گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۱ بخش۸: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۴۴: خط ۴۴:
الر تِلْك ءَايَاتُ الْكِتَابِ الْمُبِينِ(۱)
الر تِلْك ءَايَاتُ الْكِتَابِ الْمُبِينِ(۱)
إِنَّا أَنزَلْنَاهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا لَّعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ(۲)
إِنَّا أَنزَلْنَاهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا لَّعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ(۲)
نحْنُ نَقُص عَلَيْك أَحْسنَ الْقَصصِ بِمَا أَوْحَيْنَا إِلَيْك هَذَا الْقُرْءَانَ وَ إِن كنت مِن قَبْلِهِ لَمِنَ الْغَافِلِينَ(۳)
نحْنُ نَقُص عَلَيْك أَحْسنَ الْقَصصِ بِمَا أَوْحَيْنَا إِلَيْك هَذَا الْقُرْآنَ وَ إِن كنت مِن قَبْلِهِ لَمِنَ الْغَافِلِينَ(۳)


<center> «'''ترجمه آيات'''» </center>
<center> «'''ترجمه آيات'''» </center>


به نام خداوند رحمان و رحيم
به نام خداوند رحمان و رحيم.


الر - اين ، آيه هاى كتاب روشن است. (۱)
الر - اين ، آيه هاى كتاب روشن است. (۱)
خط ۸۱: خط ۸۱:
و اين سوره بطوريكه از سياق آيات آن برمى آيد در مكه نازل شده ، و اينكه در بعضى از روايات منقوله از ابن عباس آمده كه «'''چهار آيه آن ، يعنى سه آيه اول و آيه ((لقد كان فى يوسف و اخوته آيات للسائلين '''» در مدينه نازل شده صحيح نيست ، زيرا با وحدت سياقى كه در آيات اين سوره است منافات دارد.
و اين سوره بطوريكه از سياق آيات آن برمى آيد در مكه نازل شده ، و اينكه در بعضى از روايات منقوله از ابن عباس آمده كه «'''چهار آيه آن ، يعنى سه آيه اول و آيه ((لقد كان فى يوسف و اخوته آيات للسائلين '''» در مدينه نازل شده صحيح نيست ، زيرا با وحدت سياقى كه در آيات اين سوره است منافات دارد.


الر تِلْك ءَايَت الْكِتَبِ الْمُبِينِ
«'''الر تِلْك آيَات الْكِتَابِ الْمُبِينِ'''»:


اشاره با «'''تلك '''» كه مخصوص اشاره به دور است به منظور تضضضم ضضضر اليه (آيات ) آمده ، و ظاهرا مقصود از كتاب مبين همين قرآنى است كه مى خوانيم چون اين قرآن هم خودش واضح و روشن است و هم روشن كننده معارفى الهى و حقايقى است كه متضمن مبداء و معاد است .
اشاره با «'''تلك '''» كه مخصوص اشاره به دور است به منظور تضضضم ضضضر اليه (آيات ) آمده، و ظاهرا مقصود از كتاب مبين همين قرآنى است كه مى خوانيم چون اين قرآن هم خودش واضح و روشن است و هم روشن كننده معارفى الهى و حقايقى است كه متضمن مبداء و معاد است .
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۱۰۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۱۰۱ </center>
و اگر در اين آيه ، كتاب را به وصف «'''مبين '''» و در اول سوره يونس به وصف «'''حكيم'''» توصيف كرده ، و در آنجا فرموده : «'''تلك آيات الكتاب الحكيم '''» براى اين است كه اين سوره درباره داستان آل يعقوب و بيان آن نازل شده ، و كلمه «'''مبين '''» به معناى بيان كننده است ، احتمال هم دارد كه مقصود از آن قرآن نباشد، بلكه لوح محفوظ بوده باشد.
و اگر در اين آيه ، كتاب را به وصف «'''مبين '''» و در اول سوره يونس به وصف «'''حكيم'''» توصيف كرده ، و در آنجا فرموده : «'''تلك آيات الكتاب الحكيم '''» براى اين است كه اين سوره درباره داستان آل يعقوب و بيان آن نازل شده ، و كلمه «'''مبين '''» به معناى بيان كننده است ، احتمال هم دارد كه مقصود از آن قرآن نباشد، بلكه لوح محفوظ بوده باشد.


إِنَّا أَنزَلْنَاهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا لَّعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ
«'''إِنَّا أَنزَلْنَاهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا لَّعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ'''»:


ضمير «'''انزلناه '''» به كتاب برمى گردد، چون كتاب مشتمل است بر ضضضت الهى و معارف حقيقى. و انزال كتاب به صورت قرآن و عربى بدين معنا است كه آن را در مرحله انزال به لباس قرائت عربى درآورديم ، و آن را الفاظى خواندنى مطابق با الفاظ معموله نزد عرب قرار داديم ، همچنانكه در آيه ديگرى در اين باره فرموده : «'''انا جعلناه قرآنا عربيا لعلكم تعقلون و انه فى ام الكتاب لدينا لعلى حكيم '''».
ضمير «'''انزلناه '''» به كتاب برمى گردد، چون كتاب مشتمل است بر ضضضت الهى و معارف حقيقى. و انزال كتاب به صورت قرآن و عربى بدين معنا است كه آن را در مرحله انزال به لباس قرائت عربى درآورديم ، و آن را الفاظى خواندنى مطابق با الفاظ معموله نزد عرب قرار داديم ، همچنانكه در آيه ديگرى در اين باره فرموده : «'''انا جعلناه قرآنا عربيا لعلكم تعقلون و انه فى ام الكتاب لدينا لعلى حكيم '''».
خط ۱۰۳: خط ۱۰۳:


==احسن القصص بودن داستان يوسف «ع» ==
==احسن القصص بودن داستان يوسف «ع» ==
نحْنُ نَقُص عَلَيْك أَحْسنَ الْقَصصِ بِمَا أَوْحَيْنَا إِلَيْك هَذَا الْقُرْآنَ وَ إِن كنت مِن قَبْلِهِ لَمِنَ الْغَافِلِينَ
«'''نحْنُ نَقُص عَلَيْك أَحْسنَ الْقَصصِ بِمَا أَوْحَيْنَا إِلَيْك هَذَا الْقُرْآنَ وَ إِن كنت مِن قَبْلِهِ لَمِنَ الْغَافِلِينَ'''»:


راغب در مفردات مى گويد: كلمه «'''قص '''» به معناى دنباله جاى پا را گرفتن و رفتن است ، و جمله «'''قصصت اثره '''» به معناى «'''رد پاى او را دنبال كردم '''» است و اين كلمه به معناى خود اثر هم هست ، مانند آيه «'''فارتد على آثارهما قصصا'''» و آيه «'''و قالت لاخته قصيه '''» و «'''قصص '''» به معناى اخبار تتبع شده نيز آمده مانند آيه «'''لهو القصص ‍ الحق '''» و آيه «'''فى قصصهم عبره '''» و جمله «'''قص عليه القصص '''» و جمله «'''نقص عليك احسن القصص '''».
راغب در مفردات مى گويد: كلمه «قص» به معناى دنباله جاى پا را گرفتن و رفتن است ، و جمله «قصصت اثره» به معناى «رد پاى او را دنبال كردم» است و اين كلمه به معناى خود اثر هم هست ، مانند آيه «فارتد على آثارهما قصصا» و آيه «و قالت لاخته قصيه» و «قصص» به معناى اخبار تتبع شده نيز آمده مانند آيه «لهو القصص ‍ الحق» و آيه «فى قصصهم عبره» و جمله «قص عليه القصص» و جمله «نقص عليك احسن القصص».


پس «'''قصص '''» به معناى قصه و «'''احسن القصص '''» بهترين قصه و حديث است ، و چه بسا بعضى گفته باشند كه كلمه مذكور مصدر و به معناى اقتصاص (قصه سرائى ) است ، و هر كدام باشد صحيح است ، چه اگر به معناى اسم مصدر (خود داستان ) باشد، داستان يوسف بهترين داستان است ، زيرا اخلاص توحيد او را حكايت نموده و ولايت خداى سبحان را نسبت به بنده اش مجسم مى سازد، كه چگونه او را در راه محبت و سلوك راهش تربيت نموده ، از حضيض ذلت به اوج عزت كشانيد، و دست او را گرفته از ته چاه اسارت و طناب بردگى و رقيت و زندان عذاب و شكنجه به بالاى تخت سلطنت بياورد. و اگر به معناى مصدر (قصه سرائى ) باشد باز هم سرائيدن قصه يوسف به آن طريق كه قرآن سروده بهترين سرائيدن است ، زيرا با اينكه قصه اى عاشقانه است طورى بيان كرده كه ممكن نيست كسى چنين داستانى را عفيف تر و پوشيده تر از آن بسرايد.
پس «'''قصص '''» به معناى قصه و «'''احسن القصص '''» بهترين قصه و حديث است ، و چه بسا بعضى گفته باشند كه كلمه مذكور مصدر و به معناى اقتصاص (قصه سرائى ) است ، و هر كدام باشد صحيح است ، چه اگر به معناى اسم مصدر (خود داستان ) باشد، داستان يوسف بهترين داستان است ، زيرا اخلاص توحيد او را حكايت نموده و ولايت خداى سبحان را نسبت به بنده اش مجسم مى سازد، كه چگونه او را در راه محبت و سلوك راهش تربيت نموده ، از حضيض ذلت به اوج عزت كشانيد، و دست او را گرفته از ته چاه اسارت و طناب بردگى و رقيت و زندان عذاب و شكنجه به بالاى تخت سلطنت بياورد. و اگر به معناى مصدر (قصه سرائى ) باشد باز هم سرائيدن قصه يوسف به آن طريق كه قرآن سروده بهترين سرائيدن است ، زيرا با اينكه قصه اى عاشقانه است طورى بيان كرده كه ممكن نيست كسى چنين داستانى را عفيف تر و پوشيده تر از آن بسرايد.
خط ۱۳۲: خط ۱۳۲:


==رؤياى يوسف «ع»، و تعبير آن به وسيله پدرش يعقوب «ع» ==
==رؤياى يوسف «ع»، و تعبير آن به وسيله پدرش يعقوب «ع» ==
إِذْ قَالَ يُوسف لاَبِيهِ يَأَبَتِ إِنى رَأَيْت أَحَدَ عَشرَ كَوْكَباً وَ الشمْس وَ الْقَمَرَ رَأَيْتهُمْ لى ساجِدِينَ
«'''إِذْ قَالَ يُوسف لاَبِيهِ يَا أَبَتِ إِنى رَأَيْت أَحَدَ عَشرَ كَوْكَباً وَ الشمْس وَ الْقَمَرَ رَأَيْتهُمْ لى ساجِدِينَ'''»:


در اين آيه يعقوب (پدر يوسف ) را اسم نبرده ، بلكه كنايتا از آن به «'''اءب '''» (پدر) تعبير نموده تا به آن صفت رحمت و مهر و شفقتى كه ميان پدر نسبت به فرزند است اشاره كرده باشد، و جمله «'''قال يا بنى لا تقصص '''» كه در آيه بعدى است كاملا اين معنا را مى رساند.
در اين آيه يعقوب (پدر يوسف ) را اسم نبرده ، بلكه كنايتا از آن به «'''اءب '''» (پدر) تعبير نموده تا به آن صفت رحمت و مهر و شفقتى كه ميان پدر نسبت به فرزند است اشاره كرده باشد، و جمله «'''قال يا بنى لا تقصص '''» كه در آيه بعدى است كاملا اين معنا را مى رساند.
خط ۱۴۶: خط ۱۴۶:
نكته ديگرى كه در اين آيه است و بايد خاطرنشان ساخت اين است كه خداوند در ابتداء و شروع به تربيت يوسف ، رويايى به او نشان داد و در داستانش هم ابتدا از آن رويا خبر مى دهد، و اين بدان جهت بوده كه از همان آغاز تربيت دورنماى آينده درخشان او و ولايت الهى كه خداوند او را بدان مخصوص مى كند به وى نشان داده باشد، تا براى او بشارتى باشد كه همواره در طول زندگى و تحوّلاتى كه مى بيند در مد نظرش بوده باشد، و در نتيجه مصيبت هايى كه مى بيند و شدائدى كه با آنها روبرو مى گردد به ياد آن دورنما بيفتد، و نفس را به خويشتن دارى و تحمّل آن مشقات راضى كند.
نكته ديگرى كه در اين آيه است و بايد خاطرنشان ساخت اين است كه خداوند در ابتداء و شروع به تربيت يوسف ، رويايى به او نشان داد و در داستانش هم ابتدا از آن رويا خبر مى دهد، و اين بدان جهت بوده كه از همان آغاز تربيت دورنماى آينده درخشان او و ولايت الهى كه خداوند او را بدان مخصوص مى كند به وى نشان داده باشد، تا براى او بشارتى باشد كه همواره در طول زندگى و تحوّلاتى كه مى بيند در مد نظرش بوده باشد، و در نتيجه مصيبت هايى كه مى بيند و شدائدى كه با آنها روبرو مى گردد به ياد آن دورنما بيفتد، و نفس را به خويشتن دارى و تحمّل آن مشقات راضى كند.


اين بود حكمت اينكه خداوند خصوص اولياء خود را به آ ينده درخشانشان و مقام قربى كه براى آنان در نظر داشته بشارت داده است ، و از آن جمله فرموده : «'''الا ان اولياء اللّه لا خوف عليهم و لا هم يحزنون - تا آنجا كه مى فرمايد: لهم البشرى فى الحيوه الدنيا و فى الاخرة '''».
اين بود حكمت اينكه خداوند خصوص اولياء خود را به آينده درخشانشان و مقام قربى كه براى آنان در نظر داشته بشارت داده است ، و از آن جمله فرموده : «الا ان اولياء اللّه لا خوف عليهم و لا هم يحزنون - تا آن جا كه مى فرمايد: لهم البشرى فى الحيوه الدنيا و فى الاخرة».




۱۶٬۸۸۰

ویرایش