۱۷٬۰۰۸
ویرایش
خط ۱۱۴: | خط ۱۱۴: | ||
جملۀ مذكور، گفتار ايشان را به اين بيان ابطال مى كند كه: | جملۀ مذكور، گفتار ايشان را به اين بيان ابطال مى كند كه: | ||
يكى از سنت هاى الهى، اين است كه هر موجودى را به سوى كمال و سعادت نوعى اش هدايت نمايد، و انسان يكى از انواع موجودات و يكى از مشمولين اين هدايت است، | يكى از سنت هاى الهى، اين است كه هر موجودى را به سوى كمال و سعادت نوعى اش هدايت نمايد، و انسان يكى از انواع موجودات و يكى از مشمولين اين هدايت است، و عنايت الهى، ايجاب مى كند كه او را هم به سوى سعادت زندگی اش هدايت نمايد، و چون زندگى او، يك زندگى جاودانه و هميشگى است، و محدود به حدود دنيا و ختم پذير به رسيدن مرگ نيست، قهرا سعادت زندگى او هم، به اين خواهد بود كه در دنيا به نحوى زندگى كند كه زندگى او را تا ابد قرين سعادت نمايد، و آن، به اين است كه در اين دنيا، بر اساس تعديل قوا، قدم بردارد. | ||
يعنى در بهره مندى از متاع هاى دنيوى، از خوردنى ها و آشاميدنی ها و شهوات جنسى و غير ذلك، همه قواى خود را متمتع سازد، نه اين كه يكى را اشباع نموده، ديگرى را بى بهره سازد، و اين قسم زندگى را همان عقايد حق و اعمال صالح تأمين مى كند و در آخرت هم به وسيله همين عقاید و اعمال، داراى زندگى خوشى خواهد بود. | يعنى در بهره مندى از متاع هاى دنيوى، از خوردنى ها و آشاميدنی ها و شهوات جنسى و غير ذلك، همه قواى خود را متمتع سازد، نه اين كه يكى را اشباع نموده، ديگرى را بى بهره سازد، و اين قسم زندگى را همان عقايد حق و اعمال صالح تأمين مى كند و در آخرت هم به وسيله همين عقاید و اعمال، داراى زندگى خوشى خواهد بود. | ||
و هرچند كه خداوند انسان را مجهز به فطرت كرده، و آن فطرت همواره عقايد حق و اعمال صالح را به او گوشزد مى كند، ليكن از آن جايى كه از جهت ديگر، او اين سرشت را هم دارد كه بايد به طور اجتماعى زندگى كند، | و هرچند كه خداوند انسان را مجهز به فطرت كرده، و آن فطرت همواره عقايد حق و اعمال صالح را به او گوشزد مى كند، ليكن از آن جايى كه از جهت ديگر، او اين سرشت را هم دارد كه بايد به طور اجتماعى زندگى كند، و زندگى اجتماعى هم او را وادار بر پيروى هوا و هوس ها، و ظلم و فسق می کند، | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۳۷ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۳۷ </center> | ||
و زندگى اجتماعى هم او را وادار بر پيروى هوا و هوس ها، | و زندگى اجتماعى هم او را وادار بر پيروى هوا و هوس ها، لذا تنها داشتن فطرت كافى نيست، كه او را بر پيروى روش هاى حق و عدل وادار سازد، و براى هميشه در عقايد حق و اعمال صالح استوار بماند، و گرنه، بايد اصلا گناهى موجود نشده و هيچ فردى از افراد و اجتماعى از اجتماعات، فاسد نگردد، چون همه مجهز به فطرت هستند. | ||
پس اين كه مى بينيم بعضى از افراد با داشتن فطرت، منحرف مى شوند، مى فهميم كه داشتن فطرت تنها كافى نيست. | پس اين كه مى بينيم بعضى از افراد با داشتن فطرت، منحرف مى شوند، مى فهميم كه داشتن فطرت تنها كافى نيست. |
ویرایش