۱۶٬۲۶۳
ویرایش
خط ۱۲۳: | خط ۱۲۳: | ||
==آيات ۱۷ - ۲۶ سوره شورى == | ==آيات ۱۷ - ۲۶ سوره شورى == | ||
اللَّهُ الَّذِى أَنزَلَ | اللَّهُ الَّذِى أَنزَلَ الْكِتَاب بِالحَْقِّ وَ الْمِيزَانَ وَ مَا يُدْرِيك لَعَلَّ السّاعَةَ قَرِيبٌ(۱۷) | ||
يَستَعْجِلُ بِهَا الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِهَا وَ الَّذِينَ ءَامَنُوا مُشفِقُونَ مِنهَا وَ يَعْلَمُونَ أَنَّهَا الحَْقُّ أَلا إِنَّ الَّذِينَ يُمَارُونَ فى | يَستَعْجِلُ بِهَا الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِهَا وَ الَّذِينَ ءَامَنُوا مُشفِقُونَ مِنهَا وَ يَعْلَمُونَ أَنَّهَا الحَْقُّ أَلا إِنَّ الَّذِينَ يُمَارُونَ فى السّاعَةِ لَفِى ضلَالِ بَعِيدٍ(۱۸) | ||
اللَّهُ لَطِيف بِعِبَادِهِ يَرْزُقُ مَن يَشاءُ وَ هُوَ | اللَّهُ لَطِيف بِعِبَادِهِ يَرْزُقُ مَن يَشاءُ وَ هُوَ الْقَوِىُّ الْعَزِيزُ(۱۹) | ||
مَن كانَ يُرِيدُ حَرْث الاَخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فى حَرْثِهِ وَ مَن كانَ يُرِيدُ حَرْث الدُّنْيَا نُؤْتِهِ مِنهَا وَ مَا لَهُ فى الاَخِرَةِ مِن نَّصِيبٍ(۲۰) | مَن كانَ يُرِيدُ حَرْث الاَخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فى حَرْثِهِ وَ مَن كانَ يُرِيدُ حَرْث الدُّنْيَا نُؤْتِهِ مِنهَا وَ مَا لَهُ فى الاَخِرَةِ مِن نَّصِيبٍ(۲۰) | ||
أَمْ لَهُمْ | أَمْ لَهُمْ شرَكاؤُا شرَعُوا لَهُم مِّنَ الدِّينِ مَا لَمْ يَأْذَن بِهِ اللَّهُ وَ لَوْ لا كلِمَةُ الْفَصلِ لَقُضىَ بَيْنهُمْ وَ إِنَّ الظالِمِينَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ(۲۱) | ||
تَرَى | تَرَى الظالِمِينَ مُشفِقِينَ مِمَّا كسبُوا وَ هُوَ وَاقِعُ بِهِمْ وَ الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصالِحَاتِ فى رَوْضاتِ الْجَنَّاتِ لهَُم مَّا يَشاءُونَ عِندَ رَبِّهِمْ ذَلِك هُوَ الْفَضلُ الْكَبِيرُ(۲۲) | ||
ذَلِك الَّذِى يُبَشرُ اللَّهُ عِبَادَهُ الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا | ذَلِك الَّذِى يُبَشرُ اللَّهُ عِبَادَهُ الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصالِحَاتِ قُل لا أَسئَلُكمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلا الْمَوَدَّةَ فى الْقُرْبى وَ مَن يَقْترِف حَسنَةً نَّزِدْ لَهُ فِيهَا حُسناً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شكُورٌ(۲۳) | ||
أَمْ يَقُولُونَ افْترَى عَلى اللَّهِ كَذِباً فَإِن يَشإِ اللَّهُ يخْتِمْ عَلى قَلْبِك وَ يَمْحُ اللَّهُ | أَمْ يَقُولُونَ افْترَى عَلى اللَّهِ كَذِباً فَإِن يَشإِ اللَّهُ يخْتِمْ عَلى قَلْبِك وَ يَمْحُ اللَّهُ الْبَاطِلَ وَ يحِقُّ الحَْقَّ بِكلِمَاتِهِ إِنَّهُ عَلِيمُ بِذَاتِ الصدُورِ(۲۴) | ||
وَ هُوَ الَّذِى يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِ وَ يَعْفُوا عَنِ السيِّئَاتِ وَ يَعْلَمُ مَا تَفْعَلُونَ(۲۵) | وَ هُوَ الَّذِى يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِ وَ يَعْفُوا عَنِ السيِّئَاتِ وَ يَعْلَمُ مَا تَفْعَلُونَ(۲۵) | ||
وَ يَستَجِيب الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا | وَ يَستَجِيب الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصالِحَاتِ وَ يَزِيدُهُم مِّن فَضلِهِ وَ الْكَافِرُونَ لهَُمْ عَذَابٌ شدِيدٌ(۲۶) | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۵۲ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۵۲ </center> | ||
ترجمه | <center> «'''ترجمه آیات'''» </center> | ||
خدا همان است كه كتاب را به حق و نيز ميزان را نازل كرد، و تو چه مى | |||
خدا همان است كه كتاب را به حق و نيز ميزان را نازل كرد، و تو چه مى دانى، شايد قيامت نزديك باشد(۱۷). | |||
كسى كه تنها بهره آخرت را مى | |||
شايد اين | آن هايى كه ايمانى به قيامت ندارند، در آمدنش عجله مى كنند، و كسانى كه ايمان دارند، از آمدنش بيمناك اند، و مى دانند كه حق است. تو آگاه باش، آن هايى كه در انكار قيامت لجبازى و اصرار مى ورزند، در ضلالتى سخت دور قرار دارند (۱۸). | ||
ستمگران را مى بينى كه از آنچه كرده | |||
اين است همان كه خدا بندگان خود را بدان بشارت مى دهد، بندگانى كه ايمان | خدا به بندگانش لطف دارد، هر كه را بخواهد روزى مى دهد، و او قوىّ و عزيز است (۱۹). | ||
و يا (درباره همين | |||
و همو است خدايى كه توبه را از بندگانش مى پذيرد، و از گناهان عفو مى فرمايد، و به آنچه مى | كسى كه تنها بهره آخرت را مى خواهد، به بهره اش مى افزاييم، و كسى كه تنها بهرۀ دنيا را مى خواهد، تنها از دنيا به او مى دهيم و ديگر در آخرت بهره اى ندارد (۲۰). | ||
و دعاى كسانى كه ايمان آورده اعمال صالح | |||
شايد اين مشركان، شركایى دارند كه برايشان دينى تشريع كرده كه خدا به آن اذن نداده؟ اگر كلمۀ فصل (و قضاء حتمى) نبود، كار هلاكتشان يكسره مى شد، و ستمكاران عذابى دردناك دارند(۲۱). | |||
ستمگران را مى بينى كه از آنچه كرده اند، بيمناك اند، ولى بلاى همان كرده ها بر سرشان خواهد آمد، و كسانى كه ايمان آورده، اعمال صالح كردند، در باغ هاى بهشت قرار گرفته، نزد پروردگار خود، هرچه بخواهند دارند، و فضل بزرگ همين است(۲۲). | |||
اين است همان كه خدا بندگان خود را بدان بشارت مى دهد، بندگانى كه ايمان آورده، اعمال صالح كردند. بگو من از شما در برابر رسالتم مزدى طلب نمى كنم، به جز مودّت نسبت به اقرباء، و كسى كه حسنه اى به جاى آورد، ما حُسنى بر آن حسنه اضافه مى كنيم، كه خدا آمرزگار و قدردان است (۲۳). | |||
و يا (درباره همين مودّت هم) مى گويند به دروغ بر خدا افتراء بسته، (بگو) اگر من به خدا دروغ ببندم، خدا اگر بخواهد مُهر بر دلم مى زند، و خدا بالاخره باطل را از بين برده، حق را به وسيلۀ كلماتش، به كرسى مى نشاند، كه او داناى به نهفته هاى دل هاست (۲۴). | |||
و همو است خدايى كه توبه را از بندگانش مى پذيرد، و از گناهان عفو مى فرمايد، و به آنچه مى كنيد، دانا است (۲۵). | |||
و دعاى كسانى كه ايمان آورده اعمال صالح كردند، مستجاب نموده، از فضل خود بيش از آنچه خواسته اند، مى دهد، و اما كفار عذابى سخت دارند (۲۶). | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۵۳ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۵۳ </center> | ||
<center> «'''بیان آیات'''» </center> | |||
اين | |||
اللَّهُ الَّذِى أَنزَلَ | اين آيات، فصل چهارمى است از آيات سوره، كه وحى را تعريف مى كند به اين كه: آن دينى كه به وسيله وحى نازل شده، به صورت كتابى است كه براى مردم نوشته شده و ميزانى است كه در قيامت با آن، اعمالشان سنجيده مى شود، و بر طبق آن جزاء داده مى شوند. و جزاء حسن، خود نوعى رزق است. آنگاه رشته سخن به ثواب و عقابى كه روز قيامت دارند، كشيده شده است. در اين فصل، آيه «مودّت» و آياتى مناسب با آن نيز آمده. | ||
«'''اللَّهُ الَّذِى أَنزَلَ الْكِتَاب بِالحَْقِّ وَ الْمِيزَانَ...'''»: | |||
در چند فصل گذشته كه گفتيم راجع به وحى صحبت مى كند، هر فصلى با جمله فعليه آغاز مى شد، در يكى كه صرفا از وحى خبر مى داد مى فرمود: ((كذلك يوحى اليك (( و در دومى كه غرض از وحى را بيان مى كرد مى فرمود: ((و كذلك اوحينا اليك (( و در سومى كه آثار آن را بيان مى كرد، مى فرمود: ((شرع لكم من الدين ((. ولى در اين فصل كه مساءله انزال كتاب و ميزان را توصيف مى كند، سياق را تغيير داده آن را با جمله اسميه آغاز كرده مى فرمايد: ((اللّه الذى انزل الكتاب ...(( و لازمه آن اين است كه وحى را به نزول كتاب و ميزان تعريف كرده باشد. | در چند فصل گذشته كه گفتيم راجع به وحى صحبت مى كند، هر فصلى با جمله فعليه آغاز مى شد، در يكى كه صرفا از وحى خبر مى داد مى فرمود: ((كذلك يوحى اليك (( و در دومى كه غرض از وحى را بيان مى كرد مى فرمود: ((و كذلك اوحينا اليك (( و در سومى كه آثار آن را بيان مى كرد، مى فرمود: ((شرع لكم من الدين ((. ولى در اين فصل كه مساءله انزال كتاب و ميزان را توصيف مى كند، سياق را تغيير داده آن را با جمله اسميه آغاز كرده مى فرمايد: ((اللّه الذى انزل الكتاب ...(( و لازمه آن اين است كه وحى را به نزول كتاب و ميزان تعريف كرده باشد. | ||
و شايد وجه اين تغيير سياق همان باشد كه در آيه قبلى بيان كرديم كه منظوراز اينكه فرمود: ((و الذين يحاجون فى اللّه (( چيست . چون آن وجه اقتضاء مى كرد خداى تعالى را براى اجتماع كنندگان اينطور معرفى كند كه او كسى است كه كتاب و ميزان را به حق نازل كرد. و لازمه آن اين است كه وحى را همانطور كه توجه فرموديد به اثرش تعريف كند. | و شايد وجه اين تغيير سياق همان باشد كه در آيه قبلى بيان كرديم كه منظوراز اينكه فرمود: ((و الذين يحاجون فى اللّه (( چيست . چون آن وجه اقتضاء مى كرد خداى تعالى را براى اجتماع كنندگان اينطور معرفى كند كه او كسى است كه كتاب و ميزان را به حق نازل كرد. و لازمه آن اين است كه وحى را همانطور كه توجه فرموديد به اثرش تعريف كند. | ||
مقصود از ((كتاب (( و ((ميزان (( در آيه : ((الله الذىانزل الكتاب بالحق و الميزان ....(( | مقصود از ((كتاب (( و ((ميزان (( در آيه : ((الله الذىانزل الكتاب بالحق و الميزان ....(( | ||
و به هر حال مراد از كتاب ، وحيى است كه مشتمل بر شريعت و دين باشد، شريعت و دينى كه در مجتمع بشرى حاكم باشد. در تفسير آيه ((كان الناس امه واحده ...(( نيز گفتيم كه منظور از كتاب در قرآن كريم شريعت و دين است ، و معناى ((انزال آن به حق (( اين است كه اين كتاب حق محض است ، و آميخته با اختلاف هاى شيطانى و نفسانى نيست . | و به هر حال مراد از كتاب ، وحيى است كه مشتمل بر شريعت و دين باشد، شريعت و دينى كه در مجتمع بشرى حاكم باشد. در تفسير آيه ((كان الناس امه واحده ...(( نيز گفتيم كه منظور از كتاب در قرآن كريم شريعت و دين است ، و معناى ((انزال آن به حق (( اين است كه اين كتاب حق محض است ، و آميخته با اختلاف هاى شيطانى و نفسانى نيست . | ||
و كلمه ((ميزان (( به معناى هر مقياسى است كه اشياء با آن سنجيده مى شود. و مراد از آن به قرينه ذيل آيه و آيات بعد همان دينى است كه كتاب مشتمل بر آن است ، و از اين جهت دين را ميزان ناميده كه عقايد و اعمال به وسيله آن سنجش مى شود، و در نتيجه در روز قيامت هم بر طبق آن سنجش محاسبه و جزاء داده مى شود. پس ميزان عبارت است از دين با اصول و فروعش . و مؤ يد اين وجه كلام ديگر خداى تعالى است كه مى فرمايد: ((لقد ارسلنا رسلنا بالبينات و انزلنا معهم الكتاب و الميزان (( چون ظاهر اينكه فرموده : معهم با آنان اين است كه مراد از ميزان همان دين باشد. | و كلمه ((ميزان (( به معناى هر مقياسى است كه اشياء با آن سنجيده مى شود. و مراد از آن به قرينه ذيل آيه و آيات بعد همان دينى است كه كتاب مشتمل بر آن است ، و از اين جهت دين را ميزان ناميده كه عقايد و اعمال به وسيله آن سنجش مى شود، و در نتيجه در روز قيامت هم بر طبق آن سنجش محاسبه و جزاء داده مى شود. پس ميزان عبارت است از دين با اصول و فروعش . و مؤ يد اين وجه كلام ديگر خداى تعالى است كه مى فرمايد: ((لقد ارسلنا رسلنا بالبينات و انزلنا معهم الكتاب و الميزان (( چون ظاهر اينكه فرموده : معهم با آنان اين است كه مراد از ميزان همان دين باشد. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۵۴ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۵۴ </center> | ||
بعضى از مفسرين گفته اند ميزان به معناى عدل است ، و اگر عدل ميزان خوانده شده بدين جهت است كه ميزان وسيله برقرارى انصاف و مساوات در بين مردم است و عدل نيز چنين است . آنگاه براى گفته خود چنين تاءييد آورده كه در سابق در آيه : ((و امرت لاعدل بينكم (( كلمه عدل ذكر شده بود، پس معلوم مى شود منظور از ميزان همان عدل است . | بعضى از مفسرين گفته اند ميزان به معناى عدل است ، و اگر عدل ميزان خوانده شده بدين جهت است كه ميزان وسيله برقرارى انصاف و مساوات در بين مردم است و عدل نيز چنين است . آنگاه براى گفته خود چنين تاءييد آورده كه در سابق در آيه : ((و امرت لاعدل بينكم (( كلمه عدل ذكر شده بود، پس معلوم مى شود منظور از ميزان همان عدل است . | ||
ليكن ما اين معنا را قبول نمى كنيم ، براى اينكه در خود آيه هيچ شاهدى بر اين نيست كه منظور از ميزان ، عدل باشد. و ما در سابق در معناى آيه ((لاعدل (( گفتيم كه مراد از عدل اين است كه آن جناب در تبليغ رسالت خود و در اجراى احكام خدا بين مردم فرق و تفاوت نگذارد، و خلاصه مراد از عدل برقرار كردن مساوات در بين همه طبقات است ، نه عدالت قاضى و حاكم . | ليكن ما اين معنا را قبول نمى كنيم ، براى اينكه در خود آيه هيچ شاهدى بر اين نيست كه منظور از ميزان ، عدل باشد. و ما در سابق در معناى آيه ((لاعدل (( گفتيم كه مراد از عدل اين است كه آن جناب در تبليغ رسالت خود و در اجراى احكام خدا بين مردم فرق و تفاوت نگذارد، و خلاصه مراد از عدل برقرار كردن مساوات در بين همه طبقات است ، نه عدالت قاضى و حاكم . | ||
ویرایش