گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۱ بخش۱۵: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۵۱: خط ۱۵۱:
<span id='link129'><span>
<span id='link129'><span>


==گفته صاحب مجمع البيان در اين زمينه و ايراد وارد بر آن ==
==نقد گفته صاحب مجمع البيان، در آیه: «وَ لَقَد هَمَّت بِهَِ...» ==
۳ - از ديگر اقوال در آيه اينست كه منظور از «'''هم '''» يوسف و «'''هم '''» زليخا يك معنا نيست بلكه دو معناى مختلف است ، زيرا «'''هم '''» زليخا عبارت از قصد به مخالطت بود، ولى «'''هم '''» يوسف اين بود كه او را به عنوان دفاع از خود كتك بزند، و دليل بر اين اختلاف دو «'''هم '''»، شهادت خداى تعالى است كه مى فرمايد: او از بندگان مخلص ‍ ما بود، و از سوى ديگر حجت عقلى قائم است بر اينكه انبياء، معصوم از گناهند، پس قطعا «'''هم '''» يوسف «'''هم '''» بر گناه نبوده .
۳ - از ديگر اقوال در آيه، اين است كه منظور از «هَمَّ» يوسف و «هَمَّ» زليخا، يك معنا نيست، بلكه دو معناى مختلف است. زيرا «هَمَّ» زليخا، عبارت از قصد به مخالطت بود، ولى «هَمَّ» يوسف اين بود كه او را به عنوان دفاع از خود كتك بزند، و دليل بر اين اختلاف دو «هَمَّ»، شهادت خداى تعالى است كه مى فرمايد: «او، از بندگان مُخلَص ما بود». و از سوى ديگر، حجت عقلى قائم است بر اين كه انبياء، معصوم از گناه اند. پس قطعا «هَمَّ» يوسف، «هَمَّ» بر گناه نبوده.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۱۸۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۱۸۵ </center>
در مجمع البيان مى گويد: در ظاهر آيه «'''هم '''» به چيزى تعلق گرفته كه بطور حقيقت مورد قصد و عزم تعلق نمى گيرد، زيرا فرموده : و لقد همت به (به يوسف ) و هم بها (به زليخا) و «'''هم '''» يوسف را متعلق به زليخا و «'''هم '''» زليخا را متعلق به يوسف گرفته و معقول نيست كه ذات آن دو مورد اراده و عزم قرار گيرد، چون معقول نيست ذات چيزى مورد اراده و عزم قرار گيرد.  
در مجمع البيان مى گويد: در ظاهر آيه «هَمَّ» به چيزى تعلق گرفته كه به طور حقيقت مورد قصد و عزم تعلق نمى گيرد، زيرا فرموده: وَ لَقَد هَمَّت بِهِ (به يوسف)، و هَمَّ بِهَا (به زليخا)، و «هَمَّ» يوسف را متعلق به زليخا و «هَمَّ» زليخا را متعلق به يوسف گرفته، و معقول نيست كه ذات آن دو، مورد اراده و عزم قرار گيرد. چون معقول نيست ذات چيزى مورد اراده و عزم قرار گيرد.  


بنابراين اگر «'''هم '''» در آيه را حمل بر عزم كنيم بايد چيزى محذوف در تقدير بگيريم ، كه عزم و تصميم بدان تعلق بگيرد. و ممكن است «'''هم '''» و عزم يوسف را متعلق به امر محذوفى بگيريم كه با ساحت قدس نبوتش سازگار باشد، مانند زدن زليخا و از خود دفاع كردن ، پس كانه گفته مى شود: «'''زليخا بر فحشا و گناه تصميم گرفت ، و خواست تا يوسف با وى درآميزد، يوسف هم تصميم گرفت از خود دفاع نموده، او را بزند'''» همچنانكه گفته مى شود: «'''تصميم فلانى را گرفتم ، يا برايش خيالى دارم '''» يعنى بنا دارم او را بزنم و يا مكروهى بر او وارد سازم .
بنابراين، اگر «هَمَّ» در آيه را حمل بر عزم كنيم، بايد چيزى محذوف در تقدير بگيريم، كه عزم و تصميم بدان تعلق بگيرد. و ممكن است «هَمَّ» و عزم يوسف را متعلق به امر محذوفى بگيريم كه با ساحت قدس نبوتش سازگار باشد. مانند زدن زليخا و از خود دفاع كردن.  


و بنابراين ، معناى رويت برهان آن است كه خداوند به او برهانى نشان داد كه اگر بر آنچه تصميم گرفته اقدام كند، خانواده زليخا او را هلاك نموده به قتل مى رسانند. و يا اين خيانت و فضيحت را به گردن او انداخته ، وانمود مى كند كه يوسف به من درآويخت و خواستم امتناع بورزم مرا كتك زد، خداوند بدين وسيله خبر مى دهد كه سوء فحشاء را كه همان فتل و گمان بد باشد از او بگردانيد.
پس كأنّه گفته مى شود: «زليخا بر فحشا و گناه تصميم گرفت، و خواست تا يوسف با وى درآميزد. يوسف هم تصميم گرفت از خود دفاع نموده، او را بزند». همچنان كه گفته مى شود: «تصميم فلانى را گرفتم، يا برايش خيالى دارم». يعنى بنا دارم او را بزنم و يا مكروهى بر او وارد سازم.


و تقدير آيه چنين است : اگر برهان پروردگار خود را نديده بود اين كار (زدن ) را مى كرد. و جواب «'''لو لا'''» (اين كار را مى كرد) حذف شده ، همچنانكه در آيه «'''و لو لا فضل اللّه عليكم و رحمته و ان اللّه روف رحيم '''» حذف شده .
بنابراين، معناى «رؤيت برهان» آن است كه خداوند، برهانى به او نشان داد كه اگر بر آنچه تصميم گرفته اقدام كند، خانواده زليخا او را هلاك نموده، به قتل مى رسانند. و يا اين خيانت و فضيحت را به گردن او انداخته، وانمود مى كند كه يوسف به من درآويخت و خواستم امتناع بورزم، مرا كتك زد. خداوند بدين وسيله خبر مى دهد كه «سُوء فحشاء» را كه همان فتل و گمان بد باشد، از او بگردانيد.


و جوابش اين است كه اين حرف عيبى ندارد، جز اينكه مبنى بر اختلاف داشتن دو «'''هم '''» است ، و اختلاف معناى آن دو خلاف ظاهر است ، و خلاف ظاهر را در جايى بايد گفت كه نشود كلام را بر ظاهرش حمل كرد، و ما در سابق طورى معنا كرديم كه هر دو كلمه «'''هم '''» به يك معنا تفسير شد.
و تقدير آيه، چنين است: اگر برهان پروردگار خود را نديده بود، اين كار (زدن ) را مى كرد. و جواب «لَولَا» (اين كار را مى كرد) حذف شده، همچنان كه در آيه «وَ لَولا فَضلُ اللّهِ عَلَيكُم وَ رَحمَتُهُ وَ أنَّ اللّهَ رَؤُفٌ رَحِيمٌ» حذف شده.
 
و جوابش اين است كه: اين حرف عيبى ندارد، جز اين كه مبنى بر اختلاف داشتن دو «هَمَّ» است، و اختلاف معناى آن دو، خلاف ظاهر است، و خلاف ظاهر را در جايى بايد گفت كه نشود كلام را بر ظاهرش حمل كرد، و ما در سابق طورى معنا كرديم كه هر دو كلمه «هَمَّ»، به يك معنا تفسير شد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۱۸۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۱۸۶ </center>
علاوه بر اين ، لازمه اين حرف كه منظور از برهان چيزى باشد كه به يوسف بفهماند كه اگر زليخا را بزنى هم تو را مى كشند و هم رسوايت مى كنند و منظور از سوء كشتن و منظور از «'''فحشاء'''» تهمت زدن باشد، معنايى است كه بطور قطع خلاف آن چيزيست كه از سياق آيه استفاده مى شود.
علاوه بر اين، لازمۀ اين حرف كه منظور از برهان چيزى باشد كه به يوسف بفهماند كه اگر زليخا را بزنى، هم تو را مى كشند و هم رسوايت مى كنند و منظور از سوء كشتن و منظور از «فحشاء»، تهمت زدن باشد، معنايى است كه به طور قطع خلاف آن چيزی است كه از سياق آيه استفاده مى شود.


و اما اينكه در مجمع البيان گفته : نمى توانيم هر دو «'''هم '''» را با هم به معناى مخالطت بگيريم و خلاصه اش اينكه «'''هم '''» انسان به كسى تعلق مى گيرد كه آن كس براى صاحب هم در آنچه كه مى خواهد منقاد و رام نباشد، و وقتى فرض شود كه يكى از دو طرف ، معناى «'''هم '''» در باره اش تحقق يافت ديگر معنا ندارد از آن طرف ديگر نيز «'''همى '''» تحقق پذيرد، چون معقول نيست كه اراده من به كسى تعلق بگيرد كه او خودش مرا اراده كرده ، و طلب من متوجه كسى شود كه خود طالب من است ، و تحريك من به كسى تعلق بگيرد كه او خود در صدد تحريك من است .
و اما اين كه در مجمع البيان گفته: نمى توانيم هر دو «هَمَّ» را با هم به معناى مخالطت بگيريم، و خلاصه اش اين كه: «هَمَّ» انسان به كسى تعلق مى گيرد كه آن كس، براى صاحب همّ در آنچه كه مى خواهد، منقاد و رام نباشد، و وقتى فرض شود كه يكى از دو طرف، معناى «هَمّ» در باره اش تحقق يافت، ديگر معنا ندارد از آن طرف ديگر نيز «هَمّى» تحقق پذيرد. چون معقول نيست كه اراده من به كسى تعلق بگيرد كه او خودش مرا اراده كرده، و طلب من متوجه كسى شود كه خود طالب من است، و تحريك من به كسى تعلق بگيرد كه او خود در صدد تحريك من است.


و اين حرف صحيح نيست ، زيرا ممكن است از دو طرف مشاجره ، معناى «'''هم '''» تحقق بيابد. البته در صورتى كه يك دفعه و بدون پس و پيش باشد، و يا عنايت زائده اى در كار بيايد، مانند دو نفر كه مى خواهند به هم نزديك و باهم جمع شوند، گاهى يكى از آن دو مى ايستد، ديگرى نزديكش مى رود، و گاهى هر دو با هم و به سوى هم حركت مى كنند، و به هم نزديك مى شوند، و نيز دو جسمى كه با مغناطيس مى خواهند يكديگر را جذب كنند و متصل شوند گاهى يكى جذب مى كند و ديگرى جذب به سوى آن مى شود، و گاهى يكديگر را جذب مى كنند، و به هم مى چسبند.
و اين حرف صحيح نيست. زيرا ممكن است از دو طرف مشاجره، معناى «هَمّ» تحقق بيابد. البته در صورتى كه يك دفعه و بدون پس و پيش باشد، و يا عنايت زائده اى در كار بيايد. مانند دو نفر كه مى خواهند به هم نزديك و با هم جمع شوند. گاهى يكى از آن دو مى ايستد، ديگرى نزديكش مى رود، و گاهى هر دو با هم و به سوى هم حركت مى كنند، و به هم نزديك مى شوند. و نيز دو جسمى كه با مغناطيس مى خواهند يكديگر را جذب كنند و متصل شوند، گاهى يكى جذب مى كند و ديگرى جذب به سوى آن مى شود، و گاهى يكديگر را جذب مى كنند، و به هم مى چسبند.
<span id='link130'><span>
<span id='link130'><span>
==وجهى كه صاحب المنار در اين مورد بيان كرده و جواب آن ==
==وجهى كه صاحب المنار در اين مورد بيان كرده و جواب آن ==
۴ - قول ديگر در تفسير آيه مورد بحث ، گفتار صاحب المنار است : منظور از «'''هم '''» در هر دو مورد «'''هم '''» به زدن و دفاع است ، چون وقتى زليخا با يوسف مراوده كرد و يوسف زير بار نرفت ، عصبانى شد و در صدد انتقام برآمد، و در دلش حالتى آميخته از عشق و خشم و تاسف پيدا شد و تصميم گرفت يوسف را به جرم تمردش كتك كارى كند، يوسف هم وقتى ديد پاى كتك به ميان آمده ، آماده شد كه از خود دفاع كند، و اگر دست زليخا به او برسد، او هم بى درنگ بزند.
۴ - قول ديگر در تفسير آيه مورد بحث ، گفتار صاحب المنار است : منظور از «'''هم '''» در هر دو مورد «'''هم '''» به زدن و دفاع است ، چون وقتى زليخا با يوسف مراوده كرد و يوسف زير بار نرفت ، عصبانى شد و در صدد انتقام برآمد، و در دلش حالتى آميخته از عشق و خشم و تاسف پيدا شد و تصميم گرفت يوسف را به جرم تمردش كتك كارى كند، يوسف هم وقتى ديد پاى كتك به ميان آمده ، آماده شد كه از خود دفاع كند، و اگر دست زليخا به او برسد، او هم بى درنگ بزند.
۱۶٬۹۰۷

ویرایش