۱۶٬۸۸۰
ویرایش
خط ۱۶۴: | خط ۱۶۴: | ||
<span id='link284'><span> | <span id='link284'><span> | ||
==اى پيامبر حق را بگو و از ايمان نياوردن | ==اى پيامبر! حق را بگو و از ايمان نياوردن مردم، افسوس مخور== | ||
«'''وَ قُلِ الْحَقُّ مِن | «'''وَ قُلِ الْحَقُّ مِن رَبِّكُمْ فَمَن شاءَ فَلْيُؤْمِن وَ مَن شاءَ فَلْيَكْفُرْ'''»: | ||
اين | اين جمله، عطف بر مطلبى است كه جملۀ «وَ اتلُ مَا أُوحِىَ إلَيك» و جمله «وَ اصبِر نَفسَك»، عطف به آن شده است. پس سياق، سياق شمردن وظائف رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» در قبال كفر كفار نسبت به قرآن و اصرارشان بر كفر است، و معنايش چنين است: | ||
بر وضع كفار | بر وضع كفار تأسف مخور و آنچه كه بر تو وحى شده، تلاوت كن و نفس خويش را بردبار ساز، تا با اين مؤمنان فقير بسازد و به كفار بگو حق از ناحيه پروردگارتان است و بيش از اين كارى صورت مده. هر كه خواست ايمان آورد، بياورد، و هر كس خواست كافر شود، بشود. آرى، ايمان ايشان سودى به ما نمى رساند، و كفرشان ضرر نمى زند، بلكه آنچه سود و زيان و ثواب و عذاب دنبال كفر و ايمانشان هست، به خودشان عايد مى گردد. بنابراين، بايد هر يك را مى خواهند، خودشان انتخاب كنند. براى ظالمان عذابى چنين و چنان، و براى صالحان و مؤمنان، پاداشى چنين و چنان آماده كرده ايم. | ||
از | از همين جا روشن مى شود كه جمله «فَمَن شَاءَ فَليُؤمِن وَ مَن شَاءَ فَليَكُفر»، تتمه كلام خداى تعالى در خطاب به رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» است. نه اين كه داخل در مقول قول باشد، و رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» مأمور باشد اين را هم بگويد. پس ديگر اعتنایى نمى شود نمود به گفته كسى كه گفته است: جمله مذكور، تتمه سخنى است كه رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم»، مأمور به گفتن آن شده. | ||
و نيز روشن مى شود كه | و نيز روشن مى شود كه جملۀ «إنَّا أعتَدنَا لِلظَّالِمِينَ نَاراً» در مقام تعليل مختار بودن ايشان در ايمان و كفر است كه قبلا آن را به صورت تهديد بيان نمود. و معنايش اين است كه: اگر ما تو را نهى كرديم از اين كه به حال كفار تأسف بخورى و به تو دستور داديم كه به تبليغ اكتفاء كن و به همين كه بگویى «الحَقُّ مِن رَبِّكُم» قناعت كن، و اصرار و التماس مكن، براى اين بود كه ما براى دعوت تو پيامد و آثارى تهيه ديده ايم. آثارى براى كسانى كه دعوتت را قبول كنند، و آثارى براى كسانى كه آن را رد نمايند. و همان آثار كافى است كه آنان را از كفر باز بدارد، و محرك اينان به سوى ايمانشان باشد، و ديگر بيش از اين هم لازم نيست. زيرا كه بيش از اين، آن ها را از حد اختيار به اضطرار و اجبار مى كشاند. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۴۲۱ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۴۲۱ </center> | ||
«'''إِنَّا أَعْتَدْنَا | «'''إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلظّالِمِينَ نَاراً...'''»: | ||
در مجمع البيان گفته است : كلمه | در مجمع البيان گفته است: كلمه «سُرَادِق» به معناى فسطاط و خيمه اى است كه نسبت به آنچه كه در آن است، محيط باشد. بعضى ديگر گفته اند: «سرادق»، آن پارچه اى است كه دور خيمه از طرف پایين مى كشند كه فاصله خيمه و زمين را بپوشاند. و در باره كلمه «مهل» گفته است: به معناى خلط و درد زيتون است. | ||
بعضى هم گفته اند: به معناى مس مذاب است . | بعضى هم گفته اند: به معناى مس مذاب است. و در معناى كلمه «مرتفق» گفته است: به معناى متكاء است كه از ماده «مرفق» گرفته شده و در اصل معناى «ارتفق» اين بوده كه فلانى به مرفق خود تكيه زده و كلمه «شئ» به معناى پخته شدن است. مى گويند: «شوى، يشوى شيا». | ||
و اگر به جاى «أعتَدنَا لِلكَافِرِينَ» فرموده: «أعتَدنَا لِلظَّالِمِينَ» براى اين بوده كه بفهماند عذاب مذكور از تبعات ظلم ظالمان است كه در آيه «الَّذِينَ يَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللّه وَ يَبغُونَهَا عِوَجاً وَ هُم بِالآخِرَةِ كَافِرُون» آن را بيان نموده و مى فرمايد: «ظالمان، كسانى اند كه از راه خدا جلوگيرى مى كنند، و راه خدا را معوج مى خواهند و نسبت به زندگى آخرت كافرند». بقيه الفاظ آيه مورد بحث ظاهر است و احتياج به بيان ندارد. | |||
اين جمله بيان جزاى | «'''إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصالِحَاتِ إِنَّا لانُضِيعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسنَ عَمَلاً'''»: | ||
اين جمله بيان جزاى مؤمنان و مزد ايشان در ازاى ايمان و عمل صالحشان است. و اگر در آخر فرمود: «ما ضايع نمى كنيم...» و نفرمود: «ما براى اين دسته چنين و چنان تهيه كرده ايم»، براى اين است كه عنايت خداى تعالى و شكر او را نسبت به اين طائفه برساند و گرنه ممكن بود بفرمايد ما چنين و چنان مزد مى دهيم، ولى فرمود: ما مزد چنين كسانى را ضايع نمى كنيم. | |||
و جمله ((انا لانضيع (( در جاى خبر ((ان (( قرار گرفته ودر حقيقت سبب در جاى مسبب نشسته وتقدير آن چنين است: «ان الذين امنوا و عملوا الصالحات سنوفيهم اجرهم فإنهم محسنون و انا لا نضيع...». يعنى كسانى كه ايمان آورده عمل صالح كردند، ما اجرشان را مى دهيم براى اينكه اينان نيكوكارند، و ما هم كسى نيستيم كه اجر نيكوكار را ضايع بگذاريم . | و جمله ((انا لانضيع (( در جاى خبر ((ان (( قرار گرفته ودر حقيقت سبب در جاى مسبب نشسته وتقدير آن چنين است: «ان الذين امنوا و عملوا الصالحات سنوفيهم اجرهم فإنهم محسنون و انا لا نضيع...». يعنى كسانى كه ايمان آورده عمل صالح كردند، ما اجرشان را مى دهيم براى اينكه اينان نيكوكارند، و ما هم كسى نيستيم كه اجر نيكوكار را ضايع بگذاريم . | ||
خط ۱۹۶: | خط ۱۹۷: | ||
<span id='link286'><span> | <span id='link286'><span> | ||
==بحث روايتى: (روایاتی درباره برخی آیات گذشته)== | ==بحث روايتى: (روایاتی درباره برخی آیات گذشته)== | ||
در الدر المنثور است كه ابن مردويه از طريق جويبر از ضحاك از ابن عباس روايت كرده كه در ذيل آيه ((و لاتطع من اغفلنا قلبه عن ذكرنا(( گفته است : اين آيه درباره امية بن خلف نازل شده كه به رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله وسلم) مى گفت : بايد فقراء را از دور خودت برانى تا ما اشراف و صناديد قريش با تو رابطه وآمد وشد برقرار كنيم . خداى تعالى اين آيه را فرستاد كه ((گوش به حرف كسى كه قلبش را غفلت زده كرده ايم مده (( يعنى كسى كه مهر بر دلش زده ايم ومعناى ((ذكرنا(( همان توحيد است ، ومقصود از هوى در جمله ((و اتبع هواه (( شرك است ((و كان امره فرطا(( يعنى دستورى كه اين مرد مى دهد نادانى نسبت به خدا است. | در الدر المنثور است كه ابن مردويه از طريق جويبر از ضحاك از ابن عباس روايت كرده كه در ذيل آيه ((و لاتطع من اغفلنا قلبه عن ذكرنا(( گفته است : اين آيه درباره امية بن خلف نازل شده كه به رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله وسلم) مى گفت : بايد فقراء را از دور خودت برانى تا ما اشراف و صناديد قريش با تو رابطه وآمد وشد برقرار كنيم . خداى تعالى اين آيه را فرستاد كه ((گوش به حرف كسى كه قلبش را غفلت زده كرده ايم مده (( يعنى كسى كه مهر بر دلش زده ايم ومعناى ((ذكرنا(( همان توحيد است ، ومقصود از هوى در جمله ((و اتبع هواه (( شرك است ((و كان امره فرطا(( يعنى دستورى كه اين مرد مى دهد نادانى نسبت به خدا است. |
ویرایش