۱۶٬۸۸۰
ویرایش
خط ۹۱: | خط ۹۱: | ||
<span id='link156'><span> | <span id='link156'><span> | ||
==درخواست هاى موسى «ع» از | ==درخواست هاى موسى «ع» از خداوند، بعد از مأموريت به رسالت == | ||
«'''قَالَ | «'''قَالَ رَبّ اشرَحْ لى صَدْرِى ...إِنَّك كُنت بِنَا بَصِيراً...'''»: | ||
يازده آيه است كه متن درخواست موسى از پروردگارش را نقل مى كند، كه بعد از | يازده آيه است كه متن درخواست موسى از پروردگارش را نقل مى كند، كه بعد از مسجّل شدن رسالتش، چه چيزهايى از پروردگارش درخواست نمود، و از ظاهر آن پيدا است كه آنچه درخواست كرده، وسائلى بوده كه در امر رسالتش، بدان محتاج بوده، نه در امر نبوت. | ||
آرى رساندن رسالت خدا به فرعون و درباريانش و نجات دادن بنى اسرائيل، و اداره امور ايشان، آن وسائل را لازم داشته، نه مسأله نبوتش. | |||
بله آيات چهارگانه اول كه از آيه | مؤيد اين احتمال، اين است كه اين درخواست ها را بعد از تماميت نبوتش، يعنى دنبال آيات سه گانه سابق نياورد، بلكه بعد از فرمان رسالتش، يعنى آيه: «إذهَب إلَى فِرعَون إنَّهُ طَغَى» آورد. | ||
بله آيات چهارگانه اول كه از آيه «رَبِّ اشرَح لِى صَدرِى» شروع مى شود، بى ارتباط به امر نبوت نيست. چون امر نبوت، عبارت است از تلقى و گرفتن عقايد دين و احكام عملى آن از ساحت مقدس ربوبى، كه آن نيز، به داشتن شرح صدر و آن سه تاى ديگر نيازمند است. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۲۰۲ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۲۰۲ </center> | ||
جاى | پس جملۀ «رَبِّ اشرَح لِى صَدرِى»، از باب استعاره تخييليّه و استعاره به كنايه است. چون «شرح»، به معناى گشاد كردن و باز كردن است. گويا سينه انسان را كه قلب در آن جاى دارد، ظرفى فرض كرده كه آنچه از طريق مشاهده و ادراك در آن وارد مى شود، جاى مى گيرد، و در آن انباشته مى شود. و اگر آنچه وارد مى شود، امرى عظيم يا مافوق طاقت بشرى باشد، سينه نمى تواند در خود جايش دهد. ناگزير محتاج مى شود به اين كه آن را شرح دهند و باز كنند، تا گنجايشش، بيشتر گردد. | ||
و موسى «عليه السلام»، رسالتى را كه خدا بر او مسجّل كرد، بزرگ شمرد. چون از شوكت و قوت قبطيان آگاه بود. مخصوصا از اين جهت كه فرعون طاغى در رأس آنان قرار داشت. فرعونى كه با خدا بر سرِ ربوبيت منازعه نموده، به بانك بلند مى گفت: «أنَا رَبُّكُمُ الأعلَ». | |||
و نيز، از ضعف و اسارت بنى اسرائيل در ميان آل فرعون با خبر بود، و مى دانست چقدر جاهل و كوتاه فكرند. و گويا خبر داشت كه دعوتش چه شدائد و مصائبى به بار مى آورد، و چه فجايعى را بايد ناظر باشد. از سوى ديگر، حال خود را هم مى دانست كه تا چه حد در راه خدا بى طاقت و كم تحمل است. | |||
و | آرى، او به هيچ وجه طاقت نداشت ظلم قبطيان را ببيند. داستان كشتن آن قبطى، و نيز داستان آب كشيدنش بر سرِ چاه مَديَن، براى دخترانى كه حريف مردان نبودند، شاهد ابا داشتن او از ظلم و ذلت است. و از سوى ديگر، زبانش - كه خود يگانه اسلحه است براى كسى كه مى خواهد دعوت و رسالت خداى را تبليغ كند - لكنتى داشت كه نمى توانست آن طور كه بايد، مقاصد خود را برساند. | ||
به همين جهات عديده، از پروردگارش درخواست كرد كه براى حل اين مشكلات، اولا سعۀ صدر به او بدهد، تا تحملش زياد شود، و محنت هايى كه رسالت برايش به بار مى آورد و شدائدى كه در پيش رويش و در مسير دعوتش دارد، آسان گردد. لذا عرضه داشت: «رَبِّ اشرَح لِى صَدرِى». | |||
آنگاه گفت: «وَ يَسِّر لِى أمرِى: امرم را آسان ساز»، كه مقصود همان امر رسالت است، و نگفت: رسالتم را تخفيف بده، و خلاصه به دست كم آن قناعت كن، تا اصل رسالت آسان تر شود، بلكه گفت همان امر خطير و عظيم را با همه دشوارى و خطرش، بر من آسان گردان. | |||
دليل بر اين معنا، جملۀ «وَ يَسِّر لِى» است. وجه دلالتش بر مدعاى ما، اين است كه: كلمۀ «لِى» در چنين مقامى اختصاص را مى رساند، و جمله چنين معنا مى دهد: «اين امرى كه به عهده من واگذار كردى، و اين رسالت را با همه دشواريش بر من كه مسؤول آن قرارم داده اى، آسان گردان». | |||
و پُر واضح است كه مقتضاى اين سؤال، اين است كه امر را نسبت به او آسان كند. نه اين كه در حدّ ذاتش و خلاصه خود آن امر را آسان سازد. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۲۰۳ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۲۰۳ </center> | ||
نظير اين كلام، در جملۀ «اشرَح لِى» نيز مى آيد. پس معناى آن اين است: مرا كه مأمور رسالتم كردى و شدائد و مكارهى در انتظارم قرار دادى، حوصله زيادى بده، تا وقتى ناملايمات به من هجوم مى آورند، سينه ام تنگى نكند. و اگر به جاى آنچه در قرآن آمده، گفته بود: «رَبِّ اشرَح لِى صَدرِى وَ يَسِّر لِى أمرِى»، اين نكته فوت مى شد. | |||
«''' | «'''وَ احلُل عُقدَةً مِن لِسَانِى يَفقَهُوا قَولِى'''» - اين سؤال ديگرش است، كه گشودن عقدۀ زبان را مى خواهد، و اگر عقده را نكره آورد و گفت: «عقده اى»، براى اشاره به يك نوع عقده بود، و در حقيقت عقده اى است كه داراى مشخصات معينى است و آن مشخصات از جمله «يَفقَهُوا قَولِى» فهميده مى شود. يعنى آن عقده اى را بگشاى كه نمى گذارد سخنانم را بفهمند. | ||
<span id='link157'><span> | <span id='link157'><span> | ||
==علت درخواست موسى از خداوند كه برادرش را وزير قرار دهد == | ==علت درخواست موسى از خداوند كه برادرش را وزير قرار دهد == | ||
«'''و اجعل لى وزيرا من اهلى هرون اخى'''» - اين سؤ الى ديگر است كه در واقع سؤ ال چهارم آن جناب و آخرين درخواستهاى او است ، و كلمه ((وزير(( بر وزن فعيل ، از وزر - به كسره واو، و سكون زاء - به معناى حمل سنگينى است ، و اگر وزير را وزير گفتند، بدين جهت بوده كه حامل ثقل و سنگينى هاى پادشاه است ، بعضى گفته اند: از وزر - به فتحه واو و زاء - اشتقاق يافته ، كه به معناى كوه پناهگاه است و اگر وزير را وزير خوانده اند چون به منزله كوهى است كه پادشاه در آراء و احكامش به او پناه مى برد. | «'''و اجعل لى وزيرا من اهلى هرون اخى'''» - اين سؤ الى ديگر است كه در واقع سؤ ال چهارم آن جناب و آخرين درخواستهاى او است ، و كلمه ((وزير(( بر وزن فعيل ، از وزر - به كسره واو، و سكون زاء - به معناى حمل سنگينى است ، و اگر وزير را وزير گفتند، بدين جهت بوده كه حامل ثقل و سنگينى هاى پادشاه است ، بعضى گفته اند: از وزر - به فتحه واو و زاء - اشتقاق يافته ، كه به معناى كوه پناهگاه است و اگر وزير را وزير خوانده اند چون به منزله كوهى است كه پادشاه در آراء و احكامش به او پناه مى برد. |
ویرایش