۱۶٬۹۴۶
ویرایش
برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴: | خط ۴: | ||
«'''اللَّهُ الَّذِى رَفَعَ | «'''اللَّهُ الَّذِى رَفَعَ السَّمَاوَاتِ بِغَيرِ عَمَدٍ تَرَوْنهَا ثُمَّ استَوَى عَلى الْعَرْشِ'''»: | ||
راغب در مفردات مى گويد: «عمود»، چيزى است كه خيمه به آن تكيه دارد و مى ايستد، و جمع آن، هم | راغب در مفردات مى گويد: «عمود»، چيزى است كه خيمه به آن تكيه دارد و مى ايستد، و جمع آن، هم «عُمَد» - به ضم عين و ميم - مى آيد و هم «عَمَد» به فتح عين و ميم - و در آيه «فِى عَمَدٍ مُمَدَّدَة»، عمد هم قرائت كرده اند، و نيز در قرآن كريم آمده: «بِغَيرِ عَمَدٍ تَرَونَهَا». و بعضى گفته اند: عَمَد - به دو فتحه - اسم جمع عِمَاد است، نه جمع. | ||
و غرض اين | و غرض اين آيه، ياد دادن دليل ربوبيّت پروردگار متعال است، و اين كه او واحد است و شريك ندارد، و آن آسمان ها است كه بدون پايه و ستونى كه بر آن تكيه داشته باشد و شما با چشمتان ببينيد، همچنان مرفوع و بلند است، و در آن نظامى جريان دارد. شمسى و قمرى دارد كه تا زمانى معين در آن مى چرخند، و ناچار بايد كسى باشد كه به اين امور قيام بكند. آسمان ها را بدون پايه بلند كند، نظام در آن ها را منظم سازد. شمس و قمر را مسخر كند، امور عالَم را تدبير نمايد و اين آيات را از يكديگر جدا نموده، يك به يك شرح دهد، تا شايد شما به لقاى پروردگارتان يقين كنيد. | ||
پس آن كسى كه قائم به تدبير | پس آن كسى كه قائم به تدبير عالَم و تفصيل آيات است، همان خداست. و در نتيجه تنها ربّ همه عالَم، او است، و ربّ ديگرى غير او نيست. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۳۹۱ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۳۹۱ </center> | ||
وجه دلالت آيه: | ==وجه دلالت آيه: «الَّذِى رَفَعَ السَّمَاوَات بِغَيرِ عَمَد...»، بر وحدانيت ربّ و مدبّر عالَم== | ||
پس اين كه فرمود: | پس اين كه فرمود: «الَّذِى رَفَعَ السَّمَاوَاتِ بِغَيرِ عَمَدٍ تَرَونَهَا»، معنايش اين مى شود كه: خداوند آسمان را از زمين جدا كرد و ميان آن دو فاصله اى گذاشت، فاصله اى كه باعث شد آسمان مسلط بر زمين شود و اشعه خود را بر زمين بتاباند و باران و صاعقه خود را به زمين بفرستد، و همچنين آثار ديگر. | ||
پس آسمان بر بالاى زمين بدون ستونى محسوس، كه انسان اعتماد آن را بر آن احساس | پس آسمان بر بالاى زمين بدون ستونى محسوس، كه انسان اعتماد آن را بر آن احساس كند، ايستاده، در نتيجه هر انسانى بايد متوجه بشود كه لابد كسى هست كه آن را بدون ستون نگه داشته و نمى گذارد جا به جا بشود، و آن را از فرو ريختن از مدارش نگه داشته است. | ||
آرى، | آرى، هرچند استقرار آسمان ها در مستقر بلند خود بدون پايه و ستون، عجيب تر از استقرار زمين در مدار خود نيست، و هر دو در اين بابت محتاج به خداى تعالى هستند و با قدرت و اراده او در مدار خود ايستاده اند، و البته اين ايستادن از طريق اسبابى است كه مختص به همان زمين و آسمان است. و تازه اگر آسمان ها به وسيله پايه هم ايستاده بودند، باز بى نياز از احتياج به خداى تعالى و قدرت و اراده او نبودند. | ||
پس تمامى موجودات در تمامى احوالشان، محتاج به سوى خداى تعالى هستند. احتياج مطلقى، كه هيچ وقت و در هيچ حالى برطرف نمى شود. | |||
وليكن انسان - در عين اين كه قانون علّيت كلّى را مى بيند و معتقد است كه هر حادثه اى محتاج به علتى است كه آن را ايجاد كند، و در فطرتش جستجوى از علل حوادث و امور ممكنه نهفته شده - وقتى بعضى از حوادث را مقرون به علّت مى بيند، و اين ديدنش چند بار در برابر حواسش تكرار مى شود، خود به خود قانع مى گردد، و ديگر از ديدن آن تعجب نمى كند و در صدد جستجوى از علّت آن بر نمى آيد. | |||
اما اگر به امرى برخورد كه خارق اين كليت و اين عادت مالوف باشد، مانند اجرام آسمانى كه هر يك در مدار خود ايستاده دور مى | ولى وقتى ديد هر جسم ثقيلى كه از هوا رها شود، مستقيما به زمين فرود مى آيد، آنگاه سقفى را مشاهده كند كه بر بالاى زمين زده شده و با اين كه پايه اى ندارد نمى افتد، قهرا تعجب مى كند، و در جستجوى علّت آن بر مى آيد، و آن قدر جستجو مى كند تا پايه و ستونى براى آن پيدا كند. وقتى براى آن سقف، پايه اى يافت، و باز سقف ديگرى ديد و جستجوى ديگرى كرد و پايه ديگرى يافت و همچنين چند نوبت اين معنا مكرر شد، ديگر مغزش از جستجو متوقف شده، براى بارهاى بعدى به جستجو بر نمى خيزد، چون مى داند كه هر چيز بلندى حتما پايه و اركانى دارد. | ||
اما اگر به امرى برخورد كه خارق اين كليت و اين عادت مالوف باشد، مانند اجرام آسمانى كه هر يك در مدار خود ايستاده دور مى زند، بدون اين كه بر پايه اى اعتماد داشته باشد، در اين موقع كه ناگهان و مثل كسى كه از خواب بيدار شده باشد، دلش از جاى كنده شده، براى جستجوى علّت آن پر مى زند. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۳۹۲ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۳۹۲ </center> | ||
پس اين كه فرمود: | پس اين كه فرمود: «رَفَعَ السَّمَاوَاتِ بِغَيرِ عَمَدٍ تَرَونَهَا» و آسمان ها را وصف كرد به اين كه پايه اى كه شما ببينيد، ندارند، مقصودش اين نبوده كه آسمان ها اصلا پايه ندارند، و در نتيجه وصف «تَرَونَهَا»، وصفى توضيحى بوده و مفهوم نداشته باشد، (و نتوان نتيجه گرفت كه پس پايه هاى نديدنى دارد). | ||
و نيز مقصودش اين نبوده كه پايه هاى محسوس ندارند، تا بنابراين در تقدير معنايش اين شود: حال كه پايه | و نيز مقصودش اين نبوده كه پايه هاى محسوس ندارند، تا بنابراين در تقدير معنايش اين شود: حال كه پايه ندارند، پس خدا آن ها را بدون وساطت سببى سرپا نگه داشته است، و اگر پايه مى داشتند مثل ساير چيزهايى كه پايه دارند، آن پايه ها نمى گذاشت بيفتند، و ديگر احتياجى به خداى سبحان نداشتند. | ||
آرى، معناى آيه شريفه اين نيست، همچنان كه اوهام عاميانه همين را مى پندارد كه تنها چيزهاى | آرى، معناى آيه شريفه اين نيست، همچنان كه اوهام عاميانه همين را مى پندارد كه تنها چيزهاى استثنایى را كه علل و اسباب آن ها معلوم نيست، به خدا نسبت مى دهند، مانند امور آسمانى و حوادث جوى و روح و امثال آن. | ||
زيرا كلام خداى تعالى صريح در اين است كه: اولا هر چيزى كه اسم چيز بر آن اطلاق شود، جز خداى تعالى، همه مخلوق خدا است، و هيچ خلق و امرى خالى و بدون استناد به خدا نيست. همچنان كه فرمود: | زيرا كلام خداى تعالى صريح در اين است كه: اولا هر چيزى كه اسم چيز بر آن اطلاق شود، جز خداى تعالى، همه مخلوق خدا است، و هيچ خلق و امرى خالى و بدون استناد به خدا نيست. همچنان كه فرمود: «اللّّهُ خَالِقُ كُلِّ شَئٍ». و نيز فرمود: «ألَا لَهُ الخَلقُ وَ الأمرُ». | ||
و ثانيا تصريح مى كند بر | و ثانيا تصريح مى كند بر اين كه سنت اسباب در تمامى اجزاى عالَم جريان دارد، و خدا بر صراط مستقيم است (كه همان صراط عليت و سببيت است). | ||
و با اين حال، ديگر معنا ندارد كه اين سنت در بعضى از امور جريان داشته باشد، اما در امورى كه به نظر ما استثنايى | و با اين حال، ديگر معنا ندارد كه اين سنت در بعضى از امور جريان داشته باشد، اما در امورى كه به نظر ما استثنايى هستند، جريان نداشته باشد، و در نتيجه پاره اى از حوادث از قبيل حوادث زمينى را با واسطه اسبابش به خدا نسبت دهيم و بعضى ديگر (استثنائيات خلقت) را بدون واسطه و سبب، مستند به او كنيم. | ||
بنابراين، اگر مثلا سقفى را ديديم كه روى پايه خود ايستاده، بايد بگوييم به اذن خدا و با وساطت اين سبب خاص ايستاده، و اگر جرمى آسمانى را ببينيم كه بدون ستون ايستاده، باز هم بايد بگوييم كه به اذن خدا و با وساطت اسبابى مخصوص به خود، مانند طبيعت خاص يا جاذبه عمومى ايستاده. | بنابراين، اگر مثلا سقفى را ديديم كه روى پايه خود ايستاده، بايد بگوييم به اذن خدا و با وساطت اين سبب خاص ايستاده، و اگر جرمى آسمانى را ببينيم كه بدون ستون ايستاده، باز هم بايد بگوييم كه به اذن خدا و با وساطت اسبابى مخصوص به خود، مانند طبيعت خاص يا جاذبه عمومى ايستاده. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۳۹۳ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۳۹۳ </center> | ||
وجه تقييد به | وجه تقييد به جملۀ «بِغَيرِ عَمَدٍ تَرَونَهَا» اين ها نيست، بلكه وجه آن اين است كه مى خواهد فطرت خواب رفته بشر را بيدار كند تا به جستجوى سبب آن برخيزد، و پس از جستجو، در آخر به خداى سبحان پى ببرد. | ||
نظير اين مسلك را در آيه بعدى هم به كار برده و فرموده: | نظير اين مسلك را در آيه بعدى هم به كار برده و فرموده: «وَ هُوَ الَّذِى مَدَّ الأرضَ وَ جَعَلَ فِيهَا رَوَاسِىَ وَ أنهَاراً»، كه به زودى توضيحش خواهد آمد، إن شاء اللّه. | ||
آيه شريفه: | ==آيه شريفه: «الَّذِى رَفَعَ السَّمَاوَات...»، در مقام اثبات وحدت خداى تعالى، در ربوبيت است== | ||
و چون مطلوب در اين مقام - به طورى كه از سياق آيات بر مى آيد - توحيد در ربوبيّت و بيان اين جهت بوده كه خداى سبحان تنها رب هر چيز است و ربى به غير او نيست، نه اثبات اصل صانع. لذا دنبال «رفع السماوات...»، فرمود: «ثم استوى على العرش و سخر الشمس و القمر...» كه خود دليل بر تدبير عمومى داشته و عالم را به هم متصل و اجزايش را بهم مربوط مى سازد، اين را فرمود تا اثبات كند كه رب همه و مالك مدبّر آن يكى است. | و چون مطلوب در اين مقام - به طورى كه از سياق آيات بر مى آيد - توحيد در ربوبيّت و بيان اين جهت بوده كه خداى سبحان تنها رب هر چيز است و ربى به غير او نيست، نه اثبات اصل صانع. لذا دنبال «رفع السماوات...»، فرمود: «ثم استوى على العرش و سخر الشمس و القمر...» كه خود دليل بر تدبير عمومى داشته و عالم را به هم متصل و اجزايش را بهم مربوط مى سازد، اين را فرمود تا اثبات كند كه رب همه و مالك مدبّر آن يكى است. |
ویرایش