گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۱ بخش۱: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۱۷۱: خط ۱۷۱:
<span id='link7'><span>
<span id='link7'><span>


==در روز قيامت حقايق براى همگان واضح شده ، توهم استقلال اسباب و وسائط زائل مى گردد ==
==آشکار شدن حقایق در روز قيامت، براى همگان==
و ليكن دقت و تدبر در امثال آيه «'''لقد كنت فى غفلة من هذا فكشفنا عنك غطاءك فبصرك اليوم حديد'''» و آيه «'''ربّنا ابصرنا و سمعنا فارجعنا نعمل صالحا انا موقنون '''» كه حكايت كلام گنهكاران است ، و آيه و «'''يوم نحشرهم جميعا ثم نقول للّذين اشركوا مكانكم انتم و شركاؤ كم فزيلنا بينهم ... هنالك تبلوا كل نفس ما اسلفت و ردوا الى اللّه موليهم الحقّ وضل عنهم ما كانوا يفترون '''» اين معنا را به دست مى دهد كه روز قيامت روزى است كه خداوند بندگان را جمع نموده ، حجاب و پرده ها را از جلو ديدگان و حواسشان بر مى دارد در نتيجه حقايق بطور تام و كامل برايشان ظاهر مى گردد، و آنچه در اين نشاءه دنيا بر ايشان مستور و در پس پرده غيب بود، در آنجا برايشان مشهود مى شود.
وليكن دقت و تدبر در امثال آيه «لقد كنت فى غفلة من هذا فكشفنا عنك غطاءك فبصرك اليوم حديد» و آيه «ربّنا ابصرنا و سمعنا فارجعنا نعمل صالحا انا موقنون» كه حكايت كلام گنهكاران است ، و آيه و «يوم نحشرهم جميعا ثم نقول للّذين اشركوا مكانكم انتم و شركاؤ كم فزيلنا بينهم ... هنالك تبلوا كل نفس ما اسلفت و ردوا الى اللّه موليهم الحقّ وضل عنهم ما كانوا يفترون» اين معنا را به دست مى دهد كه:
در اين موقع است كه ديگر شك و ترديدى بر دلى راه نيافته و دلى را به وسوسه نمى اندازد، و همه به معاينه درك مى كنند كه خدا حق مبين است و مشاهده مى كنند كه تمام قدرتها براى او و ملك و عصمت و امر و قهر، تنها شايسته اوست و شريكى براى او نيست .
 
و آن استقلالى كه در دنيا براى اسباب پنداشته مى شد از بين رفته و روابط تاءثيرى كه ميان اشياء بود زايل مى گردد، در اين هنگام است كه ستارگان اسباب فرو ريخته ، اخترانى كه اوهام را در ظلمات راهنمايى مى كرد خاموش مى شود و ديگر براى هيچ دارنده اى ملكى بطور استقلال نمى ماند، ديگر براى هيچ قدرتمندى قدرتى كه با آن ، عزت به خرج دهد نمانده ، براى هيچ چيز ملجا و پناهگاهى كه بدان پناهنده شود و به وسيله عصمتش خود را حفظ نمايد باقى نمى ماند و ديگر پرده اى نخواهد ماند كه چيزى را از چيز ديگرى محجوب و پوشيده بدارد، و امر همه اش ‍ براى خداى واحد قهار است ، و جز او كسى مالك چيزى نيست ، (و در اين اوصاف كه برشمرديم آيات بسيارى در قرآن كريم است كه بر كسى كه در كلام خداى تعالى تدبر كند مخفى نمى ماند).
روز قيامت روزى است كه خداوند بندگان را جمع نموده ، حجاب و پرده ها را از جلو ديدگان و حواسشان بر مى دارد در نتيجه حقايق بطور تام و كامل برايشان ظاهر مى گردد، و آنچه در اين نشاءه دنيا بر ايشان مستور و در پس پرده غيب بود، در آنجا برايشان مشهود مى شود.
 
در اين موقع است كه ديگر شك و ترديدى بر دلى راه نيافته و دلى را به وسوسه نمى اندازد، و همه به معاينه درك مى كنند كه خدا حق مبين است و مشاهده مى كنند كه تمام قدرتها براى او و ملك و عصمت و امر و قهر، تنها شايسته اوست و شريكى براى او نيست.
 
و آن استقلالى كه در دنيا براى اسباب پنداشته مى شد از بين رفته و روابط تاءثيرى كه ميان اشياء بود زايل مى گردد، در اين هنگام است كه ستارگان اسباب فرو ريخته ، اخترانى كه اوهام را در ظلمات راهنمايى مى كرد خاموش مى شود و ديگر براى هيچ دارنده اى ملكى بطور استقلال نمى ماند.
 
ديگر براى هيچ قدرتمندى قدرتى كه با آن ، عزت به خرج دهد نمانده ، براى هيچ چيز ملجا و پناهگاهى كه بدان پناهنده شود و به وسيله عصمتش خود را حفظ نمايد باقى نمى ماند و ديگر پرده اى نخواهد ماند كه چيزى را از چيز ديگرى محجوب و پوشيده بدارد، و امر همه اش ‍ براى خداى واحد قهار است ، و جز او كسى مالك چيزى نيست ، (و در اين اوصاف كه برشمرديم آيات بسيارى در قرآن كريم است كه بر كسى كه در كلام خداى تعالى تدبر كند مخفى نمى ماند).
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۱۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۱۳ </center>
و اين است معناى جمله «'''يوم هم بارزون لا يخفى على اللّه منهم شى ء'''» و جمله ما «'''لكم من اللّه من عاصم '''» و جمله «'''يوم لا يملك نفس لنفس شيئا و الامر يومئذ للّه '''»، و همچنين آيات و جملات بسيار ديگرى كه همه در اين صدد هستند كه نفى كنند آنچه را كه اوهام در اين نشاءه دنيوى - كه جز لهو و لعب چيز ديگرى نيست - مى آرايد. و چنين وانمود مى كند كه اين اسباب ظاهرى هر يك براى خود سببى است مستقل درتاءثير و هر كدام به صفتى از اوصاف ملك ، سلطنت ، قوت ، عزت و كرامت متّصف است ، و اتصافش هم بطور حقيقت است و اين خود اينهايند كه يكى مى دهد و آن ديگرى منع مى كند يكى نافع است و ديگرى مضر، و در غير اين اسباب ظاهرى سود و زيانى نيست .
و اين است معناى جمله «يوم هم بارزون لا يخفى على اللّه منهم شئ» و جمله «ما لكم من اللّه من عاصم» و جمله «يوم لا يملك نفس لنفس شيئا و الامر يومئذ للّه»، و همچنين آيات و جملات بسيار ديگرى كه همه در اين صدد هستند كه نفى كنند آنچه را كه اوهام در اين نشاءه دنيوى - كه جز لهو و لعب چيز ديگرى نيست - مى آرايد.  
معناى جمله : «'''يوم ياءت لاتكلم نفس الّا باذنه '''» و معناى تكلم در قيامت
 
از همين جا مى توان به معناى آيه «'''يوم يات لا تكلّم نفس الاّ باذنه '''» ماءنوس شد، و اين معنا در آيات ديگرى قريب به همين عبارت تكرار شده ، مانند آيه «'''لا يتكلمون الاّ من اذن له الرحمن و قال صوابا'''» و آيه «'''هذا يوم لا ينطقون '''».
و چنين وانمود مى كند كه اين اسباب ظاهرى هر يك براى خود سببى است مستقل درتاءثير و هر كدام به صفتى از اوصاف ملك ، سلطنت ، قوت ، عزت و كرامت متّصف است ، و اتصافش هم بطور حقيقت است و اين خود اينهايند كه يكى مى دهد و آن ديگرى منع مى كند يكى نافع است و ديگرى مضر، و در غير اين اسباب ظاهرى سود و زيانى نيست.
وجه آن اينست كه خداى تعالى در مواردى كه روز قيامت را توصيف مى كند مى فرمايد: «'''يوم تبلى السّرائر'''» و نيز مى فرمايد: «'''ان تبدوا ما فى انفسكم او تخفوه يحاسبكم به اللّه '''» و با اين كلمات خود روشن مى سازد كه حساب در روز قيامت به آن صفات و نيات و احوال خوب و بدى است كه در دلها است ، نه به ظواهر اعمال كه در اين نشاءه عنى در دنيا كاشف آن احوال است .
 
==معناى جمله: «يوم يأت لاتكلم نفس الّا باذنه» و معناى تكلم در قيامت==
از همين جا مى توان به معناى آيه «يوم يات لا تكلّم نفس الاّ باذنه» ماءنوس شد، و اين معنا در آيات ديگرى قريب به همين عبارت تكرار شده ، مانند آيه «'''لا يتكلمون الاّ من اذن له الرحمن و قال صوابا'''» و آيه «هذا يوم لا ينطقون».
 
وجه آن اينست كه خداى تعالى در مواردى كه روز قيامت را توصيف مى كند مى فرمايد: «يوم تبلى السّرائر» و نيز مى فرمايد: «ان تبدوا ما فى انفسكم او تخفوه يحاسبكم به اللّه» و با اين كلمات خود روشن مى سازد كه حساب در روز قيامت به آن صفات و نيات و احوال خوب و بدى است كه در دلها است ، نه به ظواهر اعمال كه در اين نشاءه عنى در دنيا كاشف آن احوال است.
 
پس آنچه كه از احوال قلب و زواياى دل در دنيا مستور و پنهان بوده در آخرت ظاهر و عريان جلوه گر مى شود و آنچه كه امروز غيب است در آن روز شهادت خواهد بود.
پس آنچه كه از احوال قلب و زواياى دل در دنيا مستور و پنهان بوده در آخرت ظاهر و عريان جلوه گر مى شود و آنچه كه امروز غيب است در آن روز شهادت خواهد بود.
(اما اينكه تكلم در قيامت به چه معناست مى گوييم :) تكلمى كه در ميان ما مردم متداول است عبارت است از استخدام صوتها و تركيب آن به نحوى از وضع و اعتبار، كه دلالت كند بر آن معانى كه در ضماير و دلها نهفته است ، و اين معنا را احتياج اجتماعى به تبادل اغراض و منويات متداول كرده ، چون نه مى توان از تفاهم افراد با يكديگر و تبادل اغراض ‍ صرفنظر كرد، و نه راهى غير استخدام اصوات به درون دلها وجود دارد.
(اما اينكه تكلم در قيامت به چه معناست مى گوييم :) تكلمى كه در ميان ما مردم متداول است عبارت است از استخدام صوتها و تركيب آن به نحوى از وضع و اعتبار، كه دلالت كند بر آن معانى كه در ضماير و دلها نهفته است ، و اين معنا را احتياج اجتماعى به تبادل اغراض و منويات متداول كرده ، چون نه مى توان از تفاهم افراد با يكديگر و تبادل اغراض ‍ صرفنظر كرد، و نه راهى غير استخدام اصوات به درون دلها وجود دارد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۱۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۱۴ </center>
آرى ، سخن گفتن ، از اسباب و وسايل اجتماعى است كه ما به وسيله آن به معانى و اغراض نهفته در دلها پى مى بريم . پس قوام آن و علّت پيدايشش ‍ اين بوده كه انسان از احاطه به آنچه كه در اذهان و دلهاست عاجز مانده ، و قطعا اگر حسى مى داشته كه به وسيله آن ، معانى ذهنى يكديگر را درمى يافت ، همانطور كه مثلا چشم نورها و رنگها، و لامسه حرارت و برودت و نرمى و زبرى را درمى يابد، احتياجى به وضع واژه ها و سپس تكلم با آنها پيدا نمى كرد و آنچه امروز در ميان ما به نام كلمه و يا كلام ناميده مى شود وجود نمى يافت ، و همچنين اگر نوع بشر مانند ساير انواع حيوانات مى توانست بطور انفرادى زندگى كند باز از تكلم و سخن گفتن خبرى نبود، و نطق بشر باز نمى شد.
آرى ، سخن گفتن ، از اسباب و وسايل اجتماعى است كه ما به وسيله آن به معانى و اغراض نهفته در دلها پى مى بريم.  
آرى ، نشاءه دنيا، مثل اينكه از دو عالم غيب و شهود يعنى محسوس و بيرون از حس تركيب شده و مردم احتياج مبرم دارند به اينكه ضماير يكديگر را كشف نموده ، بدان اطلاع يابند. حال اگر عالمى را فرض كنيم كه شهادت صرف باشد و در آن غيب و نامحسوسى نباشد، احتياجى به تكلم و نطق پيدا نمى شود، و اگر هم در پاره اى از حالات آن عالم اطلاق كلام بكنيم ، مصداق و معنايش ظهور پاره اى از ضماير اشخاص است براى يكديگر.
 
و نشاءه اى كه داراى چنين وضعى باشد همان نشاءه قيامت است چه خداى تعالى آن را به امثال : «'''يوم تبلى السرائر - روزى كه ضماير آشكار مى شود'''». توصيف كرده و همين معنا از آيه «'''فيومئذ لا يسئل عن ذنبه انس و لا جان يعرف المجرمون بسيماهم فيؤ خذ بالنواصى و الاقدام '''» نيز استفاده مى شود.
پس قوام آن و علّت پيدايشش ‍ اين بوده كه انسان از احاطه به آنچه كه در اذهان و دلهاست عاجز مانده ، و قطعا اگر حسى مى داشته كه به وسيله آن ، معانى ذهنى يكديگر را در مى يافت ، همانطور كه مثلا چشم نورها و رنگها، و لامسه حرارت و برودت و نرمى و زبرى را درمى يابد، احتياجى به وضع واژه ها و سپس تكلم با آنها پيدا نمى كرد و آنچه امروز در ميان ما به نام كلمه و يا كلام ناميده مى شود وجود نمى يافت، و همچنين اگر نوع بشر مانند ساير انواع حيوانات مى توانست بطور انفرادى زندگى كند باز از تكلم و سخن گفتن خبرى نبود، و نطق بشر باز نمى شد.
 
آرى ، نشاءه دنيا، مثل اينكه از دو عالم غيب و شهود يعنى محسوس و بيرون از حس تركيب شده و مردم احتياج مبرم دارند به اينكه ضماير يكديگر را كشف نموده ، بدان اطلاع يابند.  
 
حال اگر عالمى را فرض كنيم كه شهادت صرف باشد و در آن غيب و نامحسوسى نباشد، احتياجى به تكلم و نطق پيدا نمى شود، و اگر هم در پاره اى از حالات آن عالم اطلاق كلام بكنيم ، مصداق و معنايش ظهور پاره اى از ضماير اشخاص است براى يكديگر.
 
و نشاءه اى كه داراى چنين وضعى باشد همان نشاءه قيامت است چه خداى تعالى آن را به امثال: «يوم تبلى السرائر - روزى كه ضماير آشكار مى شود»، توصيف كرده و همين معنا از آيه «فيومئذ لا يسئل عن ذنبه انس و لا جان يعرف المجرمون بسيماهم فيؤ خذ بالنواصى و الاقدام» نيز استفاده مى شود.
<span id='link9'><span>
<span id='link9'><span>
==بيان اينكه دروغ گفتن مشركين در روز قيامت از باب ظهور ملكات است ==
==بيان اينكه دروغ گفتن مشركين در روز قيامت از باب ظهور ملكات است ==
حال اگر بگويى : بنابراين نبايد در قيامت دروغى يافت شود، و حال آنكه قرآن تصريح دارد بر اينكه در آنجا نيز دروغ هست ، و مى فرمايد: «'''و يوم نحشرهم جميعا ثم نقول للّذين اشركوا اين شركاوكم الّذين كنتم تزعمون ثمّ لم تكن فتنتهم الاّ ان قالوا و اللّه ربّنا ما كنا مشركين انظر كيف كذبوا على انفسهم '''» و نيز مى فرمايد: «'''يوم يبعثهم اللّه جميعا فيحلفون له كما يحلفون لكم و يحسبون انهم على شى ء الا انهم هم الكاذبون '''»
حال اگر بگويى : بنابراين نبايد در قيامت دروغى يافت شود، و حال آنكه قرآن تصريح دارد بر اينكه در آنجا نيز دروغ هست ، و مى فرمايد: «'''و يوم نحشرهم جميعا ثم نقول للّذين اشركوا اين شركاوكم الّذين كنتم تزعمون ثمّ لم تكن فتنتهم الاّ ان قالوا و اللّه ربّنا ما كنا مشركين انظر كيف كذبوا على انفسهم '''» و نيز مى فرمايد: «'''يوم يبعثهم اللّه جميعا فيحلفون له كما يحلفون لكم و يحسبون انهم على شى ء الا انهم هم الكاذبون '''»
۱۶٬۲۶۷

ویرایش