۱۶٬۳۴۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴: | خط ۴: | ||
«يَقتَرِبُ السَّاعَةُ: قيامت نزديك مى شود». چون نزديك شدن قيامت به آن معنى كه گفته شد، استمرار دارد و لفظى لازم است كه استمرار را برساند و آن لفظ «يَقتَرِبُ» است، نه «اقتَرَبَ»، كه صرف تحقق را افاده مى كند، نظير تفسير گذشته، اين تفسير است كه گفته اند: آوردن كلمه ماضى، براى افاده حتميت وقوع قيامت است. | |||
«''' | «'''وَ هُم فِى غَفلَةٍ مُعرِضُون'''» - و بدين جهت غافل و روگردانند كه به دنيا دل بسته و به تمتع از آن سرگرم شدند. در نتيجه، دل هاشان از محبت دنيا پر شد، و ديگر جايى خالى براى ياد قيامت، يادى كه دل هايشان را متأثر كند، در آن باقى نماند. حتى اگر ديگران هم متذكر شان كنند، باز متوجه نمى شوند، و همچنان در غفلت از قيامت هستند. چون آن طور كه بايد آن را تصور نمى كنند، و گرنه دل هاشان متأثر مى شد. | ||
<span id='link251'><span> | <span id='link251'><span> | ||
اين آن پاسخى است كه از بيان گذشته ما استفاده مى شد، ولى | ==وجوهى كه درباره جمع بين «غفلت» و «اعراض» در جمله: «وَ هُم فِى غَفلَةٍ مُعرِضُون» گفته شده== | ||
با اين بيان، پاسخ از اشكالى كه در اين جمله شده، معلوم مى شود، و آن اشكال، اين است كه: | |||
چگونه ممكن است ميان «غفلت» و «اعراض» جمع شود، با اين كه «غفلت»، عبارت از توجه نداشتن، و «اعراض»، مستلزم توجه داشتن است؟ | |||
و حاصل جواب، اين است كه گفتيم: «غفلت» مردم از حساب، به خاطر اين است كه آن طور كه بايد و شايد، حساب را تصور نمى كنند. و چون تصورى كه در دل هايشان اثر گذارد، ندارند. لذا به خاطر دلدادگى به دنيا از آن اعراض نموده، به چيزى مشغول مى شوند كه لازمۀ آن، اشتغال علم به خلاف آن تصور است. | |||
اين، آن پاسخى است كه از بيان گذشته ما استفاده مى شد، ولى زمخشرى، طورى ديگر جواب داده، كه ترجمه عين عبارت او، چنين است: | |||
خداى تعالى، مردم را به دو وصف، توصيف كرده: يكى غفلت، يكى هم اعراض. (با اين كه اين دو وصف با هم تباين دارند)، ولى تباينش از اين راه بر طرف مى شود كه زمان اين دو، با هم مختلف است. زمان غفلت قبل از زمان اعراض است. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۳۴۵ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۳۴۵ </center> | ||
به اين معنا كه مادامى كه انبيا ايشان را متوجه نكرده اند | به اين معنا كه مادامى كه انبيا ايشان را متوجه نكرده اند، غافل اند. چون از آنچه عقول آنان اقتضا دارد كه بايد كيفرى براى بدكاران و پاداشى براى نيكوكاران باشد، در غفلت اند، و وقتى انبيا ايشان را به شنيدن نداى وجدان و عقل دعوت نموده، متوجهشان مى كنند، آن وقت اعراض مى نمايند، و گوش خود گرفته، فرار مى كنند. اين بود پاسخ زمخشرى از اشكال. | ||
و فرق ميان پاسخ او و پاسخ ما اين است كه : او | و فرق ميان پاسخ او و پاسخ ما اين است كه: او «اعراض» را در طول «غفلت» گرفته، نه در عرض آن، و ما هر دو را در عرض هم و در يك زمان تصوير كرديم، و انصاف هم همين است كه ظاهر آيه مى رساند زمان «اعراض» و «غفلت»، يك زمان است، نه اين كه يكى بعد از ديگرى باشد. | ||
بعضى ديگر اشكال را | بعضى ديگر اشكال را اين طور پاسخ گفته اند كه: «اعراض»، به معناى اتساع است و معناى آيه، اين است كه: ايشان در غفلت وسيعى هستند. | ||
بعضى ديگر «غفلت» را به معناى اهمال گرفته و گفته اند: اهمال و اعراض با هم منافات ندارند. ولى اين دو وجه، از قبيل التزام به چيزى است كه خود ملتزم هم، قبولش ندارد. | |||
و معناى آيه اين است كه: حساب اعمال مردم براى مردم نزديك شد، در حالى كه ايشان در غفلت از آن مستمرند، و يا در حالى كه در غفلت بزرگى قرار دارند و از آن روى گردانند. چون به شغل هاى دنيا، و آماده نگشتن براى توبه و ايمان و تقوا مشغول و سرگرم اند. | |||
«'''مَا يَأْتِيهِم مِن ذِكرٍ مِن رَبِّهِم مُحْدَثٍ إِلّا استَمَعُوهُ وَ هُمْ يَلْعَبُونَ لاهِيَةً قُلُوبُهُمْ...'''»: | |||
و مراد از | اين آيه، به منزله تعليلى است براى جملۀ «وَ هُم فِى غَفلَةٍ مُعرِضُون». چون اگر در غفلت و روى گردان نبودند، در هنگام شنيدن ذكر، به لهو و لعب نمى پرداختند، و بلكه خود را براى شنيدن آن آماده مى كردند. و چون چنين بود، يعنى آيه شريفه تعليل آن جمله بود، لذا آن را بدون حرف عطف آورد. | ||
و مراد از كلمۀ «ذكر»، هر چيزى از قبيل وحى هاى الهى، مانند كتب آسمانى است كه خدا را به ياد آدمى بيندازد، كه يكى از آن ها قرآن كريم است. و مراد از «آمدن ذكر»، نازل شدن آن براى ايشان است، به اين كه بر پيغمبر نازل شود و او به گوش ايشان برساند. | |||
و كلمۀ «مُحدَث»، به معناى جديد و نو است، و اين معنا معنايى است نسبى، كه صفت ذكر است. پس اگر قرآن مثلا ذكرى نو است، براى اين است كه بعد از انجيل نازل شده، همچنان كه انجيل نيز به خاطر اين كه بعد از تورات نازل شده، نسبت به آن ذكرى است جديد. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۳۴۶ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۳۴۶ </center> | ||
همچنين بعضى از سوره هاى قرآن به خاطر | همچنين بعضى از سوره هاى قرآن به خاطر اين كه بعد از بعضى ديگر نازل شده، نسبت به آن ها جديد و نو است. | ||
جملۀ «إلّا استَمَعُوهُ»، استثنايى است مفرّغ. (يعنى مستثنا منه آن، ذكر نشده)، كه آن را از همه احوال آنان استثنا مى كند. و جملۀ «استَمَعُوهُ» حال، و جملۀ «وَ هُم يَلعَبُون» و نيز جملۀ «لَاهِيَةً قُلُوبُهُم»، دو حال است از ضمير جمع در «استَمَعُوهُ». پس اين دو جمله، دو حال به هم آميخته اند. | |||
كلمۀ «لَعب» به معناى فعلى است كه منظم انجام بشود، ولى غايت و هدفى جز خيال در آن نباشد. مانند بازى بچه ها، و كلمۀ «لهو»،به معناى سرگرم شدن به چيزى و باز ماندن از امرى مهم است. مثلا وقتى مى گويند: «ألهَاهُ كَذَا». معنايش اين است كه: فلان كار بيهوده او را از مهمش باز داشت. و اگر آلات طرب را هم آلات لهو مى نامند، به همين جهت است، و لهو از صفات قلب است، و لذا فرمود: «لَاهِيَةً قُلُوبُهُم»، و دل ها را لاهى خواند. | |||
و معناى آيه اين است كه: هيچ ذكر جديدى به وسيله نزول از آسمان، و ابلاغ رسول به ايشان در هيچ حالى از احوال نمى رسد، مگر اين كه ايشان در حال لهو هستند. يعنى در حالى هستند كه دل هايشان، لاهى است، و اگر آن ذكر را مى شنوند، در آن حال مى شنوند. | |||
و خلاصه معنا اين است كه: احداث ذكر و تجديد آن هيچ اثرى در آنان نمى گذارد، و از اشتغال به لعب دنيا بازشان نداشته، متوجه ماوراى آن نمى كند. و اين تعبير، كنايه است از اين كه ذكر در هيچ حالى در آنان مؤثر نمى افتد. نه اين كه بخواهد بگويد ذكر جديد در آنان اثر ندارد، ولى ذكر قديم و كهنه اثر مى گذارد و چون مطلب روشن است، مى گذريم. | |||
بعضى از | بعضى از مفسران به ظاهر اين آيه استدلال كرده اند بر اين كه: قرآن كريم، حادث است و قديم نيست، ولى اشاعره، ظاهر آن را تأويل كرده اند به اين كه اگر «ذكر» را به وصف «مُحدَث» توصيف فرموده، از جهت نزول آن بوده. چون نزول آن حادث است و اين منافات با قدم آن ندارد. ولى ظاهر آيه عليه ايشان حكم مى كند و اين بحث تتمه اى دارد كه اينك از نظر خوانندگان مى گذرد. | ||
<span id='link252'><span> | <span id='link252'><span> | ||
==گفتارى پيرامون معناى حدوث و قدم كلام== | ==گفتارى پيرامون معناى حدوث و قدم كلام== |
ویرایش