۱۶٬۹۰۷
ویرایش
خط ۹۸: | خط ۹۸: | ||
وليكن خواننده عزيز، در سابق فهميد كه اين نظريه باطل است، و هر دو جمله، يعنى «لَقَد هَمَّت بِهِ» و جملۀ «وَ هَمَّ بِهَا»، دو جمله قسم و سوگند هستند، و جزاى «لَولَا»، كه در معناى جمله دومى است، حذف شده. زيرا با بودن جمله دومى، حاجتى به ذكر آن نبوده. | وليكن خواننده عزيز، در سابق فهميد كه اين نظريه باطل است، و هر دو جمله، يعنى «لَقَد هَمَّت بِهِ» و جملۀ «وَ هَمَّ بِهَا»، دو جمله قسم و سوگند هستند، و جزاى «لَولَا»، كه در معناى جمله دومى است، حذف شده. زيرا با بودن جمله دومى، حاجتى به ذكر آن نبوده. | ||
پس تقدير كلام اين است: «أُقسِمُ لَقَد هَمَّت بِهِ وَ أُقسِمُ لَولَا أن رَآ بُرهَانَ رَبِّهِ | پس تقدير كلام اين است: «أُقسِمُ لَقَد هَمَّت بِهِ وَ أُقسِمُ لَولَا أن رَآ بُرهَانَ رَبِّهِ لَهَمَّ بِهَا: سوگند كه زليخا قصد او را كرد و سوگند كه اگر يوسف برهان پروردگار خود را نديده بود، او هم قصد زليخا را مى كرد». نظير اين كه مى گوييم: «به خدا سوگند، هر آينه او را مى زنم، اگر مرا بزند». | ||
علاوه، اگر معنايش آن بود كه ايشان در تقدير گرفتند، جا داشت آيه شريفه چنين باشد: «وَ لَقَد هَمَّت بِهِ وَ هَمَّ بِهَا وَ لَولَا أن رَآ بُرهَانَ رَبِّهِ: زليخا قصد يوسف را كرد، و يوسف قصد زليخا را كرد، و اگر برهان پروردگار خود را نديده بود، مرتكب مى شد». در حالى كه هيچ وجهى براى فصل (بدون واو) به نظر نمى رسد، و سياق اجازه آن را نمى دهد. | علاوه، اگر معنايش آن بود كه ايشان در تقدير گرفتند، جا داشت آيه شريفه چنين باشد: «وَ لَقَد هَمَّت بِهِ وَ هَمَّ بِهَا وَ لَولَا أن رَآ بُرهَانَ رَبِّهِ: زليخا قصد يوسف را كرد، و يوسف قصد زليخا را كرد، و اگر برهان پروردگار خود را نديده بود، مرتكب مى شد». در حالى كه هيچ وجهى براى فصل (بدون واو) به نظر نمى رسد، و سياق اجازه آن را نمى دهد. |
ویرایش