۱۶٬۳۳۱
ویرایش
خط ۲۰۱: | خط ۲۰۱: | ||
<span id='link339'><span> | <span id='link339'><span> | ||
==اقوال | ==اقوال گوناگون مفسران در تفسير «امانت مذکور»، در آیه== | ||
مفسران، در تفسير «امانت مذكور» در آيه، اقوال مختلفى دارند: | |||
مثلا بعضى گفته اند: | مثلا بعضى گفته اند: «مراد از آن، «تكليف» است، كه اطاعت آن، باعث مى شود بنده خدا، داخل بهشت شود، و مخالفتش باعث مى شود داخل جهنم شود. و مراد از «عرض تكليف» بر آسمان ها و زمين و جبال، سنجيدن آن با استعداد آن هاست. و مراد از «امتناع» آسمان ها و زمين و جبال از حمل تكليف، و إشفاقشان از آن، عبارت است از» استعداد نداشتن براى پذيرفتن آن. و مراد از «حمل انسان» آن تكليف را، اين است كه وى استعداد آن را داشت. و تعبير «عرضه» و «حمل» و «امتناع»، همه از باب تمثيل است». | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۵۳۰ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۵۳۰ </center> | ||
بعضى ديگر گفته اند: | بعضى ديگر گفته اند: «مراد از «امانت»، عقلى است كه ملاك تكليف، مناط ثواب و عقاب است». | ||
بعضى ديگر گفته اند: | |||
بعضى گفته اند: | بعضى ديگر گفته اند: «مراد از آن، قول «لا إله إلّا الله» است». | ||
بعضى ديگر گفته اند: | |||
بعضى ديگر گفته اند: | بعضى گفته اند: «مراد از آن، اعضاى بدن، از چشم، گوش، دست، پا، عورت و زبان است، كه بر آدمى واجب است اين امانت ها را حفظ نموده، و جز در مواردى كه خدا راضى است، به كار نگيرد». | ||
اين اقوالى بود كه در معناى | |||
يكى ديگر | بعضى ديگر گفته اند: «مراد از آن، امانت هاى مردم، و وفاى به عهد ايشان است». | ||
وجه سوم در معناى | |||
بعضى ديگر گفته اند: «مراد از آن، معرفت خدا و لوازم آن است». و اين وجه از همه وجوه، به حق نزديكتر است، و برگشتش به همان وجهى است كه ما ذكر كرديم. | |||
اين اقوالى بود كه در معناى «امانت» گفته بودند. و همچنين در معناى «عرض امانت»، اقوال مختلفى دارند: | |||
يكى اين كه: «عرض»، به معناى حقيقى كلمه است، جز اين كه مراد از آسمان ها و زمين و جبال، اهل آسمان و زمين و جبال، و ملائكه ساكن در آن هاست. خداوند براى ملائكه بيان كرد كه خيانت به اين امانت گناه بزرگى است، و به همين جهت، ملائكه از حمل آن امتناع ورزيدند، ولى به انسان عرضه شد و امتناع نورزيد. | |||
يكى ديگر اين كه: «عرضۀ امانت»، به همان معناى حقيقى كلمه است. به اين بيان كه: خدا وقتى جرم آسمان ها و زمين و كوه ها را آفريد، فهمى هم در آن ها قرار داد و به آن ها فرمود: من واجباتى واجب كرده ام، و براى هر كس كه اطاعتم كند، بهشتى، و براى هر كس كه نافرمانی ام كند، آتشى خلق كرده ام. آسمانها و زمين و كوه ها گفتند: ما حاضريم رام و مسخر باشيم براى آن غرضى كه بدان غرض، خلقمان نمودى. اما تاب تحمل واجبات را نداريم. نه آن ثواب را مى خواهيم، و نه آن آتش را. و چون نوبت به خلقت بشر رسيد، همين كه به وى عرضه شد، قبول كرد. چون او «ظلوم» به نفس خود، و «جهول» به وخامت عاقبت كار بود. | |||
وجه سوم در معناى «عرضه»، اين است كه: به معناى معارضه و مقابله باشد. و حاصل كلام اين باشد كه: ما مقابله كرديم بين اين امانت و بين آسمان ها و زمين و كوه ها، و ديديم كه اين «امانت»، سنگين تر بود. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۵۳۱ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۵۳۱ </center> | ||
چهارم | چهارم اين كه: كلام در آيه شريفه، جارى مجراى فرض باشد، و معناى آيه اين باشد كه: اگر ما فرض كنيم آسمان ها و زمين و كوه ها، فهم و شعور داشته باشند، آنگاه «امانت» خود را به آن ها عرضه بداريم، هر آينه از تحمل آن امتناع خواهند ورزيد، و از اقدام به اين كار خواهند ترسيد، وليكن انسان، به علت «ظلوم» و «جهول» بودن، آن را تحمل كرد. | ||
وليكن اگر بار ديگر به توجيهى كه ما براى آيه كرديم، مراجعه كنيم، خواهيم ديد كه هيچ يك از اين وجوه، خالى از جهات ضعف نيست، پس غفلت مورز! | |||
<span id='link340'><span> | <span id='link340'><span> | ||
==بحث روايتى == | ==بحث روايتى == | ||
در كافى به سند خود از محمد بن سالم ، از ابى جعفر (عليه السلام ) روايت كرده ، كه در حديثى فرمود: خدا هيچ مومنى را لعنت نمى كند، چون خودش فرموده : ((ان الله لعن الكافرين و اعد لهم سعيرا خالدين فيها ابدا لا يجدون وليا و لا نصيرا(( | در كافى به سند خود از محمد بن سالم ، از ابى جعفر (عليه السلام ) روايت كرده ، كه در حديثى فرمود: خدا هيچ مومنى را لعنت نمى كند، چون خودش فرموده : ((ان الله لعن الكافرين و اعد لهم سعيرا خالدين فيها ابدا لا يجدون وليا و لا نصيرا(( |
ویرایش