۱۶٬۳۳۶
ویرایش
خط ۱۶۱: | خط ۱۶۱: | ||
«'''وَ مَا يَستَوِى الاَعْمَى وَ الْبَصِيرُ'''»: | «'''وَ مَا يَستَوِى الاَعْمَى وَ الْبَصِيرُ'''»: | ||
ظاهرا اين جمله عطف باشد بر | ظاهرا اين جمله عطف باشد بر جملۀ «وَ إلَى اللّه المَصِير»، و در حقيقت تعليلى است به صورت تمثيل، تا بفهماند افرادى كه خود را تزكيه كرده اند، با آن ها كه تكذيب مى كنند، يكسان نيستند. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۵۰ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۵۰ </center> | ||
ولى بعضى از | ولى بعضى از مفسران گفته اند: عطف بر جمله سابق است، كه فرمود: «وَ مَا يَستَوِى البَحرَان». | ||
«'''وَ لا | «'''وَ لا الظُّلُمَات وَ لا النُّورُ'''»: | ||
در اين آيه شريفه و آيه بعدش، چند مرتبه حرف نفى «لا» تكرار شده، و منظور از آن، تأكيد نفى است. | در اين آيه شريفه و آيه بعدش، چند مرتبه حرف نفى «لا» تكرار شده، و منظور از آن، تأكيد نفى است. | ||
خط ۱۷۱: | خط ۱۷۱: | ||
«'''وَ لا الظلُّ وَ لا الحَْرُورُ'''»: | «'''وَ لا الظلُّ وَ لا الحَْرُورُ'''»: | ||
كلمۀ «حرور» - به طورى كه گفته اند - به معناى شدت حرارت آفتاب است. و بعضى ديگر گفته اند: «حرور»، به معناى باد سموم است. بعضى هم گفته اند: «سموم»، بادى است كه در روز بوزد، و «حرور»، بادى است كه در شب و روز بوزد. | |||
«'''وَ مَا يَستَوِى الاَحْيَاءُ وَ لا الاَمْوَات ...'''»: | «'''وَ مَا يَستَوِى الاَحْيَاءُ وَ لا الاَمْوَات ...'''»: | ||
اين جمله عطف است بر | اين جمله عطف است بر جملۀ «وَ مَا يَستَوِى الأعمَى وَ البَصِير». و اگر كلمۀ «وَ مَا يَستَوِى» را در اين جا مجددا آورد، با اين كه مى توانست مثل جمله قبلى بفرمايد: «وَ لا الأحيَاءُ وَ لَا الأموَات»، براى اين است كه فاصله زياد شده بود، ناگزير «مَا يَستَوِى» را تكرار كرد تا معنا را در ذهن شنونده تجديد كند. | ||
پس در | پس در نتيجه، اين تكرار، نظير تكرار كلمۀ «كَيفَ» است، كه در آيه «كَيفَ يَكُونُ لِلمُشرِكِينَ عَهدٌ عِندَ اللّه وَ عِندَ رَسُولِهِ... كَيفَ وَ إن يَظهَرُوا عَلَيكُم ...» مى باشد، كه به خاطر طول فاصله، كلمۀ «كَيفَ» تكرار شده است. | ||
و اين چند جمله پشت | و اين چند جمله پشت سرِ هم، يعنى جملۀ «وَ مَا يَستَوِى الأعمَى وَ البَصِيرُ» و «وَ لَا الظُّلُمَاتُ وَ لا النُّورُ»، و «وَ لَا الظِّلُّ وَ لَا الحَرُور» و «وَ مَا يَستَوِى الأحيَاءُ وَ لَا الأموَاتُ»؛ تمثيل هايى براى مؤمن و كافر است، و مى خواهد تبعه و اثر اعمال اين دو طايفه را شرح دهد. | ||
و منظور از | و منظور از جملۀ: «إنّ اللّهَ يُسمِعُ مَن يَشَاءُ: خدا مى شنواند هر كه را بخواهد» مؤمن است، كه قبلا مُرده بود، و خداى تعالى زنده اش كرد، و هدايت را به گوشش شنوانيد. چون در نفس، استعداد آن را داشت. لذا درباره مؤمن فرموده: «أوَ مَن كَانَ مَيّتاً فَأحيَينَاهُ وَ جَعَلنَا لَهُ نُوراً». و اما منظور از اين جمله، رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) نيست؛ چون آن جناب وسيلۀ هدايت است و هدايت هم، همانا هدايت خدا است. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۵۱ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۵۱ </center> | ||
و مراد از | و مراد از جملۀ «وَ مَا أنتَ بِمُسمِع مَن فِى القُبُور»، اموات است. يعنى كفارى هستند كه خاصيت پذيرفتن هدايت را ندارند؛ چون دل هايشان مُهر خورده. | ||
«'''إِنْ أَنت | «'''إِنْ أَنت إِلّا نَذِيرٌ'''»: | ||
اين انحصار كه مى فرمايد: «تو | اين انحصار كه مى فرمايد: «تو به جز نذير چيز ديگرى نيستى»، انحصار حقيقى نيست، بلكه انحصار نسبى است، و معنايش اين است كه: تو وظيفه اى به جز انذار خلق ندارى. و اما هدايت آن كه هدايت مى شود، و اضلال آن كه گمراه است و هدايت نمى پذيرد به خاطر اين كه خدا به كيفر اعمال زشتش گمراهش كرده، كار خداى سبحان است. | ||
و اگر در مقابل «نذير»، كلمۀ «بشير» را ذكر نكرد، با اين كه آن جناب هر دو صفت را داشت، براى اين بود كه مقام، مقام انذار به تنهايى بود، و مناسبت اقتضا مى كرد تنها متعوض اين صفت شود. علاوه بر اين در آيه بعدى، هر دو صفت را آورده بود. | |||
«'''إِنَّا أَرْسلْنَاك بِالحَْقِّ بَشِيراً وَ نَذِيراً وَ إِن مِّنْ أُمَّةٍ إِلّا خَلا فِيهَا نَذِيرٌ'''»: | |||
مفاد اين جمله آن طور كه سياق اقتضاء دارد، اين است كه: ما تو را فرستاديم، تا بشير و نذير باشى، و اين كار ما، كارى نوظهور و غريب نيست. براى اين كه هيچ امتى از امم گذشته نيست، مگر آن كه نذيرى در آن ها بوده و گذشته، و اين فرستادن بشير و نذير، از سنت هاى جارى خدا است، كه همواره در خلقتش جريان دارد. | |||
و از ظاهر سياق بر مى آيد كه مراد از «نذير»، پيغمبرى است كه از ناحيه خدا مبعوث شود. ولى بعضى از مفسران، «نذير» را به مطلق كسانى تفسير كرده اند كه بشر را انذار مى كنند. چه پيغمبر باشد و چه عالمى از علماء، ليكن اين تفسير خلاف ظاهر آيه است. | |||
بله، اين هم از آيه بر نمى آيد كه نذير هر امتى، از خود آن امت بوده، چون «نفرموده خَلا مِنهَا: از افراد آن امت نذيرى بوده و گذشته»، بلكه فرموده: «خَلا فِيهَا: در آن امت نذيرى بوده و گذشته». | |||
«'''وَ إِن يُكَذِّبُوك فَقَدْ كَذَّب الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ جَاءَتهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَاتِ وَ بِالزُّبُرِ وَ بِالْكِتَابِ الْمُنِيرِ'''»: | |||
كلمۀ «بينات» به معناى آيات و معجزاتى است كه به حقانيت رسولان شهادت دهد. و كلمۀ «زُبُر»، جمع زبور است، و شايد مراد از آن، به قرينۀ اين كه مقابل كتاب قرار گرفته، صحف بوده باشد. يعنى آن كتاب هايى كه تنها متضمن ياد خدا است، بدون اين كه احكام و شرايعى در آن باشد. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۵۲ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۵۲ </center> | ||
و «كتاب منير»، كتابى را گويند كه از آسمان نازل شده، و متضمن احكام و شرايع باشد، مانند: كتاب نوح، ابراهيم، تورات موسى، و انجيل عيسى | و «كتاب منير»، كتابى را گويند كه از آسمان نازل شده، و متضمن احكام و شرايع باشد، مانند: كتاب نوح، ابراهيم، تورات موسى، و انجيل عيسى «عليه السلام». و معناى آيه روشن است. | ||
«'''ثُمَّ | «'''ثُمَّ أَخَذْتُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَكَيْف كانَ نَكِيرِ'''»: | ||
كلمۀ «أخذ» كنايه است از عذاب دادن. و كلمۀ «نكير»، به معناى انكار است. و بقيه الفاظ آيه روشن است. | |||
<span id='link37'><span> | <span id='link37'><span> |
ویرایش