۱۶٬۹۴۶
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۴۸: | خط ۴۸: | ||
==آيه شريفه: «الَّذِى رَفَعَ السَّمَاوَات...»، در مقام اثبات وحدت خداى تعالى، در ربوبيت است== | ==آيه شريفه: «الَّذِى رَفَعَ السَّمَاوَات...»، در مقام اثبات وحدت خداى تعالى، در ربوبيت است== | ||
و چون مطلوب در اين مقام - به طورى كه از سياق آيات بر مى آيد - توحيد در ربوبيّت و بيان اين جهت بوده كه خداى | و چون مطلوب در اين مقام - به طورى كه از سياق آيات بر مى آيد - توحيد در ربوبيّت و بيان اين جهت بوده كه خداى سبحان، تنها ربّ هر چيز است و ربّى به غير او نيست، نه اثبات اصل صانع. لذا دنبال «رَفَعَ السَّمَاوَات...» فرمود: «ثُمَّ استَوَى عَلَى العَرشِ وَ سَخَّرَ الشَّمسَ وَ القَمَرَ...»، كه خود دليل بر تدبير عمومى داشته و عالَم را به هم متصل و اجزايش را به هم مربوط مى سازد. اين را فرمود تا اثبات كند كه ربّ همه و مالك مدبّر آن، يكى است. | ||
زيرا (در توضيح آن بايد گفت كه) وثنى ها كه قرآن با ايشان مناظره مى | زيرا (در توضيح آن بايد گفت كه) وثنى ها كه قرآن با ايشان مناظره مى كند، اين معنا را منكر نيستند كه خالق عالَم و موجد آن، يكى است و در ايجاد آن، شريكى برايش نيست و اين، همان خداى سبحان است، بلكه تنها چيزى كه هست، معتقدند كه خداوند تدبير هر شأنى از شؤون عالَم و هر نوعى از انواع آن را به يكى از موجودات قوى واگذار كرده، مثلا تدبير زمين را به يكى، آسمان را به يكى انسان و حيوان و ترى و خشكى و جنگ و صلح و حيات و مرگ، هر كدام را به يكى سپرده، و آن موجودات قوى، شايسته پرستش اند تا از ما راضى شوند و خير خود را به ما رسانيده، از شرورشان ايمن گرديم. | ||
بنابراين، در ردّ مردمى كه چنين اعتقاد دارند، تنها بايد اثبات وحدت ربوبيّت كرد، نه توحيد در ذات خدا، و اين كه واجب الوجودى غير او نيست و تمامى موجودات به او منتهى مى شوند. زيرا اين مطالب امورى هستند كه وثنى ها آن را انكار نكرده و هيچ ضررى به ايشان نمى زند. | |||
از اين جا معلوم مى شود | از اين جا معلوم مى شود جملۀ «الَّذِى رَفَعَ السَّمَاوَاتِ بِغَيرِ عَمَدٍ تَرَونَهَا»، كه در صدر آيه جاى گرفته، مقدمه اى است براى جملۀ «ثُمَّ استَوَى عَلَى العَرش...»، نه اين كه در اقامه برهان، مقصود بالذات باشد. بنابراين وزان اين صدر نسبت به ذيلش، وزان آيه «إنَّ رَبَّكُمُ اللّهُ الَّذِى خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الأرض فِى سِتة أيّامٍ ثُمَّ استَوَى عَلَى العَرش...» و نظاير آن است، نسبت به ذيل آن. | ||
و نيز روشن مى شود كه | و نيز روشن مى شود كه جملۀ «بِغَيرِ عَمَدٍ»، متعلق است به «رَفَعَ»، و جملۀ «تَرَونَهَا»، وصف «عَمَد» است، و مراد اين است كه آن ها را بدون پايه اى كه ديدنى باشد، بلند كرده است. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۳۹۴ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۳۹۴ </center> | ||
و اما اين كه بعضى ها گفته اند | و اما اين كه بعضى ها گفته اند: جملۀ «تَرَونَهَا»، جمله ای است مستأنفه و نو، كه غرض آن، دفع دخلى است كه ممكن است از شنيدن «رَفَعَ السَّمَاوَاتِ بِغَيرِ عَمَدٍ» به ذهن شنونده بيايد و بپرسد به چه دليل بى ستون است؟ در جواب گفته شد: «تَرَونَهَا»، يعنى مى بيند كه ستون ندارد، وجه بعيدى است. | ||
مگر اين كه مراد از | مگر اين كه مراد از «سماوات» را مجموع جهت بالاى زمين با همه اجرام، از نجوم و كواكب و هواى متراكم بالاى زمين و ابرها بدانيم. زيرا مجموع اين ها، بدون پايه ايستاده و براى انسان هم مشهود است. | ||
«''' | «'''ثُمَّ استَوَى عَلَى العَرشِ وَ سَخَّرَ الشَّمسَ وَ القَمَرَ'''» - گفتار در معناى عرش و معناى استواء و تسخير، در سوره «اعراف»، آيه ۵۴ گذشت. | ||
«''' | «'''كُلٌّ يَجرِى لِأجَلٍ مُسَمّى '''» - در معناى اين جمله گفته اند: يعنى هر يك از آن دو تا اجلى معين جريان دارند، كه وقتى آن اجل سر رسيد، مى ايستند. اما ممكن است، بلكه رجحان هم دارد كه بگوييم: ضميرى كه حذف شده، ضمير جمع است كه به همه آسمان ها و شمس و قمر بر مى گردد. زيرا حكم جريان و سير، حكمى است عمومى كه همه اين اجسام محكوم به آن هستند. | ||
و ما در تفسير سوره | و ما در تفسير سوره «انعام»، آيه ۱، گفتارى در معناى «اجل مسمّى» گذرانديم، بدان جا مراجعه شود. | ||
<span id='link274'><span> | <span id='link274'><span> | ||
==معناى تدبير امر عالَم، در آیه: «يدبّر الامر...» == | ==معناى تدبير امر عالَم، در آیه: «يدبّر الامر...» == | ||
«'''يدبر الامر'''» - «تدبير» به معناى اين است كه چيزى را دنبال چيزى بياورى، و مقصود از آن اين است كه اشياى متعدد و مختلف را طورى تنظيم كنى و ترتيب دهى كه هر كدام در جاى خاص خود قرار بگيرد، به طورى كه به محض تنظيم، آن غرضى كه از هر كدام آن ها دارى و فائده اى كه هر كدام دارد، حاصل گردد و به خاطر متلاشى شدن اصل، و فساد اجزاء، و تزاحم آن ها با يكديگر غرض مختل نشود. | «'''يدبر الامر'''» - «تدبير» به معناى اين است كه چيزى را دنبال چيزى بياورى، و مقصود از آن اين است كه اشياى متعدد و مختلف را طورى تنظيم كنى و ترتيب دهى كه هر كدام در جاى خاص خود قرار بگيرد، به طورى كه به محض تنظيم، آن غرضى كه از هر كدام آن ها دارى و فائده اى كه هر كدام دارد، حاصل گردد و به خاطر متلاشى شدن اصل، و فساد اجزاء، و تزاحم آن ها با يكديگر غرض مختل نشود. |
ویرایش