۱۶٬۳۳۸
ویرایش
خط ۱۴۲: | خط ۱۴۲: | ||
<span id='link235'><span> | <span id='link235'><span> | ||
==چند روايت در | ==چند روايت در باره برگزيدگان حضرت موسى «ع»، براى حضور در ميقات == | ||
و در الدر | و در الدر المنثور، از ابن ابى حاتم و ابوالشيخ، از نوف حميرى روايت كرده كه گفت: وقتى موسى براى رفتن به ميقات پروردگارش، هفتاد نفر از قوم خود را برگزيد، خدايش فرمود: من زمين را براى شما سجده گاه و مايه طهارت قرار داده، و سكينت را با شما در خانه هاتان قرار مى دهم، و چنانتان مى كنم كه تورات را از حفظ بخوانيد، و در نتيجه، مردان و زنان و غلامان و آزادگان، همگى بتوانند آن را قرائت كنند. | ||
موسى به قوم خود گفت : | |||
موسى به قوم خود گفت: «خداوند براى شما، تمامى روى زمين را سجده گاه و آن را مايه طهارت قرار داده». گفتند: ما در غير معابد نماز نمى خوانيم، چه احتياج به چنين ترخيصى داريم. گفت: «خداوند، سكينت را با شما و در خانه هاى شما قرار داده». گفتند: «لازم نيست، ما دوست داريم كه در همان تابوت كه بود، بماند». | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۳۷۴ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۳۷۴ </center> | ||
گفت : | گفت: «خداوند، قدرتى به شما مى دهد كه زن و مرد و صغير و كبير و آزاد و بنده شما، همگى بتوانيد تورات را از بر بخوانيد». گفتند: «ما نمى خواهيم، مگر خواندن از روى كتاب را». | ||
و نيز در همان | |||
بعد از اين گفت و شنود و لجاجت بنى اسرائيل بود كه خداوند فرمود: «فسأكتبها للذين يتقون و يؤتون الزكوة... - تا آن جا كه مى فرمايد - المفلحون». آنگاه موسى گفت: «پروردگارا! من قوم خود را به درگاه تو آوردم و نتيجه آمدنشان را به ديگران دادى. پروردگارا! پس مرا پيغمبر آن مردم قرار بده». فرمود: «پيغمبر ايشان، از خود ايشان است». عرض كرد: «پس مرا از آن امت قرار بده». فرمود: «تو آن امت را درك نمى كنى». | |||
عرض كرد: «من قوم خود را به درگاهت آوردم، وفاده ايشان را به ديگران دادى»؟ اين جا بود كه خداوند به وى وحى فرستاد: «و من قوم موسى أمة يهدون بالحق و به يعدلون». | |||
حميرى گفت: «در اين جا موسى راضى شد. آنگاه رو به حضار كرده و گفت: آيا ستايش نمى كنيد خدايى را كه در آن روز، حفظ غيبت شما را كرده، و به جاى شما گوش داد مطالب مربوط به شما را، و وفاده ديگران را براى شما قرار داد»؟ | |||
و نيز در همان كتاب، از ابن ابى حاتم و ابوالشيخ، از نوف بكالى روايت كرده كه گفت: موسى بعد از آن كه از قوم خود هفتاد نفر انتخاب نمود، به ايشان گفت: اينك به سوى خدا روانه شويد، و از او هرچه مى خواهيد، درخواست كنيد. | |||
خود موسى درخواستى داشت و ايشان درخواستى. وقتى به ميقاتگاه، يعنى به كوه طور رسيدند، موسى رو به ايشان كرده و گفت: اينك درخواست خود را عرضه بداريد. ايشان گفتند: «خدا را به ما نشان بده». گفت: «واى بر شما، دوباره اين درخواست را از خدا مى كنيد»؟ | |||
گفتند: «درخواست ما همين است، بايد خدا را آشكارا به ما نشان دهى». اين را كه گفتند، صاعقه ايشان را گرفت و همگى مدهوش افتادند. | |||
موسى عرضه داشت: «پروردگارا! من هفتاد نفر از نيكان و سرشناسان بنى اسرائيل را به ميقات تو آوردم، حال به سوى ايشان برگردم و يك نفر از آنان با من نباشد، جواب بنى اسرائيل را چه بگويم؟ آيا مرا نخواهند كشت»؟ صدایى به گوش موسى رسيد كه: درخواست خود را عرضه بدار. | |||
موسى گفت: «پروردگارا! از تو مى خواهم كه همراهان مرا زنده كنى». خداوند همگى ايشان را زنده كرد و در نتيجه، درخواست ايشان و درخواست موسى هدر رفت. و اين درخواست ماند براى اين امت. چون آن ها نتوانستند استفاده كنند. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۳۷۵ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۳۷۵ </center> | ||
<span id='link236'><span> | <span id='link236'><span> | ||
==بيان ضعف آن آيات == | ==بيان ضعف آن آيات == | ||
مؤ لف : اين دو روايت را از اين جهت ايراد كرديم كه از نظر شباهت در قصه شبيه به روايات موقونه بود، و ليكن صرفنظر از اختلافى كه در مضمون آندو است از نظر جزئيات قصه نه با يكديگر تطبيق مى شوند و نه با ظاهر آيات ، درخواستى كه كردند تنها مساءله ديدن خدا بود كه رد شد، و درخواست موسى هم زنده شدن ايشان بود كه زنده شدند، و درخواست ديگرش نوشته شدن رحمت بر بنى اسرائيل بود كه آنهم به شرط تقوا و ايمان به آيات خدا مستجاب شد، ديگر چه وفاده و اجرى طلب داشتند كه به ايشان داده نشد و در عوض آن را به امت آخرالزمان دادند؟ اشكال ديگر اينكه از ظاهر سياق استفاده مى شود كه در جمله (( و من قوم موسى امه يهدون بالحق و به يعدلون (( خطاب به پيغمبر اكرم است نه به موسى . | مؤ لف : اين دو روايت را از اين جهت ايراد كرديم كه از نظر شباهت در قصه شبيه به روايات موقونه بود، و ليكن صرفنظر از اختلافى كه در مضمون آندو است از نظر جزئيات قصه نه با يكديگر تطبيق مى شوند و نه با ظاهر آيات ، درخواستى كه كردند تنها مساءله ديدن خدا بود كه رد شد، و درخواست موسى هم زنده شدن ايشان بود كه زنده شدند، و درخواست ديگرش نوشته شدن رحمت بر بنى اسرائيل بود كه آنهم به شرط تقوا و ايمان به آيات خدا مستجاب شد، ديگر چه وفاده و اجرى طلب داشتند كه به ايشان داده نشد و در عوض آن را به امت آخرالزمان دادند؟ اشكال ديگر اينكه از ظاهر سياق استفاده مى شود كه در جمله (( و من قوم موسى امه يهدون بالحق و به يعدلون (( خطاب به پيغمبر اكرم است نه به موسى . |
ویرایش