۱۶٬۸۸۳
ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۴۴ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۴۴ </center> | ||
<span id='link31'><span> | <span id='link31'><span> | ||
==آيات ۲ - | ==آيات ۲ - ۸ سوره إسراء == | ||
وَ ءَاتَيْنَا مُوسى الْكِتَب وَ جَعَلْنَهُ هُدًى لِّبَنى إِسرءِيلَ أَلاتَتَّخِذُوا مِن دُونى وَكيلاً(۲) | وَ ءَاتَيْنَا مُوسى الْكِتَب وَ جَعَلْنَهُ هُدًى لِّبَنى إِسرءِيلَ أَلاتَتَّخِذُوا مِن دُونى وَكيلاً(۲) | ||
ذُرِّيَّةَ مَنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ إِنَّهُ كانَ عَبْداً شكُوراً(۳) وَ قَضيْنَا إِلى بَنى إِسرءِيلَ فى الْكِتَبِ لَتُفْسِدُنَّ فى الاَرْضِ مَرَّتَينِ وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا كبِيراً(۴) | ذُرِّيَّةَ مَنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ إِنَّهُ كانَ عَبْداً شكُوراً(۳) وَ قَضيْنَا إِلى بَنى إِسرءِيلَ فى الْكِتَبِ لَتُفْسِدُنَّ فى الاَرْضِ مَرَّتَينِ وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا كبِيراً(۴) | ||
فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ أُولَاهُمَا بَعَثْنَا عَلَيْكمْ عِبَاداً لَّنَا أُولى بَأْسٍ شدِيدٍ فَجَاسوا خِلَلَ الدِّيَارِ وَ كانَ وَعْداً مَّفْعُولاً(۵) | فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ أُولَاهُمَا بَعَثْنَا عَلَيْكمْ عِبَاداً لَّنَا أُولى بَأْسٍ شدِيدٍ فَجَاسوا خِلَلَ الدِّيَارِ وَ كانَ وَعْداً مَّفْعُولاً(۵) | ||
ثُمَّ رَدَدْنَا لَكُمُ الْكرَّةَ عَلَيهِمْ وَ أَمْدَدْنَكُم بِأَمْوَلٍ وَ بَنِينَ وَ جَعَلْنَكُمْ أَكْثرَ نَفِيراً(۶) | ثُمَّ رَدَدْنَا لَكُمُ الْكرَّةَ عَلَيهِمْ وَ أَمْدَدْنَكُم بِأَمْوَلٍ وَ بَنِينَ وَ جَعَلْنَكُمْ أَكْثرَ نَفِيراً(۶) | ||
إِنْ أَحْسنتُمْ أَحْسنتُمْ لاَنفُسِكمْ وَ إِنْ أَسأْتمْ فَلَهَا فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ الاَخِرَةِ لِيَسئِئُوا وُجُوهَكمْ وَ لِيَدْخُلُوا الْمَسجِدَ كمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ لِيُتَبرُوا مَا عَلَوْا تَتْبِيراً(۷) | إِنْ أَحْسنتُمْ أَحْسنتُمْ لاَنفُسِكمْ وَ إِنْ أَسأْتمْ فَلَهَا فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ الاَخِرَةِ لِيَسئِئُوا وُجُوهَكمْ وَ لِيَدْخُلُوا الْمَسجِدَ كمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ | ||
مَرَّةٍ وَ لِيُتَبرُوا مَا عَلَوْا تَتْبِيراً(۷) | |||
عَسى رَبُّكمْ أَن يَرْحَمَكمْ وَ إِنْ عُدتمْ عُدْنَا وَ جَعَلْنَا جَهَنَّمَ لِلْكَفِرِينَ حَصِيراً(۸) | عَسى رَبُّكمْ أَن يَرْحَمَكمْ وَ إِنْ عُدتمْ عُدْنَا وَ جَعَلْنَا جَهَنَّمَ لِلْكَفِرِينَ حَصِيراً(۸) | ||
ترجمه | |||
<center> «'''ترجمه آیات'''» </center> | |||
اى فرزندان كسانى كه با نوح (بر كشتى ) سوار كرديم ، | |||
و به موسى كتاب تورات را فرستاديم وآن را وسيله هدايت بنى اسرائيل قرار داديم تا غير من كه خداى عالمم هيچ كس را حافظ و نگهبان فرا نگيرند (۲) | |||
پس چون وقت انتقام اول فرا رسيد بندگان سخت | |||
آنگاه شما را روبروى آنها قرار داده | اى فرزندان كسانى كه با نوح (بر كشتى) سوار كرديم ، او بنده شكرگزارى بود (۳) | ||
(شما بنى اسرائيل وهمه اهل عالم ) اگر نيكى واحسان كرديد | |||
اى رسول ما! باز هم به بنى اسرائيل بشارت ده كه اميد است خدا به شما اگر توبه كرده | و در كتاب تورات يا در لوح محفوظ وكتاب تكوين الهى خبر داديم و چنين مقدر كرديم كه شما بنى اسرائيل دو بار حتما در زمين فساد و خونريزى مى كنيد و تسلط و سركشى سخت وظالمانه مى يابيد (يك بار به قتل شعيا و مخالفت آرميا و بار ديگر بقتل زكريا و يحيى مبادرت مى ورزند)(۴) | ||
از ظاهر سياق اين آيات كه در صدر سوره قرار دارند چنين برمى آيد كه در مقام بيان اين معنا است كه سنت الهى در امتها واقوام مختلف انسانى همواره بر اين بوده است كه ايشان را به راه بندگى وتوحيد هدايت نموده ورسيدن به آن را برايشان ممكن ساخته وايشان را در پذيرفتن و نپذيرفتن مخير نموده است ، نعمت هاى دنيا | پس چون وقت انتقام اول فرا رسيد بندگان سخت جنگجو و نيرومند خود را (چون بخت النصر) بر شما برانگيزيم تا آنجا كه در درون خانه هاى شما نيز جستجو كنند واين وعده انتقام ، حتمى خواهد بود (۵) | ||
بنابراين مى توان گفت كه هفت آيه مذكور به منزله مثالى است كه كيفيت وچگونگى جريان اين سنت عمومى را در بنى اسرائيل مجسم مى سازد، بدين شرح كه خدا بر پيغمبرشان كتاب نازل كرد، | |||
گرفت | آنگاه شما را روبروى آنها قرار داده و بر آنها غلبه دهيم وبه مال و فرزندان نيرومند مدد بخشيم وعده جنگجويان شما را بسيار گردانيم (تا بر دشمن و لشكر بخت النصر غلبه كنيد) (۶) | ||
(شما بنى اسرائيل وهمه اهل عالم ) اگر نيكى واحسان كرديد به خود كرده و اگر بدى وستم كرديد باز بخود كرده ايد و آنگاه كه وقت انتقام ظلم هاى شما (كشتن يحيى و زكريا و يا عزم قتل عيسى) فرا رسيد باز بندگانى قوى و جنگ آور را بر شما مسلط مى كنيم تا اثر بيچارگى وخوف واندوه رخسار شما ظاهر شود و به مسجد بيت المقدس ، معبد بزرگ شما - مانند بار اول - داخل شوند و ويران كنند وبه هر چه رسند نابود ساخته و به هر كس تسلط يابند به سختى هلاك گردانند (۷) | |||
اى رسول ما! باز هم به بنى اسرائيل بشارت ده كه اميد است خدا به شما اگر توبه كرده و صالح شويد مهربان گردد و اگر به عصيان و ستمگرى برگرديد ما هم به عقوبت و مجازات شما باز مى گرديم و جهنم را زندان كافران قرار داده ايم (۸) | |||
<center> «'''بیان آیات'''» </center> | |||
از ظاهر سياق اين آيات كه در صدر سوره قرار دارند چنين برمى آيد كه در مقام بيان اين معنا است كه سنت الهى در امتها واقوام مختلف انسانى همواره بر اين بوده است كه ايشان را به راه بندگى وتوحيد هدايت نموده ورسيدن به آن را برايشان ممكن ساخته وايشان را در پذيرفتن و نپذيرفتن مخير نموده است ، نعمت هاى دنيا و آخرت را در اختيارشان قرار داد وايشان را به همه رقم اسبابى كه در اطاعت ومعصيت بدان نيازمندند مسلح و مجهز ساخت تا اگر اطاعت واحسان كنند به سعادت دنيا وآخرت پاداششان دهد، واگر گناه وعصيان ورزند به نكال و خوارى در دنيا وعذاب آخرت كيفرشان كند. | |||
بنابراين مى توان گفت كه هفت آيه مذكور به منزله مثالى است كه كيفيت وچگونگى جريان اين سنت عمومى را در بنى اسرائيل مجسم مى سازد، بدين شرح كه خدا بر پيغمبرشان كتاب نازل كرد، و آن را هدايتى قرار داد تا به وسيله آن به سوى خدايشان راه يابند، ودر آن كتاب چنين پيشگوئى كرد كه به زودى ترقى نموده ودر اثر همان ترقى، طغيان و تباهى خواهند ورزيد وخداوند با مسلط نمودن دشمن، بر آن قوم، انتقام سختى از آنان خواهد گرفت و خوارشان خواهد ساخت ودشمن آنقدر از ايشان بكشد واسير كند تا آن كه غرور و طغيانشان فروكش نموده دوباره به سوى اطاعت خدا برمى گردند، در آنوقت خدا هم به نعمت ورحمت خود برگشته باز سر و سامانى به ايشان خواهد داد، باز براى بار دوم طغيان خواهند ورزيد و خدا هم به عذاب خود بر مى گردد. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۴۶ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۴۶ </center> | ||
از اين بيان اين نتيجه به دست مى آيد كه آيات هفتگانه مورد بحث به منزله توطئه وزمينه چينى براى بيان جريان همين سنت است در امت اسلام ، ودر حقيقت اين چند آيه نظير جمله معترضه است ميان آيه اول | از اين بيان اين نتيجه به دست مى آيد كه آيات هفتگانه مورد بحث به منزله توطئه وزمينه چينى براى بيان جريان همين سنت است در امت اسلام ، ودر حقيقت اين چند آيه نظير جمله معترضه است ميان آيه اول و آيه نهم. | ||
وَ ءَاتَيْنَا مُوسى الْكِتَب وَ جَعَلْنَهُ هُدًى لِّبَنى إِسرءِيلَ أَلاتَتَّخِذُوا مِن دُونى وَكيلاً(۲) | وَ ءَاتَيْنَا مُوسى الْكِتَب وَ جَعَلْنَهُ هُدًى لِّبَنى إِسرءِيلَ أَلاتَتَّخِذُوا مِن دُونى وَكيلاً(۲) | ||
اشاره به مورد استعمال كلمه ((كتاب (( مجيد | اشاره به مورد استعمال كلمه ((كتاب (( مجيد | ||
كلمه ((كتاب (( در بسيارى از موارد در قرآن كريم بر مجموع شرايعى كه بر مردمى واجب شده ، ودر آنچه از عقايد واعمال اختلاف داشته اند داورى مى كرده ، اطلاق شده است ، واطلاقش بر اين معنا خود دليل بر اين است كه كتاب مشتمل بر وظايفى اعتقادى وعملى است كه بايد به آن معتقد شده وعمل كنند، وبعيد نيست كه به خاطر همين جهت فرموده : ((ما كتاب را براى موسى فرستاديم (( ونفرمود: ((تورات را فرستاديم (( تا بفهماند كه كتاب نامبرده مشتمل بر شرايطى است كه اخذ وعمل به آنها بر آنان فرض وواجب است . | كلمه ((كتاب (( در بسيارى از موارد در قرآن كريم بر مجموع شرايعى كه بر مردمى واجب شده ، ودر آنچه از عقايد واعمال اختلاف داشته اند داورى مى كرده ، اطلاق شده است ، واطلاقش بر اين معنا خود دليل بر اين است كه كتاب مشتمل بر وظايفى اعتقادى وعملى است كه بايد به آن معتقد شده وعمل كنند، وبعيد نيست كه به خاطر همين جهت فرموده : ((ما كتاب را براى موسى فرستاديم (( ونفرمود: ((تورات را فرستاديم (( تا بفهماند كه كتاب نامبرده مشتمل بر شرايطى است كه اخذ وعمل به آنها بر آنان فرض وواجب است . | ||
واز همينجا روشن مى شود كه جمله : ((وجعلناه هدى لبنى اسرائيل (( به منزله تفسير براى فرستادن كتاب است وهدايت بودن آن همين است كه شرايع پروردگارشان را برايشان بيان مى كند، شرايعى كه اگر به آنها معتقد شوند وعمل كنند به سوى حق راه مى يابند وبه سعادت دوسرا نائل مى گردند. | واز همينجا روشن مى شود كه جمله : ((وجعلناه هدى لبنى اسرائيل (( به منزله تفسير براى فرستادن كتاب است وهدايت بودن آن همين است كه شرايع پروردگارشان را برايشان بيان مى كند، شرايعى كه اگر به آنها معتقد شوند وعمل كنند به سوى حق راه مى يابند وبه سعادت دوسرا نائل مى گردند. | ||
پس برگشت معناى آيه به اين است كه محصل آن معارفى كه كتاب بيانش مى كند وايشان را به آن راهنمائى مى نمايد اين است كه ايشان را از شرك به خدا نهى مى كند، واز اينكه چيزى غير خدا را وكيل خود بگيرند زنهار مى دهد وبنابراين جمله : (( | و كلمه: ((ان (( در جمله : ((الا تتّخذوا من دونى وكيلا(( تفسيريه است ومدخول ان ، محصّل همه آن معارفى است كه كتاب هدايتشان مشتمل بر آن است. | ||
پس برگشت معناى آيه به اين است كه محصل آن معارفى كه كتاب بيانش مى كند وايشان را به آن راهنمائى مى نمايد اين است كه ايشان را از شرك به خدا نهى مى كند، واز اينكه چيزى غير خدا را وكيل خود بگيرند زنهار مى دهد وبنابراين جمله : ((الا تتّخذوا من دونى وكيلا(( تفسير جمله : ((و جعلناه هدى لبنى اسرائيل( خواهد بود، البته اين در صورتيست كه ضمير در جمله : ((لاتتّخذوا(( به بنى اسرائيل برگردد، همچنان كه ظاهر هم همين است ، واما اگر احتمال دهيم كه به موسى و بنى اسرائيل هر دوبرگردد در اين صورت تفسير همه جملات قبل ، خواهد بود. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۴۷ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۴۷ </center> | ||
و در اين جمله التفاتى به كار رفته ، وآن را التفات از تكلم با غير (ما) به تكلم تنها (من ) است اول فرمود: ((ما قرار داديم (( پس از آن فرمود: ((غير من را وكيل نگيريد(( ووجه آن بيان اين نكته است كه در اول به منظور تعظيم وهمچنين به منظور حفظ وحدت سياق ، به صورت تكلم با غير، آورده شد واشكالى هم وارد نمى شد واما اگر در دومى هم به همين صورت مى آورد ومى فرمود: ((بغير ما وكلائى نگيريد(( شنونده خيال مى كرد كه خدايان متعددند واين با توحيدى كه خود سياق در مقام اثبات آنست مناسب نبود به همين جهت در خصوص اين جمله از سياق قبل صرفنظر نموده وجمله را به صيغه تكلم تنهائى آورد. | |||
و بعد از آنكه اين محذور برطرف شد دوباره به سياق سابق عودت نموده وفرمود: ((ذريّة من حملنا(( | |||
<span id='link33'><span> | <span id='link33'><span> | ||
==وجه اينكه وكيل گرفتن غير خدا شرك است == | ==وجه اينكه وكيل گرفتن غير خدا شرك است == | ||
واما چرا وكيل گرفتن غير خدا شرك است ؟ جهتش اين است كه وكيل آن كسى است كه شوؤ ن ضرورى موكل خود را اصلاح نموده وبه برآورده كردن حوائجش اقدام نمايد، وچنين كسى غير از خداى سبحان نمى تواند باشد، پس اگر كسى غير اوپروردگارى اتخاذ كند در حقيقت غير خدا را وكيل اتخاذ نموده است . | واما چرا وكيل گرفتن غير خدا شرك است ؟ جهتش اين است كه وكيل آن كسى است كه شوؤ ن ضرورى موكل خود را اصلاح نموده وبه برآورده كردن حوائجش اقدام نمايد، وچنين كسى غير از خداى سبحان نمى تواند باشد، پس اگر كسى غير اوپروردگارى اتخاذ كند در حقيقت غير خدا را وكيل اتخاذ نموده است . |
ویرایش