گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۹ بخش۴۰: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۵۹: خط ۱۵۹:
<span id='link357'><span>
<span id='link357'><span>


==شرح مفاد آيه كريمه فوق ==
اين معناى آيه بود، از نظر اين كه در بين آيات طلاق واقع شده و با مورد طلاق منطبق مى شود. و اما اگر از سياق و مورد صرف نظر كنيم، و اطلاق خود آيه را در نظر بگيريم،
اين معناى آيه بود، از نظر اينكه در بين آيات طلاق واقع شده و با مورد طلاق منطبق مى شود، و اما اگر از سياق و مورد صرفنظر كنيم ، و اطلاق خود آيه را در نظر بگيريم ،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۵۲۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۵۲۸ </center>
جمله «'''و من يتق اللّه يجعل له مخرجا و يرزقه من حيث لا يحتسب '''» اين مفاد را به دست مى دهد كه هر كس از خدا بترسد و به حقيقت معناى كلمه پروا داشته باشد - كه البته چنين تقوايى حاصل نمى شود مگر با معرفت نسبت به خدا و اسما و صفات او - و سپس به خاطر رعايت جانب او از محرمات و ترك واجبات - كه لازمه آن اين است كه اراده نكند مگر فعل و تركى را كه او اراده كرده باشد، و لازمه اين هم آن است كه اراده اش در اراده خداى تعالى مستهلك شده باشد - چنين كسى هيچ عملى انجام نمى دهد مگر از اراده اى از خدا.
جملۀ «وَ مَن يَتّقِ اللّهَ يَجعَل لَهُ مَخرَجاً وَ يَرزُقهُ مِن حَيثُ لَا يَحتَسِب»، اين مفاد را به دست مى دهد كه هر كس از خدا بترسد و به حقيقت معناى كلمه پروا داشته باشد - كه البته چنين تقوايى حاصل نمى شود مگر با معرفت نسبت به خدا و اسما و صفات او - و سپس به خاطر رعايت جانب او از محرمات و ترك واجبات - كه لازمه آن اين است كه اراده نكند مگر فعل و تركى را كه او اراده كرده باشد، و لازمه اين هم آن است كه اراده اش در اراده خداى تعالى مستهلك شده باشد - چنين كسى هيچ عملى انجام نمى دهد، مگر از اراده اى از خدا.
لازمه اين نيز آن است كه خود را و متعلقات خود از مشخصات و افعالش را ملك خداى تعالى بداند، آن هم ملك طلق او، و او را مالك على الاطلاق خود بداند، مالكى كه به هربخواهد مى تواند در ملكش تصرف كند، و اين ملكيت همان ولايت خدايى است كه خدا با آن ولايت متولى امر بنده اش مى باشد، پس براى بنده از ملك حقيقى چيزى باقى نمى ماند مگر آنچه كه خداى سبحان تمليكش كرده باشد، تازه همان را هم كه او دارد باز به ملكيت خدا باقى است ، و ملك همه اش از خداى عزوجل است .
 
اينجاست كه خداى تعالى چنين بنده اى را به حكم «'''و يجعل له مخرجا'''» از تنگناى و هم و زندان شرك نجات مى دهد، ديگر به اسباب ظاهرى دلبسته نيست و به حكم «'''و يرزقه من حيث لا يحتسب '''» از جايى كه او احتمالش را هم ندهد رزق مادى و معنويش را فراهم مى كند، اما رزق ماديش را بدون پيش بينى خود او مى رساند، براى اينكه او قبل از رسيدن به چنين توكلى رزق خود را حاصل دسترنج خود و اثر اسباب ظاهرى مى دانست ، همان اسب ابى كه دل به آن بسته بود، و از آن اسباب هم كه بسيار زيادند جز به اندكى اطلاع نداشت ، و مثلش مثل كسى بود كه در شبى بس ظلمانى نور بسيار ضعيفى پيش پايش را روشن كرده باشد، و از ماوراى آن فضاى اندك بى خبر باشد، و ليكن خداى سبحان از همه اسباب خبر دارد، و او است كه اسباب و مسببات را پشت سر هم مى چيند، و هر طورى كه بخواهد نظام مى بخشد، و به هر يك از آن اسباب بخواهد اجازه تاثير مى دهد تاثيرى كه خود بنده چنان تاثيرى براى آن سراغ نداشته .
لازمۀ اين نيز آن است كه خود را و متعلقات خود از مشخصات و افعالش را ملك خداى تعالى بداند. آن هم ملك طلق او، و او را مالك على الاطلاق خود بداند. مالكى كه به هر نحو بخواهد مى تواند، در ملكش تصرف كند. و اين ملكيت، همان ولايت خدايى است كه خدا با آن ولايت متولى امر بنده اش مى باشد. پس براى بنده از ملك حقيقى چيزى باقى نمى ماند، مگر آنچه كه خداى سبحان تمليكش كرده باشد. تازه همان را هم كه او دارد، باز به ملكيت خدا باقى است، و ملك همه اش از خداى عزّوجلّ است.
و اما رزق معنويش را - كه رزق حقيقى هم همانست ، چون مايه حيات جان انسانى است ، و رزقى است فنا ناپذير - بدون پيش بينى خود او مى رساند، دليلش اين است كه انسان نه از چنين رزقى آگهى دارد و نه مى داند كه از چه راهى به وى مى رسد.
 
اين جاست كه خداى تعالى، چنين بنده اى را به حكم «وَ يَجعَل لَهُ مَخرَجاً»، از تنگناى وهم و زندان شرك نجات مى دهد. ديگر به اسباب ظاهرى دلبسته نيست و به حكم «وَ يَرزُقهُ مِن حَيثُ لَا يَحتَسِب»، از جايى كه او احتمالش را هم ندهد، رزق مادى و معنويش را فراهم مى كند. اما رزق مادی اش را، بدون پيش بينى خود او مى رساند. براى اين كه او قبل از رسيدن به چنين توكلى، رزق خود را حاصل دسترنج خود و اثر اسباب ظاهرى مى دانست، همان اسبابى كه دل به آن بسته بود، و از آن اسباب هم كه بسيار زيادند، جز به اندكى اطلاع نداشت و مَثَلَش، مَثَل كسى بود كه در شبى بس ظلمانى، نور بسيار ضعيفى پيش پايش را روشن كرده باشد، و از ماوراى آن فضاى اندك بى خبر باشد. وليكن خداى سبحان از همه اسباب خبر دارد، و اوست كه اسباب و مسببات را پشت سرِ هم مى چيند، و هر طورى كه بخواهد، نظام مى بخشد، و به هر يك از آن اسباب بخواهد، اجازه تأثير مى دهد. تأثيرى كه خود بنده چنان تأثيرى براى آن سراغ نداشته.
 
و اما رزق معنويش را - كه رزق حقيقى هم همان است، چون مايه حيات جان انسانى است، و رزقى است فناناپذير - بدون پيش بينى خود او مى رساند. دليلش اين است كه: انسان، نه از چنين رزقى آگهى دارد و نه مى داند كه از چه راهى به وى مى رسد.
<span id='link358'><span>
<span id='link358'><span>
==توكل واقعى بر خداوند تنها نصيب صالحين از امت اسلام مى شود ==
==توكل واقعى بر خداوند تنها نصيب صالحين از امت اسلام مى شود ==
و كوتاه سخن اينكه : خداى سبحان كه ولى و عهده دار سرپرستى بنده متوكل خويش است ، او را از پرتگاه هلاكت بيرون مى كشد، و از طريقى كه خود او پيش بينى آن را نمى كند، روزى مى دهد،
و كوتاه سخن اينكه : خداى سبحان كه ولى و عهده دار سرپرستى بنده متوكل خويش است ، او را از پرتگاه هلاكت بيرون مى كشد، و از طريقى كه خود او پيش بينى آن را نمى كند، روزى مى دهد،
۱۶٬۲۸۸

ویرایش