گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۲ بخش۱: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۵۳: خط ۱۵۳:
<span id='link9'><span>
<span id='link9'><span>


==معناى عزت و عزيز و داراى عزت بودن خدا تعالى ==
==معناى عزّت و عزيز و داراى عزّت بودن خدا تعالى ==
«'''إِلى صِراطِ الْعَزِيزِ الحَْمِيدِ اللَّهِ الَّذِى لَهُ مَا فى السمَاوَاتِ وَ مَا فى الاَرْضِ'''»:
«'''إِلى صِراطِ الْعَزِيزِ الحَْمِيدِ * اللَّهِ الَّذِى لَهُ مَا فى السَّمَاوَاتِ وَ مَا فى الاَرْضِ'''»:


عزت در مقابل ذلت است. راغب گفته :عزت حالتى است در انسان كه نمى گذارد مغلوب كسى شود و شكست بخورد، و اصل آن از «ارض عزاز: زمين سفت» گرفته شده است، و در قرآن كريم آمده: «ايبتغون عندهم العزه فان العزه لله جميعا». و نيز وقتى مى گويند: «تعزز اللحم» معنايش اين است كه گوشت ناياب شده و گويا در زمين محكمى قرار گرفته كه نمى توان به آن دست يافت.
«عزّت»، در مقابل ذلت است. راغب گفته: «عزّت»، حالتى است در انسان كه نمى گذارد مغلوب كسى شود و شكست بخورد، و اصل آن از «أرض عزاز: زمين سفت» گرفته شده است، و در قرآن كريم آمده: «أيَبتَغُونَ عِندَهُمُ العِزَّةَ فَإنّ العِزَّةَ لِلّهّ جَمِيعاً». و نيز وقتى مى گويند: «تَعَزَّزَ اللَّحمُ»، معنايش اين است كه گوشت ناياب شده و گويا در زمين محكمى قرار گرفته كه نمى توان به آن دست يافت.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۱۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۱۲ </center>
بنابراين، عزت عزيز، آن حالتى است كه به خود گرفته و دست يافتن به وى دشوار شده است، و عزيز قوم هم آن كسى است كه بر همه قاهر است، و كسى بر او قاهر نيست، چون مقامى دارد كه هر كه قصد او را كند مانعش مى شوند، و از دسترسى به او بازش مى دارند تا نتواند مقهورش كند.  
بنابراين، عزّت عزيز، آن حالتى است كه به خود گرفته و دست يافتن به وى دشوار شده است، و «عزيز قوم» هم، آن كسى است كه بر همه قاهر است، و كسى بر او قاهر نيست. چون مقامى دارد كه هر كه قصد او را كند، مانعش مى شوند، و از دسترسى به او بازش مى دارند، تا نتواند مقهورش كند.  


و باز به همين جهت هر چيز ناياب را عزيز الوجود مى گويند، و اگر در قرآن كريم به معناى مشقت هم آمده، مانند: «عزيز عليه ما عنتم». و مانند: «و عزنى فى الخطاب»، باز به همين مناسبت است، زيرا هر چيزى كه بر انسان گران آيد و مشقت داشته باشد حتما دستيابى به آن مشكل است، پس عزيز مى باشد.
و باز، به همين جهت هر چيز ناياب را عَزِيزُ الوجود مى گويند، و اگر در قرآن كريم، به معناى مشقت هم آمده، مانند: «عَزِيزٌ عَلَيهِ مَا عَنِتُّم». و مانند: «وَ عَزَّنِى فِى الخِطَاب»، باز به همين مناسبت است. زيرا هر چيزى كه بر انسان گران آيد و مشقت داشته باشد، حتما دستيابى به آن مشكل است، پس «عزيز» مى باشد.


و اگر خداى سبحان عزيز است (و بلكه همه عزتها از او است) براى اين است كه او ذاتى است كه هيچ چيز از هيچ جهت بر او قهر و غلبه ندارد، و او بر همه چيز و از هر جهت قهر و غلبه دارد و اگر كس ديگرى از عزت سهمى دارد از او و به اذن او گرفته است. همچنان كه فرمود: «ايبتغون عندهم العزه فان العزه لله جميعا». و نيز فرموده: «من كان يريد العزه فلله العزه جميعا».
و اگر خداى سبحان، «عزيز» است (و بلكه همه عزت ها، از اوست)، براى اين است كه او ذاتى است كه هيچ چيز از هيچ جهت بر او قهر و غلبه ندارد، و او بر همه چيز و از هر جهت قهر و غلبه دارد، و اگر كس ديگرى از عزّت سهمى دارد، از او و به اذن او گرفته است. همچنان كه فرمود: «أيَبتَغُونَ عِندَهُمُ العِزَّةَ فَإنَّ العِزَّةَ لِلّهّ جَمِيعاً». و نيز فرموده: «مَن كَانَ يُرِيدُ العِزَّةَ فَلِلّهِ العِزَّةُ جَمِيعاً».


كلمه «حميد» كه در آيه مورد بحث آمده بر وزن «فعيل» و به معناى مفعول از ماده «حمد» است، و «حمد عبارت» است از ثناى جميل و مدح بر خوبی هاى اختيارى، و چون تمام جمال ها و خوبی ها به او منتهى مى شوند، در نتيجه تمام حمدها مخصوص او خواهد بود، همچنان كه خودش فرموده: «الحمد لله رب العالمين».
كلمۀ «حميد» كه در آيه مورد بحث آمده، بر وزن «فعيل» و به معناى مفعول از ماده «حَمد» است، و «حمد»، عبارت است از: ثناى جميل و مدح بر خوبی هاى اختيارى، و چون تمام جمال ها و خوبی ها به او منتهى مى شوند، در نتيجه، تمام حمدها مخصوص او خواهد بود، همچنان كه خودش فرموده: «الحَمدُ لِلّهّ رَبِّ العَالَمِينَ».


از جمله حرف هاى عجيب و غريب، سخنى است كه از امام فخر رازى نقل مى كنند، - و ما آن را به زودى بيان مى كنيم - كه گفته است: كلمه حميد به معناى داناى بى نياز است.
از جمله حرف هاى عجيب و غريب، سخنى است كه از امام فخر رازى نقل مى كنند، - و ما آن را به زودى بيان مى كنيم - كه گفته است: كلمۀ «حميد»، به معناى داناى بى نياز است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۱۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۱۳ </center>
جمله «الى صراط العزيز الحميد» بدل از جمله «الى النور» است كه هدف از كتاب را بيان مى كند و در حقيقت بيان بعد از بيان است. در بيان اول اين معنا را مى فهماند كه كتاب مذكور، نوری است كه حق را از باطل، و خير را از شر، و سعادت را از شقاوت جدا مى سازد. و در بيان دوم، اين معنا را مى فهماند كه كتاب مزبور راه روشنى است كه همه راهروان خود را در متن و وسط راه جمع آورى نموده، همگى را به سوى خداى عزيز و حميد مى برد.
جملۀ «إلَى صِرَاطِ العَزِيزِ الحَمِيد»، بدل از جملۀ «إلَى النُّور» است، كه هدف از كتاب را بيان مى كند و در حقيقت، بيان بعد از بيان است. در بيان اول، اين معنا را مى فهماند كه كتاب مذكور، نوری است كه حق را از باطل، و خير را از شر، و سعادت را از شقاوت جدا مى سازد. و در بيان دوم، اين معنا را مى فهماند كه كتاب مزبور، راه روشنى است كه همه راهروان خود را، در متن و وسط راه جمع آورى نموده، همگى را به سوى خداى «عزيز» و «حميد» مى برد.


==وجه آوردن دو صفت «عزيز» و «حميد» در دنباله آيه شريفه==
==وجه آوردن دو صفت «عزيز» و «حميد» در دنباله آيه شريفه==
۱۷٬۰۰۸

ویرایش