گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۴ بخش۱۵: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۲۵۳: خط ۲۵۳:
<span id='link150'><span>
<span id='link150'><span>


==بيان عدم منافات وجود واسطه در تكلم ، با صدق تكلم خدا با موسى ==
حال اگر بپرسى: خداى تعالى، در جاى ديگر داستان فرموده: «وَ نَادَينَاهُ مِن جَانِبِ الطُّورِ الأيمَنِ وَ قَرَّبنَاهُ نَجِيّاً». و در جاى ديگر آن فرموده: «مِن شَاطِئِ الوَادِ الأيمَنِ فِى البُقعَةِ المُبَارَكَة مِنَ الشَّجَرَة»، كه از اين آيه استفاده مى شود در تكلم خدا حجابى بوده؟
حال اگر بپرسى خداى تعالى در جاى ديگر داستان فرموده : ((و ناديناه من جانب الطور الايمن و قربناه نجيا(( و در جاى ديگر آن فرموده : ((من شاطى ء الواد الايمن فى البقعه المباركه من الشجره ((، كه از اين آيه استفاده مى شود در تكلم خدا حجابى بوده ؟.


مى گوييم : بله و ليكن ثبوت حجاب ، و يا آورنده پيام در مقام تكليم ، با تحقق تكليم به وسيله وحى منافات ندارد، براى اينكه وحى هم مانند ساير افعال خدا بدون واسطه نيست ، چيزى كه هست امر دائر مدار توجه مخاطبى است كه كلام را تلقى مى كند، اگر متوجه آن واسطه اى كه حامل كلام خدا است بشود و آن واسطه ميان او و خدا حاجب باشد، در اين صورت آن كلام همان رسالتى است كه مثلا فرشته اى مى آورد، و وحى آن فرشته است (ديگر به چنين چيزى گفته نمى شود فلانى با خدا يا خدا با فلانى تكلم كرد) و اگر متوجه خود خداى تعالى باشد، وحى او خواهد بود (در اين صورت صحيح است گفته شود خدا با فلانى سخن گفت ) هر چند كه در واقع حامل كلام خدا فرشته اى باشد، ولى چون وى متوجه واسطه نشده ، وحى ، وحى خود خدا مى شود،
مى گوييم: بله، وليكن ثبوت حجاب، و يا آورنده پيام در مقام تكليم، با تحقق تكليم به وسيله وحى منافات ندارد. براى اين كه وحى هم، مانند ساير افعال خدا بدون واسطه نيست. چيزى كه هست، امر دائر مدار توجه مخاطبى است كه كلام را تلقى مى كند. اگر متوجه آن واسطه اى كه حامل كلام خدا است، بشود و آن واسطه ميان او و خدا حاجب باشد، در اين صورت آن كلام، همان رسالتى است كه مثلا فرشته اى مى آورد، و وحى آن فرشته است، (ديگر به چنين چيزى گفته نمى شود فلانى با خدا يا خدا با فلانى تكلم كرد). و اگر متوجه خود خداى تعالى باشد، وحى او خواهد بود، (در اين صورت صحيح است گفته شود: خدا با فلانى سخن گفت)، هر چند كه در واقع حامل كلام خدا، فرشته اى باشد. ولى چون وى متوجه واسطه نشده، وحى، وحى خود خدا مى شود.


شاهد اين معنا آيه بعدى مورد بحث است كه خطاب به موسى مى فرمايد: ((فاستمع لما يوحى - گوش كن به آنچه وحى مى شود(( كه عين نداى از جانب طور را وحى هم خوانده ، و در موارد ديگر كلامش اثبات حجاب هم نموده است .
شاهد اين معنا، آيه بعدى مورد بحث است كه خطاب به موسى مى فرمايد: «فَاستَمِع لِمَا يُوحَى: گوش كن به آنچه وحى مى شود»، كه عين نداى از جانب طور را وحى هم خوانده، و در موارد ديگر كلامش اثبات حجاب هم نموده است.


و كوتاه سخن اينكه : جمله ((انى انا ربك فاخلع نعليك ...(( موسى را متوجه مى كند به اينكه موقفى كه دارد موقف حضور و مقام مشافهه (رو در رو سخن گفتن ) است و خدا با او خلوت و او را از خود به مزيد عنايت اختصاص داده ، و لذا فرمود: ((انى انا ربك - من پروردگار توام (( و نفرمود ((انا اللّه - من خدايم ((، يا ((انا رب العالمين - من رب العالمينم (( و نيز به همين جهت اگر بعد از آن فرمود ((انى انا اللّه (( تكرار جمله قبلى نيست ، چون جمله قبلى
و كوتاه سخن اين كه: جملۀ «إنّى أنَا رَبُّكَ فَاخلَع نَعلَيك...»، موسى را متوجه مى كند به اين كه موقفى كه دارد، موقف حضور و مقام مشافهه (رو در رو سخن گفتن) است، و خدا با او خلوت و او را از خود به مزيد عنايت اختصاص داده. و لذا فرمود: «إنِّى أنَا رَبُّك: من پروردگار توام». و نفرمود «أنَا اللّهُ: من خدايم».  يا: «أنَا رَبُّ العَالَمِين:من ربُّ العالَمينم:. و نيز به همين جهت اگر بعد از آن فرمود: «إنّى أنَا اللّهُ»، تكرار جمله قبلى نيست. چون جمله قبلى، در عين معرفى صاحب كلام، مقام را هم از اغيار خالى مى سازد، تا وحى را انجام دهد، ولى در جمله دوم، تنها وحى است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۱۹۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۱۹۳ </center>
در عين معرفى صاحب كلام ، مقام را هم از اغيار خالى مى سازد، تا وحى را انجام دهد، ولى در جمله دوم تنها وحى است .


و در اينكه فرمود ((نودى (( و نام صاحب ندا را نياورد و نفرمود ((ناديناه - او را ندا كرديم (( و يا ((ناداه اللّه - خدا ندايش كرد(( لطفى به كار رفته كه با هيچ مقياسى نمى توان گفت چقدر است ، و در آن اشاره است به اينكه ظهور اين آيت براى موسى به طور ناگهانى و بى سابقه بوده است .
و در اين كه فرمود: «نُودِىَ» و نام صاحب ندا را نياورد و نفرمود: «نَادَينَاهُ: او را ندا كرديم»، و يا «نَادَاهُ اللّهُ: خدا ندايش كرد»، لطفى به كار رفته كه با هيچ مقياسى نمى توان گفت چقدر است، و در آن اشاره است به اين كه ظهور اين آيت براى موسى، به طور ناگهانى و بى سابقه بوده است.


«'''وَ أَنَا اخْترْتُك فَاستَمِعْ لِمَا يُوحَى'''»:
«'''وَ أَنَا اخْترْتُك فَاستَمِعْ لِمَا يُوحَى'''»:


كلمه ((اخترتك (( از مصدر اختيار است و اختيار از كلمه ((خير(( گرفته شده ، و حقيقت اختيار اين است كه فاعلى مثلا در ميان چند فعلى كه بايد حتما يكى از آنها را بر ديگر كارها ترجيح داده و انجامش دهد مردد شود، آنگاه فاعل تميز مى دهد به اينكه فلان كار خير است ، پس بنا مى گذارد بر اينكه اين كار از ديگر كارها بهتر است ، پس همان را انجام مى دهد و اين بناگذارى ، همان اختيار است ، پس كلمه اختيار همواره بايد تواءم با غرضى باشد كه فاعل از فعلش آن غرض را در نظر گرفته .
كلمۀ «اختَرتُكَ»، از مصدر «اختيار» است و «اختيار»، از كلمۀ «خير» گرفته شده، و حقيقت اختيار اين است كه فاعلى مثلا در ميان چند فعلى كه بايد حتما يكى از آن ها را بر ديگر كارها ترجيح داده و انجامش دهد، مردد شود. آنگاه فاعل تميز مى دهد به اين كه فلان كار خير است. پس بنا مى گذارد بر اين كه اين كار، از ديگر كارها بهتر است. پس همان را انجام مى دهد و اين بناگذارى، همان «اختيار» است. پس كلمه «اختيار»، همواره بايد توأم با غرضى باشد كه فاعل از فعلش آن غرض را در نظر گرفته.


و اختيار خدا موسى را به تكلم ، منظور و غرض الهى بوده ، و آن عبارت است از دادن نبوت و رسالت ، شاهد اين معنا جمله ((فاستمع لما يوحى (( است كه ((فاء(( تفريع نتيجه آن اختيار قلمداد شده ، و فهمانده كه مشيت الهى بدين تعلق گرفته كه فردى از انسان را وا بدارد، تا مشقت حمل نبوت و رسالت را تحمل كند، و چون در علم خدا موسى بهتر از ديگران بوده بدين جهت او را اختيار كرده است .
و اختيار خدا موسى را به تكلم، منظور و غرض الهى بوده، و آن عبارت است از: دادن نبوت و رسالت. شاهد اين معنا، جملۀ «فَاستَمِع لِمَا يُوحَى» است، كه «فاء» تفريع، نتيجه آن اختيار قلمداد شده، و فهمانده كه مشيت الهى، بدين تعلق گرفته كه فردى از انسان را وا بدارد، تا مشقت حمل نبوت و رسالت را تحمل كند. و چون در علم خدا، موسى بهتر از ديگران بوده، بدين جهت او را اختيار كرده است.


جمله ((و انا اخترتك (( به طورى كه از سياق استفاده مى شود از قبيل صدور امر به نبوت و رسالت است، و بنابراين انشاء است نه اخبار، چون اگر اخبار بود مى فرمود: ((و قد اخترتك (( بلكه با عين اين جمله اختيار نبوت و رسالت را انشاء كرده و آنگاه چون اختيار با انشاء آن تحقق يافت ، امر به گوش دادن به فرمان وحى را كه متضمن رسالت و نبوت او است بر آن متفرع نموده فرمود ((پس به آنچه وحى مى شود گوش فرا ده ((
جملۀ «وَ أنَا اختَرتُكَ»، به طورى كه از سياق استفاده مى شود، از قبيل صدور امر به نبوت و رسالت است. و بنابراين إنشاء است، نه اخبار. چون اگر اخبار بود، مى فرمود: «وَ قَد اختَرتُكَ»، بلكه با عين اين جمله، اختيار نبوت و رسالت را انشاء كرده و آنگاه چون اختيار با انشاء آن تحقق يافت، امر به گوش دادن به فرمان وحى را - كه متضمن رسالت و نبوت اوست - بر آن متفرع نموده، فرمود: «پس به آنچه وحى مى شود، گوش فرا ده».




«'''إِنَّنى أَنَا اللَّهُ لا إِلَهَ إِلا أَنَا فَاعْبُدْنى وَ أَقِمِ الصلَوةَ لِذِكرِى'''»:
«'''إِنَّنى أَنَا اللَّهُ لا إِلَهَ إِلا أَنَا فَاعْبُدْنى وَ أَقِمِ الصلَوةَ لِذِكرِى'''»:
اين همان وحيى است كه در آيه قبل موسى را ماءمور به شنيدن آن كرده بود، كه تا يازده آيه ديگر ادامه دارد، و در آن نبوت و رسالتش با هم اعلام مى شود، نبوتش در اين آيه و دو آيه بعد، و رسالتش از آيه ((و ما تلك بيمينك يا موسى ((، تا آيه ((اذهب الى فرعون انه طغى (( استفاده مى شود، علاوه بر اين در آيه ((و اذكر فى الكتاب موسى انه كان مخلصا و كان رسولا نبيا((
 
اين، همان وحيى است كه در آيه قبل، موسى را مأمور به شنيدن آن كرده بود، كه تا يازده آيه ديگر ادامه دارد، و در آن نبوت و رسالتش با هم اعلام مى شود. نبوتش در اين آيه و دو آيه بعد، و رسالتش از آيه: «وَ مَا تِلكَ بِيَمِينِكَ يَا مُوسَى»، تا آيه: «إذهَب إلَى فِرعَونَ إنَّهُ طَغَى» استفاده مى شود. علاوه بر اين، در آيه: «وَ اذكُر فِى الكِتَابِ مُوسَى إنَّهُ كَانَ مُخلَصاً وَ كَانَ رَسُولاً نَبِيّاً»، صريحا فرموده كه آن جناب، هم رسول بود و هم نبى.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۱۹۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۱۹۴ </center>
صريحا فرموده كه آن جناب ، هم رسول بود و هم نبى .


==شرح خطاب خداى تعالى به موسى «ع»==
==شرح خطاب خداى تعالى به موسى «ع»==
۱۶٬۲۶۹

ویرایش