۱۷٬۰۴۳
ویرایش
خط ۱۴۵: | خط ۱۴۵: | ||
<span id='link164'><span> | <span id='link164'><span> | ||
==تصميم به زندانى كردن يوسف | ==تصميم درباریان، به زندانى كردن يوسف «ع» == | ||
«'''ثُمَّ بَدَا لهَُم | «'''ثُمَّ بَدَا لهَُم مِن بَعْدِ مَا رَأَوُا الآيَاتِ لَيَسجُنُنَّهُ حَتىّ حِينٍ'''»: | ||
كلمۀ «بَداء»، به معناى پديد آمدن رأى و نظريه است كه قبلا نبوده. مثلا گفته مى شود: در فلان موضوع براى من بداء حاصل شد. يعنى رأى جديدى پيدا شد. ضمير «هُم» در كلمۀ «لَهُم»، به عزيز و همسرش و خواص دربارش بر مى گردد. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۲۳۲ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۲۳۲ </center> | ||
منظور از | منظور از «آيات»، آن شواهد و ادّله اى است كه بر برائت يوسف گواهى مى داد، و دلالت مى كرد بر اين كه دامن وى، در اين قضيه و تهمتى كه به او زده اند، پاك است. از قبيل شهادت آن كودك، به ضميمه اين كه پيراهن يوسف از عقب پاره شده بود، و اين كه هر دو به طرف در، پيشدستى كرده بودند. | ||
و شايد يكى ديگر از شواهد، قضيه زنان مصر و پاره كردن | و شايد يكى ديگر از شواهد، قضيه زنان مصر و پاره كردن دست هايشان و عفتى باشد كه يوسف در برابر خواسته زنان به خرج داد. و نيز ممكن است يكى ديگر از شواهد، اعتراف زليخا نزد زنان باشد كه گفته بود: من يوسف را دنبال كرده ام، و او عفت به خرج مى داد. | ||
حرف | حرف «لام» در جملۀ «لَيَسجُنَّنَهُ»، لام قسم است و معنايش اين است كه: قسم خوردند و تصميم گرفتند كه او را حتما به زندان بيفكنند. و اين جمله، تفسير آن «بدائى» است كه براى آنان حاصل شده بود، و ظرف «حَتّى حِين»، متعلق به همين جمله است. | ||
و از | و از آن جايى كه كلمۀ «حِين» اضافه نشده و نفرموده «تا حين فلان»، لذا معناى انتظارى را افاده مى كند، و به جمله چنين معنا مى دهد: تصميم گرفتند مدتى وى را زندانى كنند، تا اين سر و صداها بخوابد، و مردم داستان مراوده زليخا را فراموش نمايند. | ||
و معناى | و معناى آيه، اين است: بعد از مشاهده آن آيات و شواهدى كه بر طهارت و عصمت يوسف گواهى مى داد، براى عزيز و همسرش و درباريان و مشاورينش رأى جديدى پيدا شد، و آن، اين بود كه تا مدتى يوسف را زندانى كنند، تا مردم داستان مراوده زليخا را كه مايه ننگ و رسوايى دربار شده بود، فراموش نمايند. عزيز و اطرافيانش بر اين تصميم قسم خوردند. | ||
از | از اين جا معلوم مى شود كه اگر چنين تصميمى گرفته اند، براى اين بوده كه دودمان و دربار عزيز را از رسوايى تهمت و ننگ حفظ كنند. و شايد اين غرض را هم داشته اند كه امنيت عموم شهر را حفظ كرده باشند، و اجازه ندهند مردم و مخصوصا زنان مصر، مفتون حُسن و جمال وى گردند. آن هم آن حُسنى كه همسر عزيز و زنان اشرافى مصر را واله خود كرده بود. چنين حُسن فتّانى، اگر آزاد گذارده شود، به طبع خود در مصر بلوایى به راه مى اندازد. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۲۳۳ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۲۳۳ </center> | ||
ليكن از | ليكن از اين كه در زندان به فرستاده پادشاه گفته بود: «ارجِع إلَى رَبِّكَ فَسئَلهُ مَا بَالُ النِّسوَةِ اللَّاتِى قَطَّعنَ أيدِيَهُنّ...»، | ||
از | و از اين كه پادشاه از زنان مصر پرسيد: «مَا خَطبُكُنَّ إذ رَاوَدتُنَّ يُوسُفَ عَن نَفسِهِ»، | ||
و | و اين كه ايشان جواب داده بودند: «حَاشَ لِلّهِ مَا عَلِمنَا عَلَيهِ مِن سُوءٍ»، | ||
و اين كه همسر عزيز سپس اعتراف كرده و گفته است: «الآنَ حَصحَصَ الحَقُّ أنَا رَاوَدتُهُ عَن نَفسِهِ وَ إنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقِينَ»؛ | |||
از همه اين ها بر مى آيد كه: زليخا بعد از زندانى شدن يوسف، امر را بر شوهرش مشتبه كرده، و او را بر خلاف واقع معتقد و يا لااقل نسبت به واقع امر به شك و شبهه انداخته، و خلاصه آن چنان در دل شوهرش تسلّط و تمكن داشته، كه با ديدن همه آن آيات، مع ذلك او را بر خلاف آيات و شواهد معتقد كرده است. | |||
بنابراين، مى توان گفت كه: زندانى شدن يوسف به دستور يا توسّل همين زن بوده. او اين پيشنهاد را كرده تا تهمت مردم را از خود دفع كند و هم اين كه يوسف را بر جرأت و مخالفتش ادب نمايد. باشد كه از اين به بعد، به اطاعت و انقياد وى درآيد. جملۀ «وَ لَئِن لَم يَفعَل...» هم، كه در حضور زنان اشرافى مصر گفته بود، به خوبى بر اين معنا دلالت مى كند. | |||
<span id='link165'><span> | <span id='link165'><span> | ||
==رؤ ياى دو همزندانى يوسف (عليه السلام ) و تعبير خواب آن دو توسط يوسف (عليه السلام ) == | ==رؤ ياى دو همزندانى يوسف (عليه السلام ) و تعبير خواب آن دو توسط يوسف (عليه السلام ) == | ||
«'''وَ دَخَلَ مَعَهُ السجْنَ فَتَيَانِ ...'''»: | «'''وَ دَخَلَ مَعَهُ السجْنَ فَتَيَانِ ...'''»: |
ویرایش