گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۴ بخش۲۸: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۲۲: خط ۱۲۲:
<span id='link257'><span>
<span id='link257'><span>


==نقل سخنان و افترائات مكذبان پيامبر اكرم «ص» در تكذيب و انكار آن حضرت==
==افتراهای مكذّبان پيامبر اكرم «ص» در تكذيب و انكار آن حضرت==
و اما اينكه آنچه بيخ گوش هم مى گفته اند چه بوده ؟ جمله ((هل هذا الا بشر مثلكم افتاتون السحر و انتم لا تبصرون (( حكايت آن است ، حاصل معنا اينكه به صراحت رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) را تكذيب نموده ، علنا مى گفته اند كه : او مانند شما يك فرد بشر است ، و قرآن او سحر است ، و هيچ يك از اين مطالب را پنهانى نمى گفتند، ليكن قبل از علنى كردنش در مجلس مشورتى خود آن را نجوى مى كردند. خلاصه مجالسى سرى بر پا مى كردند كه در مقابل دعوت پيغمبر چه جواب دهند؟ و سرانجام راهى نمى يافتند مگر آنكه آنچه گفتگو
و اما اين كه آنچه بيخ گوش هم مى گفته اند، چه بوده، جملۀ «هَل هَذَا إلّا بَشَرٌ مِثلُكُم أفَتَأتُونَ السِّحرَ وَ أنتُم لَا تُبصِرُون» حكايت آن است. حاصل معنا اين كه به صراحت رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» را تكذيب نموده، علنا مى گفته اند كه: او، مانند شما يك فرد بشر است، و قرآن او، سحر است و هيچ يك از اين مطالب را پنهانى نمى گفتند. ليكن قبل از علنى كردنش در مجلس مشورتى خود آن را نجوى مى كردند.
 
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۳۵۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۳۵۲ </center>
كردند پنهان بدارند، تا همه در آن متفق شوند و بعد از اتفاق علنيش ‍ كنند.
خلاصه مجالسى سرّى بر پا مى كردند كه در مقابل دعوت پيغمبر چه جواب دهند؟ و سرانجام راهى نمى يافتند، مگر آن كه آنچه گفتگو كردند، پنهان بدارند، تا همه در آن متفق شوند و بعد از اتفاق، علنی اش كنند.


و نجواى ايشان مشتمل بر دو مطلب بوده كه يا به طور قطع و يا به طور استفهام انكارى ردش كرده اند.
و نجواى ايشان، مشتمل بر دو مطلب بوده، كه يا به طور قطع و يا به طور استفهام انكارى، ردش كرده اند.
اول اينكه گفتند: ((هل هذا الا بشر مثلكم (( كه آنرا دليل بر ابطال نبوت آن جناب گرفتند، و حاصلش اين است كه او همانطور كه مى بينيد بشرى است مانند خود شما - به همين جهت اسم اشاره آورده و گفتند: ((هل هذا(( ضمير نياوردند كه بگويند: ((هل هو((، تا دلالت كند بر علم به مشاهده - و در هيچ چيز از لوازم بشريت از شما جدا نيست ، و هيچ چيزى كه مختص به خود او باشد ندارد، پس اگر آنچه ادعا مى كند كه به غيب اتصال و ارتباط دارد حق باشد، بايد شما هم همان را داشته باشيد، چون شما هم مانند او بشر هستيد، و چون شما خبرى از غيب نداريد، پس او هم مثل شما است و خبرى ندارد، پس پيغمبر نيست و دعوتش باطل است .
اول اين كه گفتند: «هَل هَذَا إلّا بَشَرٌ مِثلُكُم»، كه آن را دليل بر ابطال نبوت آن جناب گرفتند، و حاصلش اين است كه:  


دوم اينكه گفتند ((افتاتون السحر و انتم تبصرون (( كه با فاء تفريع متفرع بر انكار و نفى نبوت شد، و برگشت معنا به اين مى شود كه بعد از آنكه با جمله اول اثبات كرديم كه او پيغمبر نيست و با غيب اتصال ندارد، نتيجه چنين مى شود كه آنچه آورده ، و ادعا مى كند كه معجزه نبوت من است ، معجزه نباشد، بلكه سحرى باشد كه شما از آوردن نظير آن عاجزيد، و سزاوار نيست كسى كه چشم بينا دارد فريب سحر را خورده، به آن ايمان بياورد.
او همان طور كه مى بينيد، بشرى است مانند خود شما - به همين جهت اسم اشاره آورده و گفتند: «هَل هَذَا» ضمير نياوردند كه بگويند: «هَل هُوَ»، تا دلالت كند بر علم به مشاهده - و در هيچ چيز از لوازم بشريت از شما جدا نيست، و هيچ چيزى كه مختص به خود او باشد، ندارد. پس اگر آنچه ادعا مى كند كه به غيب اتصال و ارتباط دارد، حق باشد، بايد شما هم همان را داشته باشيد. چون شما هم، مانند او بشر هستيد، و چون شما خبرى از غيب نداريد، پس او هم مثل شما است و خبرى ندارد. پس پيغمبر نيست و دعوتش باطل است.


«'''قَالَ رَبى يَعْلَمُ الْقَوْلَ فى السمَاءِ وَ الاَرْضِ وَ هُوَ السمِيعُ الْعَلِيمُ'''»:
دوم اين كه گفتند: «أفَتَأتُونَ السِّحرَ وَ أنتُم تُبصِرُون»، كه با «فاء» تفريع، متفرع بر انكار و نفى نبوت شد، و برگشت معنا به اين مى شود كه: بعد از آن كه با جمله اول اثبات كرديم كه او پيغمبر نيست و با غيب اتصال ندارد، نتيجه چنين مى شود كه آنچه آورده و ادعا مى كند كه معجزه نبوت من است، معجزه نباشد، بلكه سحرى باشد كه شما از آوردن نظير آن عاجزيد، و سزاوار نيست كسى كه چشم بينا دارد، فريب سحر را خورده، به آن ايمان بياورد.


يعنى خداى تعالى به هر سخنى احاطه علمى دارد، چه سرى و چه علنى ، و در هر جا كه باشد او شنواى گفته هاى شما و داناى به كارهاى شما است پس هر چه هست به دست او است ، و هيچ امرى به دست من نيست .
«'''قَالَ رَبِّى يَعْلَمُ الْقَوْلَ فى السَّمَاءِ وَ الاَرْضِ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ'''»:


اين آيه حكايت كلام رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) به ايشان است كه نجوى كردند، و به صراحت نبوت آن جناب را تكذيب نموده معجزه اش را سحر خواندند، و در اين كلام او را ارجاع و حواله به خداى سبحان داده ، همچنانكه در غالب مواردى كه پيشنهاد معجزه مى دادند ارجاع به خدا مى دهد، مانند همه انبيا كه خود را در اجابت خواسته هاى قوم خود هيچكاره معرفى مى كردند، مانند آيه ((قل انما العلم عند اللّه و انما انا نذير مبين (( و آيه ((قال انما العلم عند اللّه و ابلغكم ما ارسلت به (( و آيه ((قل انما الايات عند اللّه و انما انا نذير مبين ((
يعنى: خداى تعالى به هر سخنى احاطه علمى دارد، چه سرّى و چه علنى، و در هر جا كه باشد، او شنواى گفته هاى شما و داناى به كارهاى شما است. پس هرچه هست، به دست اوست، و هيچ امرى به دست من نيست.
 
اين آيه، حكايت كلام رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» به ايشان است كه نجوى كردند، و به صراحت، نبوت آن جناب را تكذيب نموده، معجزه اش را سحر خواندند، و در اين كلام، او را ارجاع و حواله به خداى سبحان داده، همچنان كه در غالب مواردى كه پيشنهاد معجزه مى دادند، ارجاع به خدا مى دهد. مانند همه انبيا كه خود را در اجابت خواسته هاى قوم خود، هيچ كاره معرفى مى كردند. مانند آيه: «قُل إنَّما العِلمُ عِندَ اللّهِ وَ إنَّما أنَا نَذِيرٌ مُبِين»، و آيه: «قَالَ إنَّمَا العِلمُ عِندَ اللّهِ وَ أُبَلِّغُكُم مَا أُرسِلتُ بِهِ»، و آيه: «قُل إنَّمَا الآيَاتُ عِندَ اللّهِ وَ إنَّمَا أنَا نَذِيرٌ مُبِينٌ».
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۳۵۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۳۵۳ </center>
<span id='link258'><span>
<span id='link258'><span>
==ترقى درجه به درجه افترائات كفار عليه پيامبر اسلام «ص» ==
==ترقى درجه به درجه افترائات كفار عليه پيامبر اسلام «ص» ==
«'''بَلْ قَالُوا أَضغَاث أَحْلَمِ بَلِ افْترَاهُ بَلْ هُوَ شاعِرٌ فَلْيَأْتِنَا بِئَايَةٍ كمَا أُرْسِلَ الاَوَّلُونَ'''»:
«'''بَلْ قَالُوا أَضغَاث أَحْلَمِ بَلِ افْترَاهُ بَلْ هُوَ شاعِرٌ فَلْيَأْتِنَا بِئَايَةٍ كمَا أُرْسِلَ الاَوَّلُونَ'''»:
۱۷٬۰۶۹

ویرایش