گمنام

تفسیر:المیزان جلد۸ بخش۲۹: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۵۴: خط ۵۴:
<span id='link224'><span>
<span id='link224'><span>


==بيان اينكه رحمت خدا عام و عذاب او خاص است . ==
==بيان اين كه رحمت خدا، عام و عذاب او، خاص است ==
و از اين دو آيه به خوبى بر مى آيد كه اگر خداوند گنهكاران را عذاب مى كند، اين عذاب كردنش به اقتضاى ربوبيتش نيست ، وگرنه جا داشت تمامى افراد را عذاب كند، و حال آنكه مشيتش به عذاب افراد معينى تعلق مى گيرد، و معلوم است كه مشيتش تعلق نمى گيرد مگر به عذاب كردن آن افرادى كه نعمتش را كفران كرده اند، پس باز عذاب او مستند به گنهكاران است نه مستند به خود او.
و از اين دو آيه به خوبى بر مى آيد كه اگر خداوند گنهكاران را عذاب مى كند، اين عذاب كردنش به اقتضاى ربوبيتش نيست، و گرنه جا داشت تمامى افراد را عذاب كند، و حال آن كه مشيتش به عذاب افراد معينى تعلق مى گيرد، و معلوم است كه مشيتش تعلق نمى گيرد، مگر به عذاب كردن آن افرادى كه نعمتش را كفران كرده اند. پس باز عذاب او مستند به گنهكاران است، نه مستند به خود او.
علاوه بر اينكه از آيات كريمه قرآن بر مى آيد كه اصولا عذاب همان فقدان رحمت است ، همچنانكه نقمت عدم بذل نعمت است ، و اين نرسانيدن نعمت و رحمت جز در مورد افرادى كه بخاطر كفر و گناه استعداد رحمت و نعمت را از دست داده اند تحقق پيدا نمى كند، پس در حقيقت سبب عذاب ، همان نبودن سبب رحمت است .
 
و اينكه گفتيم از ناحيه خود او جز رحمت و نعمت ناشى نمى شود دليلش خيلى روشن است ، براى اينكه سعه رحمت و افاضه نعمت از مقتضيات الوهيت و از لوازم صفت ربوبيت است ، هيچ موجود مربوب و مخلوق نيست مگر اينكه وجودش براى خود او و براى بسيارى از موجودات ديگر نعمت است ، چون موجودات همه به هم مربوطند و خير و شرى كه در يك موجود هست يا هم براى خودش و هم براى ديگران نعمت است مانند نيرومندى و ثروت و امثال آندو كه هم صاحبش از آن منتفع مى شود و هم ديگران و يا اگر براى خودش نقمت است حد - اقل براى ديگران نعمت است ،
علاوه بر اين كه از آيات كريمه قرآن بر مى آيد كه اصولا عذاب، همان فقدان رحمت است، همچنان كه نقمت عدم بذل نعمت است، و اين نرسانيدن نعمت و رحمت، جز در مورد افرادى كه به خاطر كفر و گناه استعداد رحمت و نعمت را از دست داده اند، تحقق پيدا نمى كند. پس در حقيقت سبب عذاب، همان نبودن سبب رحمت است.
 
و اين كه گفتيم از ناحيه خود او، جز رحمت و نعمت ناشى نمى شود، دليلش خيلى روشن است. براى اين كه سعه رحمت و افاضه نعمت از مقتضيات الوهيت و از لوازم صفت ربوبيت است، هيچ موجود مربوب و مخلوق نيست، مگر اين كه وجودش براى خود او و براى بسيارى از موجودات ديگر نعمت است. چون موجودات همه به هم مربوط اند، و خير و شرى كه در يك موجود هست، يا هم براى خودش و هم براى ديگران نعمت است، مانند نيرومندى و ثروت و امثال آن دو، كه هم صاحبش از آن منتفع مى شود و هم ديگران، و يا اگر براى خودش نقمت است، حداقل براى ديگران نعمت است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۳۵۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۳۵۷ </center>
مانند بلاها و امراض و آفاتى كه براى صاحبش مايه ضرر است ، و ليكن موجودات ديگر از بلاى او منتفع مى شوند، بنابراين مى توان گفت كه رحمت الهى واسعه است ، و اختصاص به مؤ من و يا صاحبان شعور نداشته و مخصوص به دنيا يا به آخرت نيز نيست ، حتى شمول و عموميتش فعلى است نه شاءنى ، و مشيت او هم همواره ملازم با رحمت او است .
مانند بلاها و امراض و آفاتى كه براى صاحبش مايه ضرر است، وليكن موجودات ديگر از بلاى او منتفع مى شوند. بنابراين مى توان گفت كه رحمت الهى واسعه است، و اختصاص به مؤمن و يا صاحبان شعور نداشته و مخصوص به دنيا يا به آخرت نيز نيست، حتى شمول و عموميتش فعلى است، نه شأنى، و مشيت او هم، همواره ملازم با رحمت او است.
البته اگر عذاب را نسبت به خود معذب و رحمت و نعمت را نسبت به شخص متنعم در نظر بگيريم و عذاب آن و لذت اين را مقياس قرار دهيم رحمت الهى ، واسعه نخواهد بود، بلكه رحمتش خاص و عذابش نيز خاص خواهد بود، الا اينكه اين يك معنايى است قياسى كه از مقايسه حال افرادى نسبت به حال افراد ديگر تحقق مى يابد، وقتى مى بينيم افرادى از نعمت هايى كه خداوند به ديگران ارزانى داشته محروم مانده اند و اين حرمان را يك نوع عذاب و ناراحتى مى يابيم قهرا نعمتى را كه آن دسته ديگر دارا هستند در مقابل اين عذاب رحمت مى شود، و همچنين وقتى آفات و ناگواريها و عقاب دنيوى و اخروى عذاب باشد قهرا ايمنى از آنها خود يك نوع رحمت مى شود، و ليكن به آن معنايى كه گذشت همه اينها رحمت است .
 
البته اگر عذاب را نسبت به خود معذب و رحمت و نعمت را نسبت به شخص متنعم در نظر بگيريم و عذاب آن و لذت اين را مقياس قرار دهيم، رحمت الهى، واسعه نخواهد بود، بلكه رحمتش خاص و عذابش نيز خاص خواهد بود. الا اين كه اين يك معنايى است قياسى كه از مقايسه حال افرادى نسبت به حال افراد ديگر تحقق مى يابد.
 
وقتى مى بينيم افرادى از نعمت هايى كه خداوند به ديگران ارزانى داشته، محروم مانده اند و اين حرمان را يك نوع عذاب و ناراحتى مى يابيم، قهرا نعمتى را كه آن دسته ديگر دارا هستند، در مقابل اين عذاب رحمت مى شود، و همچنين وقتى آفات و ناگواری ها و عقاب دنيوى و اخروى عذاب باشد، قهرا ايمنى از آن ها خود يك نوع رحمت مى شود، وليكن به آن معنايى كه گذشت، همه اين ها رحمت است.
<span id='link225'><span>
<span id='link225'><span>
==اشاره به دو قسم رحمت براى خداى تعالى : رحمت عام و رحمت خاص ==
==اشاره به دو قسم رحمت براى خداى تعالى : رحمت عام و رحمت خاص ==
پس مى توان گفت كه براى خداى تعالى دو قسم رحمت است ، يكى رحمت عام كه مؤ من و كافر، نيكوكار و فاجر و با شعور و بى شعور همه بوسيله آن به وجود آمده و از ابتداى هستى و در مسير وجودشان مادامى كه وجود دارند بوسيله آن روزى مى خورند. و ديگر رحمت خاص كه خود عطيه اى است كه خداوند آن را تنها به كسانى مى دهد كه داراى ايمان و عبوديت باشند، مانند حيات طيب و زندگى نورانى در دنيا، و جنت و رضوان در آخرت كه كفار و مجرمين بخاطر كفر و جرمشان از آن بهره اى ندارند، و بهره آنان چيزى است در مقابل اين رحمت مانند عذاب استيصال و زندگى نكبت بار از دنيا، و آتش و آلام آن در آخرت . پس اين رحمت است كه در مقابل عذاب است نه رحمت واسعه عامه ، زيرا عذابى كه در مقابل رحمت واسعه قرار بگيرد وجود ندارد بلكه هر موجودى كه بتوان كلمه (( چيز(( را بر آن اطلاق كرد مصداقى از مصاديق رحمت عامه واسعه است ، حال يا براى خودش رحمت است و يا براى غير، چون اصل خلقتش به ملاك و به منظور رحمت بوده ، بنابراين ، چيزى باقى نمى ماند كه كلمه (( چيز(( بر آن اطلاق بشود، و ما آن را از مصاديق عذاب بشماريم .
پس مى توان گفت كه براى خداى تعالى دو قسم رحمت است ، يكى رحمت عام كه مؤ من و كافر، نيكوكار و فاجر و با شعور و بى شعور همه بوسيله آن به وجود آمده و از ابتداى هستى و در مسير وجودشان مادامى كه وجود دارند بوسيله آن روزى مى خورند. و ديگر رحمت خاص كه خود عطيه اى است كه خداوند آن را تنها به كسانى مى دهد كه داراى ايمان و عبوديت باشند، مانند حيات طيب و زندگى نورانى در دنيا، و جنت و رضوان در آخرت كه كفار و مجرمين بخاطر كفر و جرمشان از آن بهره اى ندارند، و بهره آنان چيزى است در مقابل اين رحمت مانند عذاب استيصال و زندگى نكبت بار از دنيا، و آتش و آلام آن در آخرت . پس اين رحمت است كه در مقابل عذاب است نه رحمت واسعه عامه ، زيرا عذابى كه در مقابل رحمت واسعه قرار بگيرد وجود ندارد بلكه هر موجودى كه بتوان كلمه (( چيز(( را بر آن اطلاق كرد مصداقى از مصاديق رحمت عامه واسعه است ، حال يا براى خودش رحمت است و يا براى غير، چون اصل خلقتش به ملاك و به منظور رحمت بوده ، بنابراين ، چيزى باقى نمى ماند كه كلمه (( چيز(( بر آن اطلاق بشود، و ما آن را از مصاديق عذاب بشماريم .
۱۶٬۲۶۹

ویرایش