گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۹ بخش۴۰: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۶۵: خط ۱۶۵:
لازمۀ اين نيز آن است كه خود را و متعلقات خود از مشخصات و افعالش را ملك خداى تعالى بداند. آن هم ملك طلق او، و او را مالك على الاطلاق خود بداند. مالكى كه به هر نحو بخواهد مى تواند، در ملكش تصرف كند. و اين ملكيت، همان ولايت خدايى است كه خدا با آن ولايت متولى امر بنده اش مى باشد. پس براى بنده از ملك حقيقى چيزى باقى نمى ماند، مگر آنچه كه خداى سبحان تمليكش كرده باشد. تازه همان را هم كه او دارد، باز به ملكيت خدا باقى است، و ملك همه اش از خداى عزّوجلّ است.
لازمۀ اين نيز آن است كه خود را و متعلقات خود از مشخصات و افعالش را ملك خداى تعالى بداند. آن هم ملك طلق او، و او را مالك على الاطلاق خود بداند. مالكى كه به هر نحو بخواهد مى تواند، در ملكش تصرف كند. و اين ملكيت، همان ولايت خدايى است كه خدا با آن ولايت متولى امر بنده اش مى باشد. پس براى بنده از ملك حقيقى چيزى باقى نمى ماند، مگر آنچه كه خداى سبحان تمليكش كرده باشد. تازه همان را هم كه او دارد، باز به ملكيت خدا باقى است، و ملك همه اش از خداى عزّوجلّ است.


اين جاست كه خداى تعالى، چنين بنده اى را به حكم «وَ يَجعَل لَهُ مَخرَجاً»، از تنگناى وهم و زندان شرك نجات مى دهد. ديگر به اسباب ظاهرى دلبسته نيست و به حكم «وَ يَرزُقهُ مِن حَيثُ لَا يَحتَسِب»، از جايى كه او احتمالش را هم ندهد، رزق مادى و معنويش را فراهم مى كند. اما رزق مادی اش را، بدون پيش بينى خود او مى رساند. براى اين كه او قبل از رسيدن به چنين توكلى، رزق خود را حاصل دسترنج خود و اثر اسباب ظاهرى مى دانست، همان اسبابى كه دل به آن بسته بود، و از آن اسباب هم كه بسيار زيادند، جز به اندكى اطلاع نداشت و مَثَلَش، مَثَل كسى بود كه در شبى بس ظلمانى، نور بسيار ضعيفى پيش پايش را روشن كرده باشد، و از ماوراى آن فضاى اندك بى خبر باشد. وليكن خداى سبحان از همه اسباب خبر دارد، و اوست كه اسباب و مسببات را پشت سرِ هم مى چيند، و هر طورى كه بخواهد، نظام مى بخشد، و به هر يك از آن اسباب بخواهد، اجازه تأثير مى دهد. تأثيرى كه خود بنده چنان تأثيرى براى آن سراغ نداشته.
اين جاست كه خداى تعالى، چنين بنده اى را به حكم «وَ يَجعَل لَهُ مَخرَجاً»، از تنگناى وهم و زندان شرك نجات مى دهد. ديگر به اسباب ظاهرى دلبسته نيست و به حكم «وَ يَرزُقهُ مِن حَيثُ لَا يَحتَسِب»، از جايى كه او احتمالش را هم ندهد، رزق مادى و معنويش را فراهم مى كند.  
 
اما رزق مادی اش را، بدون پيش بينى خود او مى رساند. براى اين كه او قبل از رسيدن به چنين توكلى، رزق خود را حاصل دسترنج خود و اثر اسباب ظاهرى مى دانست، همان اسبابى كه دل به آن بسته بود، و از آن اسباب هم كه بسيار زيادند، جز به اندكى اطلاع نداشت و مَثَلَش، مَثَل كسى بود كه در شبى بس ظلمانى، نور بسيار ضعيفى پيش پايش را روشن كرده باشد، و از ماوراى آن فضاى اندك بى خبر باشد. وليكن خداى سبحان از همه اسباب خبر دارد، و اوست كه اسباب و مسببات را پشت سرِ هم مى چيند، و هر طورى كه بخواهد، نظام مى بخشد، و به هر يك از آن اسباب بخواهد، اجازه تأثير مى دهد. تأثيرى كه خود بنده چنان تأثيرى براى آن سراغ نداشته.


و اما رزق معنويش را - كه رزق حقيقى هم همان است، چون مايه حيات جان انسانى است، و رزقى است فناناپذير - بدون پيش بينى خود او مى رساند. دليلش اين است كه: انسان، نه از چنين رزقى آگهى دارد و نه مى داند كه از چه راهى به وى مى رسد.
و اما رزق معنويش را - كه رزق حقيقى هم همان است، چون مايه حيات جان انسانى است، و رزقى است فناناپذير - بدون پيش بينى خود او مى رساند. دليلش اين است كه: انسان، نه از چنين رزقى آگهى دارد و نه مى داند كه از چه راهى به وى مى رسد.
۱۶٬۲۸۸

ویرایش