گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۱ بخش۲۲: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۴۸: خط ۱۴۸:
<span id='link189'><span>
<span id='link189'><span>


==هيچ خائنى در خود به نتيجه نمى رسد ==
دوم اين كه: بداند كه هيچ خائنى به طور مطلق، هيچ وقت به نتيجه اى كه از خيانت خود در نظر دارد، نمى رسد و ديرى نمى پايد كه رسوا مى شود، و اين، سنّتى است كه خداوند همواره در ميان بندگانش جارى ساخته، و هرگز سنّت او تغيير و تبديل نمى پذيرد. خيانت، باطل است و باطل هم دوام ندارد، و حق بر عليه آن ظاهر مى شود و بطلان آن را بر ملا مى كند.
دوم اينكه بداند كه هيچ خائنى بطور مطلق هيچ وقت به نتيجه اى كه از خيانت خود در نظر دارد نمى رسد و ديرى نمى پايد كه رسوا مى شود، و اين سنتى است كه خداوند همواره در ميان بندگانش جارى ساخته ، و هرگز سنت او تغيير و تبديل نمى پذيرد، خيانت باطل است و باطل هم دوام ندارد، و حق بر عليه آن ظاهر مى شود و بطلان آنرا بر ملا مى كند.


بهترين نمونه اش خيانت زنان مصر است ، اگر بنا بود خائن رستگار شود زنان مصر و همسر عزيز در آنچه كردند رسوا نمى شدند، ليكن از آنجائيكه خداوند كيد خائنان را راهبرى نمى كند رسوا شدند.
بهترين نمونه اش، خيانت زنان مصر است. اگر بنا بود خائن رستگار شود، زنان مصر و همسر عزيز در آنچه كردند، رسوا نمى شدند، ليكن از آن جایی كه خداوند كيد خائنان را راهبرى نمى كند، رسوا شدند.


و گويا منظور يوسف (عليه السّلام ) از نتيجه دوم كه گفت : «'''ان اللّه لا يهدى كيد الخائنين '''» و تذكر دادن آن به پادشاه مصر و تعليم آن به وى اين بوده كه از لوازم فايده خبر نيز بهره بردارى كند، و بفهماند كه وى از حقيقت داستان اطلاع دارد، و چنين كسى كه در غياب عزيز به همسر او خيانت نكرده قطعا به هيچ چيز ديگرى خيانت نمى كند، و چنين كسى سزاوار است كه بر هر چيز از جان و مال و عرض امين شود، و از امانتش استفاده كنند.
و گويا منظور يوسف «عليه السّلام» از نتيجه دوم كه گفت: «إنّ اللّهَ لَا يَهدِى كَيدَ الخَائِنِينَ»، و تذكر دادن آن به پادشاه مصر و تعليم آن به وى، اين بوده كه از لوازم فايدۀ خبر نيز بهره بردارى كند، و بفهماند كه وى، از حقيقت داستان اطلاع دارد، و چنين كسى كه در غياب عزيز به همسر او خيانت نكرده، قطعا به هيچ چيز ديگرى خيانت نمى كند، و چنين كسى سزاوار است كه بر هر چيز، از جان و مال و عرض امين شود، و از امانتش استفاده كنند.


آنگاه با فهماندن اينكه وى چنين امتيازى دارد زمينه را آماده كرد براى اينكه وقتى با شاه روبرو مى شود از او درخواست كند كه او را امين بر اموال مملكت و خزينه هاى دولتى قرار دهد.
آنگاه با فهماندن اين كه وى چنين امتيازى دارد، زمينه را آماده كرد. براى اين كه وقتى با شاه روبرو مى شود، از او درخواست كند كه او را امين بر اموال مملكت و خزينه هاى دولتى قرار دهد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۲۶۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۲۶۹ </center>
و از ظاهر اين آيه برمى آيد كه مقصود از ملك (پادشاه ) غير عزيز، همسر زليخا بوده كه در جمله «'''و الفيا سيدها لدى الباب '''» و جمله «'''و قال الذى اشتراه من مصر لامراته اكرمى مثواه '''» سخن از او به ميان آمده.
و از ظاهر اين آيه بر مى آيد كه مقصود از مَلِك (پادشاه) غير عزيز، همسر زليخا بوده كه در جملۀ «وَ ألفَيَا سَيِّدَهَا لَدَى البَاب»، و جملۀ «وَ قَالَ الَّذِى اشتَرَاهُ مِن مِصرَ لِإمرَأتِهِ أكرِمِى مَثوَاهُ»، سخن از او به ميان آمده.


اين نظريه ما بود درباره آيه مورد بحث و ليكن بعضى از مفسرين گفته اند كه : اين كلام و همچنين آيه بعد از آن تتمه گفتار همسر عزيز است كه با جمله «'''الان حصحص الحق '''» شروع شده بود، و ليكن بزودى اشكالى را كه بر آن وارد است ايراد خواهيم كرد انشاء اللّه.
اين نظريه ما بود درباره آيه مورد بحث، وليكن بعضى از مفسران گفته اند كه: اين كلام و همچنين آيه بعد از آن، تتمۀ گفتار همسر عزيز است كه با جملۀ «الآنَ حَصحَصَ الحَقُّ» شروع شده بود، وليكن به زودى اشكالى را كه بر آن وارد است، ايراد خواهيم كرد، إن شاء اللّه.


==مفاد سخن يوسف «ع»، كه گفت: «و ما ابرء نفسى انّ النّفس لأمّارة بالسّوء...»==
«'''وَ مَا أُبَرِّىُ نَفْسى إِنَّ النَّفْس لاَمَّارَةُ بِالسوءِ إِلا مَا رَحِمَ رَبى إِنَّ رَبى غَفُورٌ رَّحِيمٌ'''»:
«'''وَ مَا أُبَرِّىُ نَفْسى إِنَّ النَّفْس لاَمَّارَةُ بِالسوءِ إِلا مَا رَحِمَ رَبى إِنَّ رَبى غَفُورٌ رَّحِيمٌ'''»:
مفاد سخن يوسف «ع»، كه گفت: «و ما ابرء نفسى انّ النّفس لأمّارة بالسّوء...»


اين آيه تتمه گفتار يوسف (عليه السّلام ) است ، و آنرا بدين جهت اضافه كرد كه در كلام قبليش كه گفت : «'''من او را در غيابش خيانت نكردم '''» بويى از استقلال و ادعاى حول و قوت مى آمد (يعنى اين من بودم كه دامن به چنين خيانتى نيالودم ) و چون آن جناب از انبياى مخلص و فرو رفته در توحيد و از كسانى بوده كه براى احدى جز خدا حول و قوتى قائل نبوده اند، لذا فورى و تا فوت نشده اضافه كرد كه آنچه من كردم و آن قدرتى كه از خود نشان دادم بحول و قوه خودم نبود، بلكه هر عمل صالح و هر صفت پسنديده كه دارم رحمتى است از ناحيه پروردگارم.  
اين آيه تتمه گفتار يوسف (عليه السّلام ) است ، و آنرا بدين جهت اضافه كرد كه در كلام قبليش كه گفت : «'''من او را در غيابش خيانت نكردم '''» بويى از استقلال و ادعاى حول و قوت مى آمد (يعنى اين من بودم كه دامن به چنين خيانتى نيالودم ) و چون آن جناب از انبياى مخلص و فرو رفته در توحيد و از كسانى بوده كه براى احدى جز خدا حول و قوتى قائل نبوده اند، لذا فورى و تا فوت نشده اضافه كرد كه آنچه من كردم و آن قدرتى كه از خود نشان دادم بحول و قوه خودم نبود، بلكه هر عمل صالح و هر صفت پسنديده كه دارم رحمتى است از ناحيه پروردگارم.  
۱۶٬۸۲۴

ویرایش