار متعال مى پرستيدند تا خيرى برايشان جلب نموده و شرى از ايشان بگردانند، كارى برايشان نكردند. و چون امر پروردگارت مبنى بر عذاب آن ها بيامد (و يا چون عذاب پروردگارت بيامد)، شرّى از ايشان دفع نكردند. | |||
«'''وَ مَا زَادُوهُم غَيرَ تَتبِيب '''» - «تتبيب»، از مصدر «تبب»، به معناى تدمير و هلاك كردن، و در اصل به معناى قطع است، و اين معنا را افاده مى كند كه: | |||
چون به خاطر گناهى كه مقتضى عذابشان بود، (يعنى به خاطر بت پرستی شان)، احساس نزول عذاب نمودند، به بت هاى خود التجاء برده، درخواست رفع بلا نمودند، و چون اين التجاء و درخواست، خود گناه ديگرى بود، لذا باعث شد كه عذابشان شديدتر شده، با عقاب سخت ترى هلاك گردند. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۶ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۶ </center> | ||
بنابراين، نسبت دادن هلاكت به آلهه آنان، نسبت مجازى است، و هلاكت به طور حقيقت، منسوب است به دعا و التجاى ايشان به آن ها. و التجاء در حقيقت، قائم است به داعى، نه به مدعو. | |||
«'''وَ كَذَلِك أَخْذُ رَبِّك إِذَا أَخَذَ الْقُرَى وَ هِىَ ظالِمَةٌ إِنَّ أَخْذَهُ أَلِيمٌ شدِيدٌ'''»: | «'''وَ كَذَلِك أَخْذُ رَبِّك إِذَا أَخَذَ الْقُرَى وَ هِىَ ظالِمَةٌ إِنَّ أَخْذَهُ أَلِيمٌ شدِيدٌ'''»: | ||
كلمۀ «كَذَلِكَ»، اشاره است به گذشته (يعنى به اخبار قرا)، كه پاره اى از مصاديق اخذ خداى تعالى بود، و اينك در اين آيه، مطلق اخذ خدايى را با اخذ ايشان مقايسه نموده، مى فرمايد: | |||
مطلق اخذ او، دردناك و سخت است. و اين بيان، از قبيل تشبيه كلّى به بعضى از مصاديق است در حكم، تا دلالت كند بر اين كه حكم مختص به مصاديق نامبرده نيست، بلكه عمومى و شامل همه افراد است و اين، نوعى شايع از انواع تشبيه است. | |||
و | و جملۀ «إنَّ أخذَهُ ألِيمٌ شَدِيدٌ»، وجه شبه را كه دردناكى و سختى است، بيان مى كند. | ||
و معناى | و معناى آيه، اين است كه: همچنان كه اخذ اين اقوام ستمگر: قوم نوح، هود، صالح، لوط، شعيب و قوم فرعون، توسط خدا، اخذى اليم و شديد بود، همچنين هر قوم ستمگر ديگر را كه اخذ كند، اخذش اليم و شديد است. پس بايد همه عبرت گيران، عبرت بگيرند. | ||
«'''إِنَّ فى ذَلِك لاَيَةً لِّمَنْ خَاف | «'''إِنَّ فى ذَلِك لاَيَةً لِّمَنْ خَاف عَذَابَ الاَخِرَةِ ...'''»: | ||
اين | اين نيز، اشاره است به اخبارى كه خداى تعالى از داستان هاى قراى ستمگر بيان نموده، كه قراى مذكور را به خاطر ظلمشان، به عذابى دردناك اخذ نموده، و اخذ او، همواره همين طور است. | ||
و همين، خود آيتى است براى كسى كه از عذاب حيات آخرت بيمناك است، و علامتى است كه نشان مى دهد خداوند به زودى در آخرت، مجرمان را به جرمشان اخذ نموده و اخذش اليم و شديد خواهد بود. و اين، خود باعث مى شود چنين كسانى عبرت گرفته، از هر چيز كه مستلزم سخط خدا باشد، احتراز جويند. | |||
بنابراين، | «'''ذَلِكَ يَومٌ مَجمُوعٌ لَهُ النَّاسُ'''» - يعنى: آن روزى كه عذاب آخرت، در آن به وقوع مى پيوندد، روزى است كه همه مردم براى ديدنش جمع مى شوند. | ||
بنابراين، كلمۀ «ذَلِكَ»، اشاره است به روزى كه كلمۀ «عذاب الآخرة» بر آن دلالت دارد. و به قول بعضی ها، به همين جهت به لفظ مذكر آورده شده و نيز ممكن است مذكر آوردن اشاره «ذَلِكَ»، بدين منظور بوده باشد كه مبتداء با خبر تطبيق كند. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۷ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۷ </center> | ||
«به زودى جمع مى شوند، و يا جمع مى شوند براى آن مردم»، تا دلالت كند بر | و روز قيامت را به روزى توصيف كرده كه مردم براى آن مجموع اند، و نفرموده: «به زودى جمع مى شوند، و يا جمع مى شوند براى آن مردم»، تا دلالت كند بر اين كه جمع شدن مردم براى آن، از اوصاف لازم و لاينفك آن است، و حاجتى نيست به اين كه از آن خبر داده شود. | ||
و با در نظر داشتن | و با در نظر داشتن اين كه حرف «لام» در كلمه «لَهُ»، براى غايت است، خصوصيت اين روز، اين مى شود كه مردم به خاطر آن مجموع اند. پس اين روز، شأنى دارد كه هيچ روز ديگر ندارد، و آن شأن صورت نمى گيرد، مگر به اين كه همه مردم بدون استثناء جمع شوند و احدى از حضور در آن تخلف نكند. | ||
<span id='link4'><span> | <span id='link4'><span> | ||
مردم نيز شأنى دارند كه با | مردم نيز شأنى دارند كه با آن، تمامى افراد بشر به همديگر ارتباط يافته، اولى با آخرى و آخرى با اولى، در آن مختلط مى شود و بعض با كل مربوط مى شود. و آن شأن، عبارت است از: رسيدگى به حساب اعمالشان، از نظر ايمان و كفر و اطاعت و معصيت. و كوتاه سخن: از نظر سعادت و شقاوت. | ||
پر واضح است كه يك عمل واحد، از يك انسان، از تمامى اعمال گذشته اش كه با اصول باطنی اش ارتباط دارد، سرچشمه گرفته، و اعمال آينده اش كه آن ها نيز با احوال قلبی اش مرتبط است، از آن يك عمل منشأ مى گيرد. | |||
و همچنين، عمل يك انسان با اعمال هر كس كه با او ارتباط دارد، مرتبط مى شود. يعنى يا اعمال آن ها از عمل اين متأثر گشته و يا اعمال ايشان در عمل وى، مؤثر بوده است، و همچنين اعمال انسان هاى گذشته با انسان هاى آينده و اعمال انسان هاى آينده با انسان هاى گذشته، ارتباط دارد. | |||
در بين گذشتگان، پيشوايانى بودند كه يا مردم را هدايت مى كردند و يا گمراه مى ساختند و اعمال آنان در اعمال آيندگان اثر داشته و ايشان مسؤول آنند. همچنان كه در متأخرين، اتباع و دنباله روهايى هستند كه از غرور و فريب پيشوايان گذشته شان پرسش مى شوند، و قرآن كريم در اين باره فرموده: «فَلَنَسئَلَنَّ الَّذِينَ أُرسِلَ إلَيهِم وَ لَنَسئَلَنَّ المُرسَلِينَ». | |||
و نيز فرموده: «وَ نَكتُبُ مَا قَدَّمُوا وَ آثَارَهُم وَ كُلَّ شَئٍ أحصَينَاهُ فِى إمَامٍ مُبِين». | |||
و | و جزاء و كيفر هم، از حكم فصل و داورى كه حق را از باطل جدا مى سازد، تخلف پذير نيست. و مطلبى كه وضعش چنين باشد، (و آن داورى كه دامنه اش از ابتدا تا انتهاى بشريت گسترش داشته باشد)، جز در روزى كه اولين و آخرين بشر يكجا جمع باشند، و احدى غايب نباشد، صورت نمى گيرد. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۸ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۸ </center> | ||
<span id='link5'><span> | <span id='link5'><span> | ||
ویرایش