۱۶٬۲۹۰
ویرایش
خط ۲۱۰: | خط ۲۱۰: | ||
پس معاد، غرض از خلقت و علت نبوت است، و اگر معادى نبود، خلقت بدون غرض و هدف مى شد، و آفريدن جنبه بازى و سرگرمى به خود مى گرفت، و خداى تعالى، منزّه از بازى و سرگرمى است. زيرا اگر فرضا چنين چيزى بر خدا جايز مى بود، لازم بود با چيزى بازى كند كه از نفس خودش صادر نشده باشد، و خلاصه مخلوق خود او نباشد. چون محال است مخلوق خود او در او تأثير كند، و او به وجهى محتاج به غير خود شود. | پس معاد، غرض از خلقت و علت نبوت است، و اگر معادى نبود، خلقت بدون غرض و هدف مى شد، و آفريدن جنبه بازى و سرگرمى به خود مى گرفت، و خداى تعالى، منزّه از بازى و سرگرمى است. زيرا اگر فرضا چنين چيزى بر خدا جايز مى بود، لازم بود با چيزى بازى كند كه از نفس خودش صادر نشده باشد، و خلاصه مخلوق خود او نباشد. چون محال است مخلوق خود او در او تأثير كند، و او به وجهى محتاج به غير خود شود. | ||
و وقتى خلقت عالَم به منظور لعب نبود، قهرا هدف و غايتى دارد، و آن غايت، همان معاد است كه مستلزم نبوت و لوازم آن، يعنى تعذيب بعضى از ظالمان ياغى و اسرافگر نيز هست. همچنان كه تعذيب ظالمان، مستلزم احياى حق است، كه جمله بعدى، يعنى «بَل نَقذِفُ بِالحَقِّ عَلَى البَاطِلِ فَيَدمَغُهُ فَإذَا هُوَ زَاهِقٌ» | و وقتى خلقت عالَم به منظور لعب نبود، قهرا هدف و غايتى دارد، و آن غايت، همان معاد است كه مستلزم نبوت و لوازم آن، يعنى تعذيب بعضى از ظالمان ياغى و اسرافگر نيز هست. همچنان كه تعذيب ظالمان، مستلزم احياى حق است، كه جمله بعدى، يعنى «بَل نَقذِفُ بِالحَقِّ عَلَى البَاطِلِ فَيَدمَغُهُ فَإذَا هُوَ زَاهِقٌ» بدان اشاره مى كند. | ||
==وجوهى كه مفسران در معناى آيه: «لَو أرَدنَا أن نَتَّخِذَ لَهواً لَاتَّخَذنَاهُ مِن لَدُنَّا» گفته اند== | ==وجوهى كه مفسران در معناى آيه: «لَو أرَدنَا أن نَتَّخِذَ لَهواً لَاتَّخَذنَاهُ مِن لَدُنَّا» گفته اند== |
ویرایش