گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۹ بخش۱۱: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۸۳: خط ۸۳:
<span id='link100'><span>
<span id='link100'><span>


==سه گونه تعليل افعال خدا در آيات قرآن ==
== تعليل سه گانۀ افعال خدا در آيات قرآن ==
بله ، در كلام خود خداى سبحان فعل خدا به يكى از سه وجه تعليل شده :
بله، در كلام خود خداى سبحان، فعل خدا به يكى از سه وجه تعليل شده:
اول : به غايت و نتيجه اى كه از فعل او عايد خلق مى شود، و فوايدى كه خلق از آن بهره مند مى گردد، نه خود او، ليكن اين قسم تعليل در حقيقت تعليل اصل فعل است ، نه تعليل فعل خدا، خلاصه علّت فعل را بيان مى كند، نه علت اين كه چرا خدا چنين كرد، بلكه مى خواهد بيان كند كه اين فعل هم يكى از حلقه هاى زنجير علل و معلول است ، و حلقه دوم اين فعل فلان خاصيت است ، همچنان كه فرموده : «'''و لتجدن اقربهم موده للذين امنوا الذين قالوا انا نصارى ذلك بان منهم قسيسين و رهبانا و انهم لا يستكبرون '''» و نيز فرموده : «'''و ضربت عليهم الذله و المسكنه ... ذلك بما عصوا و كانوا يعتدون '''».
 
دوم : به يكى از اسما و صفات خدا كه مناسب با آن فعل است تعليل كرده ، مانند تعليل هاى بسيار كه در كلامش به مثل «'''ان اللّه غفور رحيم و هو العزيز الحكيم '''» و«'''هو اللطيف الخبير'''» و امثال اين اسماء به كار برده و تعليل فعل خدا به اسماء در قرآن كريم شايع است ، كه اگر در موارد آنها خوب دقت كنى خواهى ديد كه در حقيقت صفت جزئى در فعل ، فعل جزئى را به صفت عمومى فعل خدا تعليل مى كند، و اسمى از اسماى خداى تعالى وجه خاص در فعل جزئى را به وجه عام در آن تعليل مى نمايد، و اين جريان در آيه «'''و كاين من دابه لا تحمل رزقها اللّه يرزقها و اياكم و هو السميع العليم '''» روشنى به چشم مى خورد، چون بر آوردن حاجت جنبندگان و به غذا و رزق را كه به زبان حاجت در خواست مى كنند تعليل مى كند اين كه خدا شنواى دانا است ، يعنى او هر چيزى را خلق كرده
اول: به غايت و نتيجه اى كه از فعل او عايد خلق مى شود، و فوايدى كه خلق از آن بهره مند مى گردد، نه خود او. ليكن اين قسم تعليل، در حقيقت تعليل اصل فعل است، نه تعليل فعل خدا. خلاصه علّت فعل را بيان مى كند، نه علت اين كه چرا خدا چنين كرد، بلكه مى خواهد بيان كند كه اين فعل هم يكى از حلقه هاى زنجير علل و معلول است، و حلقۀ دوم اين فعل، فلان خاصيت است. همچنان كه فرموده: «وَ لَتَجِدَنّ أقرَبَهُم مَوَدّةً لِلّذِينَ آمَنُوا الّذِينَ قَالُوا إنّا نَصَارَى ذَلِكَ بِأنّ مِنهُم قِسّيسِينَ وَ رُهبَاناً وَ أنّهُم لَا يَستَكبِرُونَ». و نيز فرموده: «وَ ضُرِبَت عَلَيهِمُ الذّلَّةُ وَ المَسكَنَةُ... ذَلِكَ بِمَا عَصَوا وَ كَانُوا يَعتَدُونَ».
 
دوم: به يكى از اسما و صفات خدا، كه مناسب با آن فعل است، تعليل كرده. مانند تعليل هاى بسيار كه در كلامش به مثل «إنّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ وَ هُوَ العَزِيزُ الحَكِيمُ». و «هُوَ اللّطِيفَ الخَبِيرُ» و امثال اين اسماء به كار برده، و تعليل فعل خدا به اسماء در قرآن كريم شايع است، كه اگر در موارد آن ها خوب دقت كنى، خواهى ديد كه در حقيقت صفت جزئى در فعل، فعل جزئى را به صفت عمومى فعل خدا تعليل مى كند، و اسمى از اسماى خداى تعالى، وجه خاص در فعل جزئى را به وجه عام در آن تعليل مى نمايد، و اين جريان، در آيه «وَ كَأيّن مِن دَابّةٍ لَا تَحمِلَ رِزقَهَا اللّهُ يَرزُقُهَا وَ إيّاكُم وَ هُوَ السّمِيعُ العَلِيمُ»، به روشنى به چشم مى خورد. چون بر آوردن حاجت جنبندگان و انسان به غذا و رزق را - كه به زبان حاجت درخواست مى كنند - تعليل مى كند به اين كه خدا شنواى دانا است. يعنى او هر چيزى را خلق كرده
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۱۴۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۱۴۳ </center>
در خواست هاى همه مخلوقات براى او شنيده شده و احوال آنها دانسته شده است ، و اين شنوايى و دانايى دو صفت از صفات عمومى فعل خدا است .
و درخواست هاى همه مخلوقات براى او شنيده شده و احوال آن ها دانسته شده است، و اين شنوايى و دانايى، دو صفت از صفات عمومى فعل خدا است.
و باز نظيرش آيه «'''فتلقى ادم من ربه كلمات فتاب عليه انه هو التواب الرحيم '''» است كه مى بينيد توبه آدم را تعليل كرده به اين كه خدا به طور كلى تواب و رحيم است ، يعنى صفت فعل او توبه و رحمت است .
 
سوم : به فعل عموميش ، و برگشت اين قسم تعليل ها به همان وجه دوم است ، مانند آيه مورد بحث كه ضلالت دنيايى مجرمينو آتش دوزخشان را تعليل مى كند به يك مساءله عمومى ، و آن اين است كه : به طور كلى هر چيزى را با اندازه گيرى آفريده ، مى فرمايد: «'''ان المجرمين فى ضلال و سعر... انا كل شى ء خلقناه بقدر'''»، چون قدر كه در هر چيز عبارت ازاست محدود به حدى باشد كه در مسير هستيش از آن تجاوز نكند، فعل عمومى خداى تعالى است ، هيچ يك از موجودات خالى از اين فعل و از اين نظام نيست ، پس تعليل عذاب به قدر، تعليل فعل خاص خداست به فعل عام او، و در حقيقت بيان كننده اين معنا است كه اين فعل خاص من مصداقى از مصاديق فعل عام ما، يعنى قدر است ، آرى همان طور تمامى موجودات را با قدر خود آفريده ، درباره انسان نيز چنين تقديرى كرده ،اگر دعوت نبوت را رد كند روز قيامت معذب گشته داخل آتش شود.
و باز نظيرش آيه «فَتَلَقّى آدَمُ مِن رَبّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيهِ إنّهُ هُوَ التّوَابُ الرّحِيمُ» است، كه مى بينيد توبۀ آدم را تعليل كرده به اين كه خدا به طور كلّى «توّاب» و «رحيم» است، يعنى صفت فعل او، توبه و رحمت است.
و نيز مانند آيه شريفه «'''و ان منكم الا واردها كان على ربك حتما مقضيا'''» كه ورود در جهنم را تعليل مى كند به قضا، كه خود فعل عام خداى تعالى است ، و ورود در جهنم يكى از مصاديق آن است .
 
پس روشن شد كه آنچه در كلام خداى تعالى تعليل ديده مى شود تعليل فعلى از افعال خدا است به فعل ديگر خدا كه عمومى تر از آن است ، تعليل فعل خاصى است به صفتى عام ، و خلاصه و به عبارتى ديگر علتى را كه مى آورد علّت در مقام اثبات است ، نه در مقام ثبوت ، بنابر اين اشكالى كه كردند وارد نيست ، و تعليل تقدير آتش براى مجرمين به تقدير آتش براى مجرمين مصادره نيست ، و به هيچ وجه از باب اتحاد مدعا و دليل نمى باشد.
سوم: به فعل عمومی اش، و برگشت اين قسم تعليل ها، به همان وجه دوم است. مانند آيه مورد بحث كه ضلالت دنيايى مجرمان و آتش دوزخشان را تعليل مى كند به يك مسأله عمومى و آن، اين است كه:  
 
به طور كلّى، هر چيزى را با اندازه گيرى آفريده، مى فرمايد: «إنّ المُجرِميِنَ فِى ضَلَالٍ وَ سُعُر... إنّا كُلّ شَئٍ خَلَقنَاهُ بِقَدَر». چون قدر كه در هر چيز عبارت از این است که محدود به حدّى باشد كه در مسير هستی اش از آن تجاوز نكند، فعل عمومى خداى تعالى است، هيچ يك از موجودات خالى از اين فعل و از اين نظام نيست. پس «تعليل عذاب به قدر»، تعليل فعل خاص خداست به فعل عام او، و در حقيقت بيان كننده اين معنا است كه: اين فعل خاص من، مصداقى از مصاديق فعل عام ما، يعنى «قدر» است. آرى، همان طور که تمامى موجودات را با «قدر» خود آفريده، درباره انسان نيز چنين تقديرى كرده، که اگر دعوت نبوت را رد كند، روز قيامت معذّب گشته، داخل آتش شود.
 
و نيز مانند آيه شريفه «وَ إن مِنكُم إلّا وَارِدُهَا كَانَ عَلى رَبّكَ حَتماً مَقضِيّاً»، كه ورود در جهنم را تعليل مى كند به «قضا»، كه خود فعل عام خداى تعالى است، و ورود در جهنم، يكى از مصاديق آن است.
 
پس روشن شد كه: آنچه در كلام خداى تعالى تعليل ديده مى شود، تعليل فعلى از افعال خدا است به فعل ديگر خدا، كه عمومى تر از آن است. تعليل فعل خاصى است به صفتى عام. و خلاصه و به عبارتى ديگر، علتى را كه مى آورد، علّت در مقام اثبات است، نه در مقام ثبوت. بنابراين، اشكالى كه كردند وارد نيست، و تعليل تقدير آتش براى مجرمان، به تقدير آتش براى مجرمان مصادره نيست، و به هيچ وجه از باب اتحاد مدعا و دليل نمى باشد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۱۴۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۱۴۴ </center>
<span id='link101'><span>
<span id='link101'><span>
==بيان مراد از اينكه فرمود: امر ما يكى است چون چشم بر هم زدن ==
==بيان مراد از اينكه فرمود: امر ما يكى است چون چشم بر هم زدن ==
وَ مَا أَمْرُنَا إِلا وَحِدَةٌ كلَمْح بِالْبَصرِ
وَ مَا أَمْرُنَا إِلا وَحِدَةٌ كلَمْح بِالْبَصرِ
۱۶٬۳۴۰

ویرایش