۱۶٬۸۸۰
ویرایش
خط ۱۹۱: | خط ۱۹۱: | ||
==رؤياى يوسف «ع»، و تعبير آن به وسيله پدرش يعقوب «ع» == | ==رؤياى يوسف «ع»، و تعبير آن به وسيله پدرش يعقوب «ع» == | ||
«'''إِذْ قَالَ | «'''إِذْ قَالَ يُوسُفُ لاَبِيهِ يَا أَبَتِ إِنّى رَأَيْتُ أَحَدَ عَشرَ كَوْكَباً وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ رَأَيْتُهُمْ لى سَاجِدِينَ'''»: | ||
در اين | در اين آيه، يعقوب (پدر يوسف) را اسم نبرده، بلكه كنايتا از آن به «أب» (پدر) تعبير نموده، تا به آن صفت رحمت و مهر و شفقتى كه ميان پدر نسبت به فرزند است، اشاره كرده باشد. و جملۀ «قَالَ يَا بُنَىَّ لَا تَقصُص»، كه در آيه بعدى است، كاملا اين معنا را مى رساند. | ||
كلمۀ «رَأيتُ» و همچنين «رَأيتُهُم»، از «رؤيا» است كه به معناى مشاهداتى است كه آدم خوابيده و يا سست و بيهوش مى بيند. به شهادت اين كه در آيه بعدى مى فرمايد: «لَا تَقصُص رُؤيَاكَ عَلَى إخوَتِكَ: رؤياى خود را براى برادرانت تعريف مكن»، و همچنين در آخر داستان مى فرمايد: «يَا أبَتِ هَذَا تَأوِيلُ رُؤيَاىَ: پدرجان، اين بود تأويل رؤياى من». | |||
و اگر | و اگر كلمۀ «رَأيتُ» را تكرار كرده، براى اين است كه ميان «رَأيتُ» و «لِى سَاجِدِين» فاصله زياد شده. لذا بار ديگر فرموده: «رَأيتُهُم». فايده ديگرى كه اين تكرار دارد افاده اين جهت است كه: من در خواب ديدم كه آن ها، به طور دسته جمعى، براى من سجده كردند، نه تك تك. | ||
علاوه بر اين كه | علاوه بر اين كه رؤيت يوسف «عليه السلام»، دو جور رؤيت بوده. يكى رؤيت كواكب و آفتاب و ماه كه خود، رؤيتى صورى و عادى است. و يكى رؤيت سجده و خضوع و تعظيم آن ها، كه اين رؤيت، امرى معنوى است. | ||
و اگر درباره سجده كردن | و اگر درباره سجده كردن آن ها فرموده: «رُأيتُهُم لِى سَاجِدِين»، با اين كه اين كلمه مخصوص به صاحبان عقل است، براى اين است كه بفهماند سجده ستارگان و مِهر و ماه، از روى علم و اراده و عينا مانند سجده يكى از عقلا بوده. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۱۰۵ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۱۰۵ </center> | ||
نكته ديگرى كه در اين آيه است و بايد خاطرنشان | نكته ديگرى كه در اين آيه است و بايد خاطرنشان ساخت، اين است كه: | ||
اين بود حكمت | خداوند در ابتداء و شروع به تربيت يوسف، رؤيايى به او نشان داد و در داستانش هم، ابتدا از آن رؤيا خبر مى دهد، و اين، بدان جهت بوده كه از همان آغاز تربيت، دورنماى آينده درخشان او و ولايت الهى كه خداوند او را بدان مخصوص مى كند، به وى نشان داده باشد، تا براى او بشارتى باشد كه همواره در طول زندگى و تحوّلاتى كه مى بيند، در مدّ نظرش بوده باشد، و در نتيجه مصيبت هايى كه مى بيند و شدائدى كه با آن ها روبرو مى گردد، به ياد آن دورنما بيفتد، و نفس را به خويشتن دارى و تحمّل آن مشقات راضى كند. | ||
اين بود حكمت اين كه خداوند خصوص اولياء خود را به آينده درخشانشان و مقام قربى كه براى آنان در نظر داشته، بشارت داده است. و از آن جمله فرموده: «ألَا إنّ أولِيَاءَ اللّهِ لَا خَوفٌ عَلَيهِم وَ لَا هُم يَحزَنُونَ» - تا آن جا كه مى فرمايد: «لَهُمُ البُشرَى فِى الحَيَوةِ الدُّنيَا وَ فِى الآخِرَة». | |||
ویرایش