گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۴ بخش۳: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۶۵: خط ۶۵:


==رواياتى درباره روزه سكوت زكريا«ع» و... ==
==رواياتى درباره روزه سكوت زكريا«ع» و... ==
و در تفسير عياشى از ابى بصير از ابى عبداللّه (عليه السلام ) روايت كرده كه فرمود:
و در تفسير عياشى، از ابى بصير، از ابى عبداللّه «عليه السلام» روايت كرده كه فرمود:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۳۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۳۲ </center>
زكريا بعد از آنكه از پروردگارش درخواست فرزندى كرد و ملائكه او را به آن ندا كه مى دانيد ندايش داد، دلش خواست بفهمد اين ندا از كجا است آيا از خداى تعالى است ؟ لذا خداى تعالى به او وحى كرد نشانه اين مطلب اين است كه سه روز زبان از سخن با مردم باز دارى ، آنگاه فرمود بعد از آنكه سه روز زبان از سخن باز داشت و هيچ سخن نگفت آن وقت فهميد كه نداى مزبور از ناحيه خداى تعالى بوده چون غير خدا كسى نمى تواند در نفس پيغمبر تصرف كند.
زكريا بعد از آن كه از پروردگارش درخواست فرزندى كرد و ملائكه او را به آن ندا كه مى دانيد، ندايش داد، دلش خواست بفهمد اين ندا از كجا است، آيا از خداى تعالى است؟ لذا خداى تعالى به او وحى كرد نشانۀ اين مطلب، اين است كه سه روز، زبان از سخن با مردم باز دارى. آنگاه فرمود: بعد از آن كه سه روز زبان از سخن باز داشت و هيچ سخن نگفت، آن وقت فهميد كه نداى مزبور از ناحيه خداى تعالى بوده. چون غير خدا كسى نمى تواند در نفس پيغمبر تصرف كند.


و در تفسير نعمانى به سند خود از امام صادق (عليه السلام ) روايت كرده كه فرمود: امام اميرالمومنين (عليه السلام ) در پاسخ مردمى كه از او از معناى وحى سؤ ال كرده بودند فرمود يك قسم از وحى وحى نبوت است ، و قسم ديگر وحى الهام و قسم سوم وحى اشاره است آنگاه كلام را همچنان ادامه داد تا آنجا كه فرمود: و اما وحى اشاره ، كلام خداى عز و جل است كه مى فرمايد: ((فخرج على قومه من المحراب فاوحى اليهم ان سبحوا بكره و عشيا(( چون زكريا (عليه السلام ) موظف شده بود كه سه روز با مردم سخن نگويد مگر با رمز و اشاره ((لا تكلم الناس ‍ ثلاثه ايام الا رمزا».
و در تفسير نعمانى، به سند خود، از امام صادق «عليه السلام» روايت كرده كه فرمود: امام اميرالمؤمنين «عليه السلام»، در پاسخ مردمى كه از او از معناى وحى سؤال كرده بودند، فرمود:  


و در مجمع البيان از معمر روايت كرده كه گفت : امام صادق (عليه السلام ) فرمود: بچه ها به يحيى گفتند: بيا با ما بازى كن ، گفت : بازى چيست ، مگر خلقت ما براى بازى بود، آرى از همان كودكى داراى حكمت بود چنانچه قرآن كريم فرمود: ((و آتيناه الحكم صبيا(( اين مضمون از ابى الحسن رضا (عليه السلام) نيز روايت شده.
يك قسم از وحى، «وحى نبوت» است، و قسم ديگر، «وحى الهام»، و قسم سوم «وحى اشاره» است. آنگاه كلام را همچنان ادامه داد تا آن جا كه فرمود:  


مؤ لف : و در الدرالمنثور هم از ابن عساكر از معاذ بن جبل به طور رفع روايت شده است ، و نيز در همين معنا از ابن عباس از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) روايت آمده.
و اما «وحى اشاره»: كلام خداى عزوجل است كه مى فرمايد: «فَخَرَجَ عَلَى قَومِهِ مِنَ المِحرَابِ فَأوحَى إلَيهِم أن سَبِّحُوا بُكرَةً وَ عَشِيّاً». چون زكريا «عليه السلام» موظف شده بود كه سه روز با مردم سخن نگويد، مگر با رمز و اشاره: «لا تُكَلِّم النَّاسَ ثَلَاثةَ أيَّامٍ إلّا رَمزاً».


و در كافى به سند خود از على بن اسباط روايت شده كه گفت : من حضرت ابا جعفر (عليه السلام ) را ديدم كه به طرفم مى آمد، نگاهى دقيق و طولانى به او كردم و به سر تا پاى او مى نگريستم كه بعدا شمايلش ‍ را براى شيعيانى كه در مصرند تعريف كنم ، در همين بين كه من مشغول تماشاى او بودم نشست ، و فرمود: اى على خداى عز و جل احتجاج مى كند به امامت به مثل آن حجتى كه با آن احت جاج مى كند بر نبوت آنگاه خواند: ((و آتيناه الحكم صبيا(( ((و لما بلغ اشده و بلغ اربعين سنه (( سپس فرمود:
و در مجمع البيان، از معمر روايت كرده كه گفت: امام صادق «عليه السلام» فرمود: بچه ها به يحيى گفتند: بيا با ما بازى كن. گفت: بازى چيست، مگر خلقت ما براى بازى بود. آرى از همان كودكى، داراى حكمت بود، چنانچه قرآن كريم فرمود: «وَ آتَينَاهُ الحُكمَ صَبِيّاً». اين مضمون از ابى الحسن رضا «عليه السلام» نيز روايت شده.
 
مؤلف: و در الدرالمنثور هم، از ابن عساكر، از معاذ بن جبل، به طور رفع روايت شده است. و نيز در همين معنا، از ابن عباس، از رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» روايت آمده.
 
و در كافى، به سند خود، از على بن اسباط روايت شده كه گفت: من حضرت اباجعفر «عليه السلام» را ديدم كه به طرفم مى آمد. نگاهى دقيق و طولانى به او كردم و به سر تا پاى او مى نگريستم كه بعدا شمايلش ‍ را براى شيعيانى كه در مصرند، تعريف كنم. در همين بين كه من مشغول تماشاى او بودم، نشست و فرمود: اى على! خداى عزوجل احتجاج مى كند به امامت، به مثل آن حجتى كه با آن احتجاج مى كند بر نبوت. آنگاه خواند: «وَ آتَينَاهُ الحُكمَ صَبِيّاً». «وَ لَمَّا بَلَغَ أشُدَّهُ وَ بَلَغَ أربَعِينَ سَنَة».
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۳۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۳۳ </center>
آرى ممكن است خداوند حكمت را در حال كودكى به كسى بدهد، همچنانكه ممكن است در حال چهل سالگى بدهد.


مؤلف: اينكه در اين روايت حكم به حكمت تفسير شده مؤيد بيان سابق ما است .
سپس فرمود: آرى، ممكن است خداوند حكمت را در حال كودكى به كسى بدهد، همچنان كه ممكن است در حال چهل سالگى بدهد.
 
مؤلف: اين كه در اين روايت، حكم به حكمت تفسير شده، مؤيد بيان سابق ما است.
<span id='link24'><span>
<span id='link24'><span>


و در الدرالمنثور است كه عبد الرزاق و احمد در كتاب زهد و عبد بن حميد و ابن منذر و ابن ابى حاتم همگى از قتاده روايت كرده اند كه در تفسير جمله : ((و لم يكن جبارا عصيا(( گفت سعيد بن مسيب مى گفت : رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) فرمود: هيچ كس خدا را روز قيامت ملاقات نمى كند مگر اينكه گناه دارد، به جز يحيى بن زكريا. قتاده مى گويد حسن از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) روايت كرد كه فرمود: يحيى (عليه السلام) نه گناه كرد و نه هرگز خيال زنى را به دل خطور داد.
و در الدرالمنثور است كه عبدالرزاق و احمد، در كتاب زهد و عبد بن حميد و ابن منذر و ابن ابى حاتم، همگى از قتاده روايت كرده اند كه در تفسير جمله: «وَ لَم يَكُن جَبّاراً عَصِيّاً» گفت: سعيد بن مسيب مى گفت: رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» فرمود: هيچ كس خدا را روز قيامت ملاقات نمى كند، مگر اين كه گناه دارد، به جز يحيى بن زكريا.  
 
قتاده مى گويد: حسن، از رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» روايت كرد كه فرمود: يحيى «عليه السلام»، نه گناه كرد و نه هرگز خيال زنى را به دل خطور داد.
 
و در همان كتاب است كه احمد و حكيم ترمذى، در كتاب نوادر الاصول و حاكم و ابن مردويه، از ابن عباس روايت كرده اند كه گفت: رسول خدا فرمود: هيچ كس از بنى آدم نيست مگر آن كه خطا كرده و يا حداقل تصميم بر آن را گرفته است، مگر يحيى بن زكريا، كه نه خيال آن را كرد و نه مرتكب شد.
 
مؤلف: اين معنا، به طرق اهل سنت، با الفاظ مختلف روايت شده، وليكن به خاطر اين كه عصمت را اختصاص به يحيى «عليه السلام» داده، چاره اى جز اين نيست كه بگویيم مقصود انبياء و ائمه «عليهم السلام» بوده، هر چند كه با ظاهر اين روايات مخالف باشد، و اين مخالفت را به گردن راويان اين احاديث انداخته، بگویيم:


و در همان كتاب است كه احمد و حكيم ترمذى در كتاب نوادر الاصول و حاكم و ابن مردويه از ابن عباس روايت كرده اند كه گفت : رسول خدا فرمود: هيچ كس از بنى آدم نيست مگر آنكه خطا كرده و يا حداقل تصميم بر آن را گرفته است ، مگر يحيى بن زكريا كه نه خيال آن را كرد و نه مرتكب شد.
سوء تعبير از ايشان بوده. چون راويان، عادتشان بر اين بوده كه آنچه را از رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» مى شنيده اند، نقل به معنا مى كردند و عنايتى به حفظ الفاظ آن جناب نداشته اند.  


مؤ لف: اين معنا به طرق اهل سنت با الفاظ مختلف روايت شده ، و ليكن به خاطر اينكه عصمت را اختصاص به يحيى (عليه السلام ) داده چاره اى جز اين نيست كه بگوئيم مقصود انبياء و ائمه (عليهم السلام) بوده، هر چند كه با ظاهر اين روايات مخالف باشد، و اين مخالفت را به گردن راويان اين احاديث انداخته ، بگوئيم سوء تعبير از ايشان بوده ، چون راويان عادتشان بر اين بوده كه آنچه را از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) مى شنيده اند نقل به معنا مى كردند و عنايتى به حفظ الفاظ آن جناب نداشته اند، و كوتاه سخن اخبار در زهد يحيى (عليه السلام) بسيار و بيرون از حد و شمار است ، و به طورى كه در اخبار آمده آن جناب گياه مى خورد و ليف خرما را لباس مى كرد و از خوف خدا آنقدر مى گريست كه از چشم تا منتهاى صورتش مجرائى مانند نهر درست شده بود.
و كوتاه سخن: اخبار در زهد يحيى «عليه السلام»، بسيار و بيرون از حدّ و شمار است، و به طورى كه در اخبار آمده، آن جناب گياه مى خورد و ليف خرما را لباس مى كرد و از خوف خدا آن قدر مى گريست كه از چشم تا منتهاى صورتش، مجرایى مانند نهر درست شده بود.


و نيز از ابن عساكر از قره روايت آورده كه گفت : آسمان بر هيچ كس ‍ نگريست جز بر يحيى بن زكريا و حسين بن على ، و اين سرخى آسمان همان گريه آن است .
و نيز از ابن عساكر، از قره روايت آورده كه گفت: آسمان بر هيچ كس نگريست، جز بر يحيى بن زكريا و حسين بن على، و اين سرخى آسمان، همان گريه آن است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۳۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۳۴ </center>
مؤ لف : اين معنا در مجمع از امام صادق (عليه السلام) نيز روايت شده و در آخر آن آمده كه قاتل يحيى و قاتل حسين (عليه السلام) هر دو ولدالزنا بوده اند.
مؤلف: اين معنا در مجمع، از امام صادق «عليه السلام» نيز روايت شده، و در آخر آن آمده كه: قاتل يحيى و قاتل حسين «عليهما السلام»، هر دو ولدالزنا بوده اند.


و در همان كتاب است كه حاكم و ابن عساكر از ابن عباس روايت كرده كه گفت : خداى تعالى به محمد بن عبداللّه (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) وحى كرد كه من در انتقام خون يحيى بن زكريا هفتاد هزار نفر را كشتم و به زودى به انتقام خون پسر دخترت هفتاد هزار و هفتاد هزار مى كشم.
و در همان كتاب است كه حاكم و ابن عساكر، از ابن عباس روايت كرده كه گفت: خداى تعالى، به محمد بن عبداللّه «صلى اللّه عليه و آله و سلم» وحى كرد كه من در انتقام خون يحيى بن زكريا، هفتاد هزار نفر را كشتم و به زودى به انتقام خون پسر دخترت، هفتاد هزار و هفتاد هزار مى كشم.


و در كافى به سند خود از ابى حمره از ابى جعفر (عليه السلام ) روايت كرده كه گفت ازآن جناب پرسيدم مقصود از جمله : ((و حنانا من لدنّا و زكاه (( چيست ؟ فرمود ((تحنن اللّه (( يعنى خدا وى را دوست مى داشت ، پرسيدم از تحنن خدا به او چه رسيد، و چه ديد؟ فرمود: وقتى مى گفت يا رب ، خداى تعالى در جوابش مى گفت : ((لبيك يا يحيى (( تا آخر حديث.
و در كافى، به سند خود، از ابى حمزه، از ابى جعفر «عليه السلام» روايت كرده كه گفت از آن جناب پرسيدم: مقصود از جملۀ «وَ حَنَاناً مِن لَدُنّا وَ زَكَاة» چيست؟ فرمود: «تَحَنَّنَ اللّه». يعنى :خدا وى را دوست مى داشت. پرسيدم: از تحنن خدا به او چه رسيد، و چه ديد؟ فرمود: وقتى مى گفت يا رب، خداى تعالى در جوابش مى گفت: «لَبَّيكَ يَا يَحيَى»، تا آخر حديث.


و در عيون اخبار به سندى كه به ياسر خادم مى رسد از او روايت كرده كه گفت : من از ابى الحسن رضا (عليه السلام ) شنيدم كه مى فرمود: وحشتناك ترين مواقفى كه بشر دارد سه موقف است يكى آن روزى كه از شكم مادر متولد مى شود، و دنيا را مى بيند، و يكى آن روزى كه مى ميرد و آخرت و اهل آخرت را مى بيند، و يكى روزى كه مبعوث مى شود، و احكامى مى بيند كه در دار دنيا نديده بود.
و در عيون اخبارريال به سندى كه به ياسر خادم مى رسد، از او روايت كرده كه گفت: من از ابى الحسن رضا «عليه السلام» شنيدم كه مى فرمود: وحشتناك ترين مواقفى كه بشر دارد، سه موقف است. يكى آن روزى كه از شكم مادر متولد مى شود، و دنيا را مى بيند. و يكى آن روزى كه مى ميرد و آخرت و اهل آخرت را مى بيند. و يكى روزى كه مبعوث مى شود، و احكامى مى بيند كه در دار دنيا نديده بود.


و خداى عزوجل حضرت يحيى را در اين سه موقف سلامت و عافيت داده ، و ترس به دلش راه نداده بود، و به همين جهت درباره اش فرموده : ((و سلام عليه يوم ولد و يوم يموت و يوم يبعث حيا(( همچنان كه عيسى هم در اين سه موقف بر خود سلام كرد و گفت : ((و السلام على يوم ولدت و يوم اموت و يوم ابعث حيا((
و خداى عزوجل، حضرت يحيى را در اين سه موقف سلامت و عافيت داده، و ترس به دلش راه نداده بود. و به همين جهت درباره اش فرموده: «وَ سَلَامٌ عَلَيهِ يَومَ وُلِدَ وَ يَومَ يَمُوتُ وَ يَومَ يُبعَثُ حَيّاً»، همچنان كه عيسى هم، در اين سه موقف، بر خود سلام كرد و گفت: «وَ السَّلَامُ عَلَىَّ يَومَ وُلِدتُ وَ يَومَ أمُوتُ وَ يَومَ أُبعَثُ حَيّاً».
<span id='link25'><span>
<span id='link25'><span>


۱۶٬۹۰۷

ویرایش