گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۱ بخش۴۳: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۳۷: خط ۱۳۷:


==اقامه حجت عليه كفار، در جواب انكار رسالت پيامبر اسلام «ص» ==
==اقامه حجت عليه كفار، در جواب انكار رسالت پيامبر اسلام «ص» ==
خداوند به پيغمبر خود تلقين مى كند كه با جمله «قل كفى باللّه شهيدا بينى و بينكم و من عنده علم الكتاب»، عليه ايشان اقامه حجت كند، و اين جمله، حجتى است قاطع، نه صرف كلامى خطابى، و نه حواله به چيزى كه راهى به تحصيل علم به آن نباشد.
خداوند به پيغمبر خود تلقين مى كند كه با جملۀ «قُل كَفَى بِاللّهِ شَهِيداً بَينِى وَ بَينَكُم وَ مَن عِندَهُ عِلمُ الكِتاَب»، عليه ايشان اقامه حجت كند، و اين جمله، حجتى است قاطع، نه صرف كلامى خطابى، و نه حواله به چيزى كه راهى به تحصيل علم به آن نباشد.


«'''قل كفى باللّه شهيدا بينى و بينكم '''» - اين جمله استشهاد به خداى سبحان است كه خود ولىّ امر رسالت است، و شهادت در اين جا، شهادت تأديه است، نه شهادت تحمّل تنها. (خلاصه، خداوند مى گويد نه صرف اين كه مى داند)، زيرا امثال جمله «انك لمن المرسلين * على صراط مستقيم»، مكرر در قرآن كريم آمده و آيت و معجزه بودن قرآن هم ضروری است كه از ناحيه خداوند آمده، و شامل شدن آن بر تصديق رسالت، آن هم به دلالت مطابقى كه مورد اعتماد همه است، نيز ضروری است، و شهادت تأديه هم همين است، كه شاهد به علم ضرورى شهادت دهد.
«'''قُل كَفَى بِاللّهِ شَهِيداً بَينِى وَ بَينَكُم '''» - اين جمله، استشهاد به خداى سبحان است كه خود ولىّ امر رسالت است، و شهادت در اين جا، شهادت تأديه است، نه شهادت تحمّل تنها. (خلاصه، خداوند مى گويد نه صرف اين كه مى داند)، زيرا امثال جملۀ «إنَّكَ لَمِنَ المُرسَلِينَ * عَلَى صِرَاطٍ مُستَقِيمٍ»، مكرر در قرآن كريم آمده و آيت و معجزه بودن قرآن هم ضروری است كه از ناحيه خداوند آمده، و شامل شدن آن بر تصديق رسالت، آن هم به دلالت مطابقى كه مورد اعتماد همه است، نيز ضروری است، و شهادت تأديه هم همين است، كه شاهد به علم ضرورى شهادت دهد.


بعضى از مفسران، شهادت خداوندى را چنين تفسير كرده اند كه: خداوند آن قدر ادله و براهين بر رسالت خاتم النبيين اقامه و اظهار نموده، كه ديگر احتياجى به شهادت هيچ شاهدى نيست. و اگر اقامه حجت را كه فعل است، شهادت ناميده، با اين كه شهادت از مقوله قول و گفتار است، تسميه مجازى است. چون اقامه حجت كار شهادت را مى كند، و بلكه از آن قوى تر و مؤثرتر است.
بعضى از مفسران، شهادت خداوندى را چنين تفسير كرده اند كه: خداوند آن قدر ادله و براهين بر رسالت خاتم النبيين اقامه و اظهار نموده، كه ديگر احتياجى به شهادت هيچ شاهدى نيست. و اگر اقامه حجت را كه فعل است، شهادت ناميده، با اين كه شهادت از مقوله قول و گفتار است، تسميه مجازى است. چون اقامه حجت كار شهادت را مى كند، و بلكه از آن قوى تر و مؤثرتر است.


و اين تفسير، در حقيقت همان تفسيری است كه ما براى آيه كرديم. چيزى كه هست، مفسر نامبرده هدف را از غير راهش تعقيب كرده است. زيرا ادله و حجت هاى داله بر حقيقت رسالت خاتم الانبياء (صلى الله عليه و آله و سلم)، يا قرآن است كه خود معجزه اى جاودانى است، و يا غير قرآن از ساير خوارق عادت و معجزات است. و آيات اين سوره به طورى كه ملاحظه مى كنيد، پاسخ پيشنهاد كفار را با قسم دوم نداده، و با آن كه از آن راه جواب نداده، معنى ندارد با همان راه استشهاد كند.  
و اين تفسير، در حقيقت همان تفسيری است كه ما براى آيه كرديم. چيزى كه هست، مفسر نامبرده هدف را از غير راهش تعقيب كرده است. زيرا ادله و حجت هاى داله بر حقيقت رسالت خاتم الانبياء «صلى الله عليه و آله و سلم»، يا قرآن است كه خود معجزه اى جاودانى است، و يا غير قرآن از ساير خوارق عادت و معجزات است. و آيات اين سوره، به طورى كه ملاحظه مى كنيد، پاسخ پيشنهاد كفار را با قسم دوم نداده، و با آن كه از آن راه جواب نداده، معنى ندارد با همان راه استشهاد كند.  


پس قطعا استشهاد به قرآن است و استناد به قرآن هم، از اين جهت است كه قرآن، آيت و معجزه بر صدق رسالت است. يعنى كلام الهى است كه به رسالت آن جناب شهادت مى دهد، و با اين كه به قرآن استشهاد شده، و قرآن، هم معجزه و هم از مقوله كلام است، ديگر چه معنا دارد كه ما شهادت را از مقوله فعل گرفته و آن را شهادت مجازى بدانيم.
پس قطعا استشهاد به قرآن است و استناد به قرآن هم، از اين جهت است كه قرآن، آيت و معجزه بر صدق رسالت است. يعنى كلام الهى است كه به رسالت آن جناب شهادت مى دهد، و با اين كه به قرآن استشهاد شده، و قرآن، هم معجزه و هم از مقوله كلام است، ديگر چه معنا دارد كه ما شهادت را از مقوله فعل گرفته و آن را شهادت مجازى بدانيم.
خط ۱۴۹: خط ۱۴۹:
علاوه بر اين كه ممكن است قبول نكنيم كه دلالت فعل خداى تعالى بر صدق رسالت، اقواى از قول و كلام او باشد.
علاوه بر اين كه ممكن است قبول نكنيم كه دلالت فعل خداى تعالى بر صدق رسالت، اقواى از قول و كلام او باشد.


پس حاصل بحث اين شد كه معناى جمله «اللّه شهيد بينى و بينكم»، اين است كه آنچه در قرآن درباره تصديق رسالت آمده، شهادت الهى بر رسالت است.
پس حاصل بحث اين شد كه: معناى جملۀ «اللّهُ شَهِيدٌ بَينِى وَ بَينَكُم»، اين است كه آنچه در قرآن درباره تصديق رسالت آمده، شهادت الهى بر رسالت است.


و اما اگر شهادت را به معناى شهادت تحمّل بگيريم، به كلى معناى آيه را فاسد نموده ايم. چون شهادت تحمل به معناى ديدن و ناظر بودن و علم داشتن به ماوقع است، و هيچ معنا ندارد كه مسأله مورد بحث، يعنى صدق رسالت آن جناب را به علم خدا ارجاع داده و علم خدا را حجت عليه خصم بدانيم. زيرا خصم راهى به علم خدا ندارد، تا بفهمد آيا رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم)، در دعوى خود درست مى گويد و يا به خدا افتراء مى بندد.
و اما اگر شهادت را به معناى شهادت تحمّل بگيريم، به كلى معناى آيه را فاسد نموده ايم. چون شهادت تحمل به معناى ديدن و ناظر بودن و علم داشتن به ماوقع است، و هيچ معنا ندارد كه مسأله مورد بحث، يعنى صدق رسالت آن جناب را به علم خدا ارجاع داده و علم خدا را حجت عليه خصم بدانيم. زيرا خصم راهى به علم خدا ندارد، تا بفهمد آيا رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم»، در دعوى خود درست مى گويد و يا به خدا افتراء مى بندد.
<span id='link380'><span>
<span id='link380'><span>
==اقوال مختلف در تفسير جمله: «و من عنده علم الكتاب»==
==اقوال مختلف در تفسير جمله: «و من عنده علم الكتاب»==
«'''و من عنده علم الكتاب '''» - يعنى در شهادت ميان من و شما كسانى كه علم كتاب را دارند، كافی اند. بعضى از مفسران گفته اند: مقصود از «كتاب»، لوح محفوظ است. و بنابراين تفسير، مقصود از موصول «من: كسى كه»، خداى سبحان خواهد بود. در حقيقت گفته است: «كفايت مى كند در شهادت خدايی كه نزد اوست علم كتاب».
«'''و من عنده علم الكتاب '''» - يعنى در شهادت ميان من و شما كسانى كه علم كتاب را دارند، كافی اند. بعضى از مفسران گفته اند: مقصود از «كتاب»، لوح محفوظ است. و بنابراين تفسير، مقصود از موصول «من: كسى كه»، خداى سبحان خواهد بود. در حقيقت گفته است: «كفايت مى كند در شهادت خدايی كه نزد اوست علم كتاب».
۱۶٬۲۹۹

ویرایش